- تارنمای علي ميرفطروس - https://mirfetros.com/fa -

نگاهی تازه به«انقلاب اسلامی»،بخش دوم،علی میرفطروس

کودتای نفتی آمریکاوعربستان علیه شاه!

«خواب آشفتهء نفت!»

درکتاب«دکترمحمدمصدّق؛آسیب شناسی یک شکست» گفته ایم [1]:
-«سرنوشت تاریخ معاصرایران را دو مسئلهء اساسی رقم زده است،یکی:نفت ودیگری،همسایگی با روسیه (وبعد،اتحادجماهیرشوروی کمونیستی).بنابراین،بی معنانیست اگربگوئیم که تاریخ معاصرایران بانفت نوشته شده است».
براین اساس،به اعتقادنگارنده،رضاشاه،مصدّق ومحمدرضاشاه،بایستی می رفتندتامنافع شرکت های بزرگ نفتی باقی وبرقراربماند.
باتوجه به فاکتوراساسی نفت درتاریخ معاصرایران، درک حوادث سال 57و ظهور آیت الله خمینی مستلزم درک سیاست های شاه درقبال شرکت های نفتی و ایجاد«شوک نفتی»ی سال های 1970 است.مانندرضاشاه ودکترمصدّق،محمدرضاشاه نیزدرآرزوی تسلّط ومالکیّت ایران برصنایع نفت بود.او شهریور 1320 وتبعید خفّت‌بار پدرش توسط انگلیسی‌ها را هنوز بخاطر داشت وازاین رو نسبت به انگلیسی ها بدبین وکینه مندبود.«میدلتون»(کاردارسفارت انگلیس درایران)و«زینر» (مستشارسفارت انگلیس و سرپرست فعالیّت های ضدمصدّق درتهران) از«بی اعتمادی ونفرت ریشه دار ِشاه نسبت به انگلیسی ها»یادمی کنند(21 [2]).
بنابراین می توان باپژوهشگری صاحب نظرموافق بودکه نوشته است:
-«در دوران نهضت ملّی شدن صنعت نفت،«مصدّق وجدان بیدار و یکی دیگرازخویشتن های شاه بود»(22 [3]).

چندسال پس ازسقوط دولت مصدّق(1332/1953)وبا درهم شکسته شدن سازمان نظامی حزب توده ورفع خطراستیلای کمونیسم برایران،شاه،بقول خودش:برای پایان دادن به« تحقیرهاوبی عدالتی های شرکت های نفتی»،ازقرارداد ِکنسرسیوم نفت بعنوان« قراردادِ اسارت بار»یادمی کردوازاینکه «بهای یک بشکه نفت برابرِ یک بُطرآب معدنی إویان است»،بشدّت ناراضی بود. شاه،ضمن اینکه تاریخ امپراطوری عظیم نفتی را«تاریخ غیرانسانی»می نامید،تأکیدمی کرد:
-«از1337که شکیبائی من دربرابرتحمیلات وسوءاستفاده های شرکت های بزرگ نفت-واقعاً-بپایان رسیدوما درمقامی بودیم که می توانستیم باآنان -جدّاً-به مقابله بپردازیم،اندک اندک حوادث ووقایعی غریب و شگفت انگیز وقوع یافت…به محض اینکه ایران حاکمیّت مطلق ثروت های زمینی خودرابدست آورد،بعضی ازوسایل ارتباط جمعی ِ دنیا مبارزه ای وسیع علیه کشورما آغازکردند ومراپادشاهی مُستبدخواندند»(23 [4]).
درتمام آن سال ها،سخنان وتلاش های شاه برای استیفای حقوق ایران،ازسوی عموم رهبران سیاسی وروشنفکران ایران ناشنیده یا نادیده ماند.درواقع،پس ازسال32،بخاطرتبلیغات عظیم حزب توده ونیروهای متشکل در«کنفدراسیون محصلین ودانشجویان ایرانی درخارج ازکشور»،سایهء سنگین28مردادچنان برروحیّه وروان رهبران سیاسی وروشنفکران ایران چیره شدکه بامطلق گرائی سیاسی وارزیابی شاه بعنوان«سگ زنجیری امپریالیسم»و«رژیم وابسته به آمریکا»،ازدرک تضادها وتقابل های شاه با دولت آمریکابازماندند.

 

کودتای نفتی آمریکا و عربستان!

درسال های 1973-1978شاه فرصت یافت تاخواستِ ملّت ایران برای تسلّط کامل ایران برصنعت نفت راجامهء عمل بپوشاند.درسراسر«یادداشت های عَلَم»،تحقیروتوهین شاه نسبت به«پدرسوخته ها[شرکت های]نفتی»بسیار شگفت انگیزاست و بی تردید،این تحقیرهاوتوهین ها نمی توانستندازگوش وهوش کارتل های نفتی بدوربوده باشند.دراین سال هاسیاست های نفتی شاه کشورهای غربی را دچاربحران های اقتصادی فلج کننده کرده و باعث نگرانی ومخالفت شدیدبرخی ازدولتمردان آمریکاشده بود.این مخالفت ها حتّی ازطرف برخی ازدوستان شاه (مانندهنری کسینجر)درسال1974نیزابراز می شد.دکترهوشنگ نهاوندی،بااستنادبه مدارک متعدّد،سخن کسینجر دریکی ازجلسات شورای امنیّت ایالات متحده را چنین نقل کرده است:
اگرشاه بخواهدخط مشی کنونی خودراادامه دهدوسیاستی راکه درچهارچوب سازمان کشورهای صادرکنندهء نفت[اُوپک] اتخاذکرده ،تغییرندهد،ممکن است این تصوّربرایش حاصل شودکه نفوذش درمنطقه دائماً افزایش خواهدیافت…تردیدی نیست که اواکنون سیاستی اتخاذکرده که بتواندفشاربیشتری برماواردآورَد،چه بساممکن است روزی فرارسدکه مادیگرسیاست اورا به سودخودتشخیص ندهیم.او[شاه]این سودا را درسرداردکه کشورش را به یک قدرت بزرگ تبدیل کند،نه به کمک مابلکه بااستفاده ازوسایل دیگری،ازجمله،همکاری بیشترباهمسایگان روس اش.دراینجابرخی ازمابراین عقیده اندکه یابایدشاه دست ازسیاست های[نفتی]خود بردارد ویامابایداورا عوض کنیم»(34 [5]).
درسال 1977 عربستان سعودی درمخالفت با افزایش قیمت نفت توسط «سازمان اوپک» (به رهبری شاه)،ضمن افزایش خودسرانهء تولیدنفت این کشوراز8میلیون بشکه به حدود12میلیون بشکه درروز و اشباع بازارهای بین المللی بانفت ارزان ودرنتیجه،سقوط قیمت نفت و کاهش درآمدهای نفتی ایران،باعث نوسانات شدیددربرنامه های اقتصادی وصنعتی ایران(خصوصاًدر احداث نیروگاه های اتمی)شد.ملک خالد،پادشاه عربستان سعودی،که شاه را به چشم یک«سروَر»و«اَبَرقدرت منطقه» می دید و آرزو می کردتاشاه درمسیرسفری دیگر،«حتّی برای صَرف یک نهار»،مهمان اوباشد(برای نمونه نگاه کنیدبه خاطرات دکترافشار،صص549-550)،درسال 1977 باسیاست نفتی خود،ضمن انتقام ازاین«ابَرقدرت منطقه» وکوشش برای جانشینی آن،درواقع،به خواست دولتمردان مخالف شاه درآمریکا،جامهء عمل پوشاند،کتاب مستندوروشنگر«سلاطین نفت»نوشتهء پروفسور«آندرو اسکات کوپر»پرده ازاین تلاش ها وتوطئه ها برداشته است.«کوپر»باارائهء اسناد دست اول وگفتگوهای متعدّد بادولتمردان آمریکا،از«عملیّات مخفی علیه شاه»واز«کودتای نفتی آمریکاوعربستان علیه شاه»سخن می گوید (35 [6]).

سلاطین نفت [7]

 

 

 

اعتماد واعتقادعمیق شاه به دوستی وحمایت آمریکا،وی را ازدرک تحولات مهم وتصمیم گیری های پنهان دولت آمریکابازداشت.شاه این سخن یکی ازسیاستمداران انگلیسی را ازیادبرده بودکه:«دولت انگلیس [وآمریکا]درمنطقه،دوستان دائمی نداردبلکه منافع دائمی دارد».

شاه می نویسد:
-درسال 1976دوتن ازشخصیّت های مهم نفتی گفته بودند که« تا2سال دیگرکار ِشاه،تمام است».
اوضمن انتقادازنشریات ورادیو-تلویزیون های غربی دروارونه جلوه دادن حوادث ایران وتحریف واقعیّات،یادآورمی شود:
-«سخنان موهن وتهدیدآمیز[ویلیام]سایمون،وزیردارائی آمریکا علیه من،باعث شدتامطبوعات آمریکا مرامسئول اصلی افزایش قیمت نفت وگناهکار اصلی بدانند…رویّهء بنگاه سخن پراکنی انگلستان(بی بی سی)نیزشگفت انگیربود.ازآغاز1978برنامه های فارسی این بنگاه ،صریحاً وعلناً درمخالفت وضدیّت بامن تنظیم می شد،گوئی یک دست نامرئی ،همهء این برنامه ها را تنظیم ورهبری می کند».(36 [8]).

دولت کارتر؛کشتیبان را سیاستی دگرآمد!

محمدرضاشاه بطورسُنتی هوادارحزب جمهوریخواه آمریکابود.رابطهء ایران وآمریکادرزمان نیکسون به اوج خودرسیده بود.ازاین گذشته،بطوریکه عکس های متعدّدکتاب«خاطرات دکترامیراصلان افشار»نشان می دهند،رابطهء بسیاردوستانهء «کامیلا»(همسردکترافشار،دخترمحمدساعدمراغه ای)باهمسرنیکسون ،به روابط سیاسی-دیپلماتیک ایران باآمریکا،وزن واعتباربیشتری می داد.

 

کامیلا افشارباهمسرریچاردنیکسون [9]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

          همسرنیکسون باکامیلا افشار

رابطهء شاه باآمریکا درزمان نیکسون،رابطه ای مستقل ومتهّدبه منافع ملّی ایران بود وهمانطورکه دکتر« رهام الوندی»درکتاب«نیکسون، کیسینجر و شاه» نشان داده :رابطهء دیپلماتیک ایران باآمریکادراین زمان رابطه ای متقابل و موازنه ای بودنه مبتنی بروابستگی (37 [10]).

دلبستگی شاه به حزب جمهوریخواه(خصوصاً نیکسون)آنچنان بودکه شائبهء کمک های مالی شاه به کاندیدای حزب جمهوریخواه(رقیب انتخاباتی جیمی کارتر)راتقویت کرده و دربرخی نشریات آن کشور نیزبازتاب یافته بودبطوریکه سفیرایران درآمریکا(دکترامیراصلان افشار)مجبورشدتا طی نامه ای درمطبوعات آمریکا،این امررا تکذیب نماید:
-«روزنامه نویس معروفی بنام«جک اندرسون»درروزنامه«واشنگتن پُست»نوشت که[امیراصلان]افشار،سفیرایران درآمریکا،ازبانک«دی روما»ی مکزیک مبلغ 8میلیون دلارگرفته وبااستفاده ازپاسپورت سیاسی اش،این پول را همراه آورده وبه عنوان کمک انتخاباتی به نیکسون داده است.من وقتی که این خبرراخواندم،خیلی ناراحت شدم،برای اینکه همچین چیزی اصلاًحقیقت نداشت وبااین مقاله می خواستندماراخراب کنند…خوب!این جورتبلیغات بی شک روی دموکرات ها تأثیرداشت وباتوجه به اینکه اعلیحضرت بطورسنتی،دوست جمهوریخواهان بود،می توانست حس انتقامجوئی درسران دموکرات ها درکاخ سفید به وجودآورد».(افشار،ص 487)
شاه درخلوت،کارتـر را«کُرّه خر» ونامهء کارتر را«عریضه»می نامید(38 [11])
این توهین وتحقیرشاه وآن «حس انتقامجوئی»-بی تردید-می توانست برسیاست های دولت کارتر نسبت به شاه تأثیرات مرگباری داشته باشد.باتوجه به سابقهء رابطهء شاه باجمهوریخواهان،سفرشاه وفرح پهلوی به آمریکا(24 و 25 آبان 1356)فرصتی بودتاکارترومشاوران وی علامت روشنی برای«وداع باسلطنت»به شاه بفرستند.دراین سفر-برخلاف عُرف ورویّهء بین المللی-دولت کارتر اجازه دادتامخالفان شاه درمحوطهء کاخ سفیدعلیه وی به تظاهرات خشونت بار بپردازند.

 

حسن اعتمادی،تحلیگرسیاسی ویکی ازاعضای« کنفدراسیون دانشجویان ایرانی درخارج ازکشور»دراین باره نوشته است [12]:
-«… چماقداران «سازمان احیاء»به رهبری آقای محمدامینی تظاهرات مسالمت آمیزدانشجویان ایرانی دربرابرکاخ سفید را به خاک وخون کشیدند.شلیک گازاشک آوردراین تظاهرات انعکاس گسترده ای دررادیو-تلویزیون ها ودیگررسانه ها ی آمریکاداشت.این تظاهرات موجب شادمانی ورضایت قذّافی ،صدّام حسین و آیت الله خمینی بوده است»(39 [13]).

آمریکائی ها دیگرشاه را نمی خواهند!

دکترافشاردربارهء این سفرشاه به آمریکا می گوید:
-«حقیقت اینست که ازهمین زمان احساس کردم که آمریکائی هادرسوداهاوفکرهای دیگری هستندوبه عبارت دیگر:دیگرشاه رانمی خواهند!.درواقع،بلندپروازی هاواستقلال طلبی های اعلیحضرت برای شرکت های نفتی قابل تحمّل نبود.باتغییرآقای نیکسون،همهء کادرهاومقامات عالی رتبه دروزارت خارجه تغییرکردندوکسانی آمدندکه اصلاًشناخت درستی ازایران نداشتند…آمریکائی هادرآن زمان عمیقاًنگران وضعیّت افغانستان ونفوذ روسیه درآن منطقه بودند.نگرانی هائی که ایجاد«کمربندسبز»رادرمنطقه علیه کمونیسم سرخ،ضروری می ساخت.ایجاددفترجدیدالتأسیسی بنام«دفترحقوق بشر»درکاخ سفید،فضای سردی دررابطهء ایران وآمریکا ایجادکرده بود و رسیدن به تفاهم مشترک دربارهء هدف های سفراعلیحضرت را دشوارمی کرددرحالیکه درهمان زمان درشیلی،آرژانتین،فیلیپین،اندونزی وغیره،«نقض حقوق بشر»بسیاربسیار بیشتربود…مسئلهء اصلی،سرنگونی شاه بودوایجادیک«کمربندسبز»درمقابله باکمونیسم شوروی.(افشار،صص402-406و485).

سازمان سیاو سازمان دفاعی آمریکا درمرداد-شهریور57:

ایران در موقعیّت انقلاب و یا حتّی ما قبلِ انقلاب قرار ندارد.

به روایت شاه:«درسال1976 دوتن ازشخصیّت های مهم نفتی آمریکا گفته بودندکه «تا دوسال دیگرکارِشاه تمام است»(پاسخ به تاریخ،ص265)،بااینحال درمرداد57 سازمان سیاگزارش داده بودکه«درایران هیچ علائم یاموقعیّت انقلاب وحتّی قبل از انقلاب به چشم نمی خورَد».براساس این ارزيابى،سازمان سيا معتقدبود:«ايران نه در حال انقلاب است و نه در شرف انقلاب»(40 [14]). سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا( DIA)نيز در ارزيابی اطلاعاتی خود در تاريخ 28 سپتامبر 1978(6/7/57) اعلام كرد: انتظار می رود كه شاه تا ده سال ديگر به طور فعّال زمام قدرت را در دست داشته باشد!» (41 [15]).
«سِرآنتونی پارسونز»( Sir Anthony Parsons)،سفیروقت انگلیس،نیز دربهار1357به وزارت امورخارجهء انگلستان،گزارش داده بود:
-«با وجود شلوغی‌ها و تنش‌هایی که در خیابان‌های تهران شاهد آن است، به نظر،خطری جدّی[حکومت] محمدرضا شاه را تهدید نمی‌کندالبتّه که ماشین حکومت انگار در شن ِ نرمی گرفتار شده است، اما به نظر،می‌تواند سرعت بگیرد و دوباره راه بیفتد.»(42 [16]).

 

پنهان کردن عقایدواقعی آیت الله خمینی درپاریس!

آیت الله خمینی نظرات سیاسی خودرا درسال 1349-1350-درکتاب«ولایت فقیه»یا«حکومت اسلامی» منتشرکرده بودو-بی تردید -مشاوران نزدیک ویاران تحصیلکردهء وی درخارج ازکشور(ماننددکتریزدی،بنی صدر،قطب زاده،حسن حبیبی و…علی شریعتی یاعبدالکریم سروش)ازماهیّت ارتجاعی وقرون وسطائی این عقایدآگاه بودند.خانم عذرا بنی صدر(همسرابوالحسن بنی صدر)،مترجم کتاب«ولایت فقیه»به فرانسه،یادآوری می کند:
من بعد از خواندن کتاب، دچار تردید شدم و از خود پرسیدم آیا باید چنین کتابی را ترجمه کنم؟ ترجمهء این کتاب[آیا] آبروی ملت ایران را نزد افکار عمومی دنیا نمی برد ؟و جهانیان از خود نمی پرسند: آیا ایرانیان انقلاب کردند که این شخص با این افکار برآنها حکومت کنند؟ آیا نمی پرسند: شما ایرانیان مردمی عاقلید؟ …پس به آقای بنی صدر تلفن کردم و نگرانی خود را اظهار کردم. ایشان[آقای بنی صدر] گفتند: کتاب[ولایت فقیه] مجموعه درسهائی بوده است که آقای خمینی در نجف داده است. حالا او تحول کرده و دموکراسی را قبول کرده است. من با اینکه، در دل، به تحول کردن آقای خمینی باور نکردم، قبول کردم کتاب را ترجمه کنم. یک ترجمه تحت اللفظی کردم و نزد ناشر بردم»(43 [17]).
آیت الله خمینی در15خرداد42،نتوانسته بودنه افکارعمومی داخلی ونه افکارعمومی بین المللی را بخودجلب کند،امّا،دراردیبهشت ماه 1357به کمک صادق قطب زاده در«نجف»،اولین مصاحبهء خمینی بانشریهء معتبرفرانسوی«لوموند»انجام شد.به روایت دکترابراهیم یزدی:«صادق قطب زاده،پُرسش های «لوسین ژرژ »(خبرنگارلوموند)را می نویسد و آقای خمینی بعد از مشورت با قطب زاده پاسخ هارا می نویسند».ترجمهء انگلیسی این مصاحبه،باپرداخت 11هزاردلاربه روزنامهء آمریکائی«لوس آنجلس تایمز»-بصورت آگهی– چاپ ومنتشرشد،درحالیکه روزنامهء«نیویورک تایمز»حتی باهمین مبلغ،حاضربه چاپ این مصاحبه-آگهی نشده بود.( یزدی،ج3،ص212).
درتمام مصاحبه ها وگفتگوهای خمینی درپاریس،اوبصورت فردی عامی جلوه می کردکه نه تنها زبان عربی نمی دانست(و این،موجب حیرت «حسنین هیکل»،روزنامه نگارمعروف مصری شده بود)،بلکه،حتّی زبان فارسی رانیزباغلط های فاحش اظهارمی نمود،ازاین رو،مشاوران نزدیک خمینی(ماننددکتریزدی،قطب زاده وبنی صدر)برای رفع ورجوع کردن ِاین پریشان گوئی ها،صلاح دیدندتا قبل از هرگفتگو ومصاحبه ای،سئوآلات مطروحه را- قبلاً-بصورت مکتوب- دریافت کنندتاپس ازمشورت باآیت الله،پاسخ هابطور«سنجیده»و«معقول»ابرازشوند! .دکتریزدی دراین باره یادآوری می کند:
-«مسؤلیت برنامه ریزی این مصاحبه ها،عموماً بر عهدهء من بود. شیوهء کار من این بود که اولاً هیچ درخواستی را رد نمیکردم ،ثانیاً از خبرنگاران میخواستم که پرسشهای خود را به طورکتبی بنویسند و بدهند. توجیه من این بود که سؤالات باید برای آقای خمینی ترجمه شوند و جواب آنها را بگیریم و سپس جوابها ترجمه شوند و بعد در یک دیدارحضوری پرسشها و پاسخها رد و بدل شوند.این شیوهء عمل به ما امکان میدادکه پرسشها و پاسخها را ویرایش کنیم و انسجام پاسخها را در نظر داشته باشیم.حتی در مورد مصاحبهء تلویزیونهای سرتاسری آمریکا، من این شرط را مطرح واجرا کردم. علاوه بر این، با إشراف و اطلاعاتی که از وابستگی های سیاسی و دینی خبرنگاران و رسانه ها داشتیم قبل از مصاحبه، آقای خمینی را مطلع میکردم تادر مورد پاسخهای خود، آنها را رعایت کنند.در مصاحبه های زنده تلویزیونی، به وضع اتاق محل مصاحبه و وضعیّت شخص آقای خمینی نیز توجه میشد. به عنوان مثال دست چپ آقای خمینی گاهی می لرزید. من از ایشان خواستم که دست چپ را با دست راست زیر عبا نگه دارندتا مصاحبه گر نتواند دوربین را روی دست لرزان ایشان متمرکز کند.اگر مصاحبه گر فرانسوی بود، ترجمه مصاحبه معمولاً با آقای بنی صدر یاصادق قطب زاده و اگر آلمانی بود توسط آقای دکتر صادق طباطبایی و اگرایتالیایی بود، توسط یکی از دانشجویان ایرانی از ایتالیا صورت میگرفت. ترجمه های انگلیسی را خود من شخصاً انجام میدادم.(یزدی،ج3،صص215-217).

شاگردان جادوگر!

پنهان کردن عقایدواقعی آیت الله خمینی درپاریس توسط«شاگردان جادوگر»(بقول شاه،درپاسخ به تاریخ،ص218)) وتبلیغ عقاید قرون وسطائی آیت الله بسان اندیشه هائی مدرن ودموکراتیک،به جائی رسیده بودکه یکی مشاوران خمینی دربرایر پُرسش«اوریانا فلاچی»،روزنامه نگار برجستهء ایتالیائی،مبنی بر«ارتجاعی بودن عقایدخمینی»(خصوصاً دربارهء حقوق زنان)،مدّعی شد:
این مطالبِ ارتجاعی،ساخته وپرداختهء ساواک شاه است!».(44 [18])
بدین ترتیب،باپنهان کردن عقایدواقعی آیت الله خمینی درپاریس،وی درچشم روشنفکران ورهبران سیاسی غرب،به سان«قدّیس»،«پیامبرآزادی»و«گاندی دوم»جلوه گرشد.
ریچاردکاتم،استادتاریخ ایران دردانشگاه های آمریکا ومأمورسابق سازمان سیاکه درسال32 وتبلیغات علیه دولت مصدّق و تضعیف حکومت او نقش اساسی داشت،درانقلاب 57 «حلقهء اتصال دولت کارترباانقلابیون ایران» بود (45 [19])، روشنفکران واحراب سوسیالیست وکمونیست اروپا(خصوصاً فرانسه)درپیوندبا«کنفدراسیون دانشجویان ایرانی درخارج ازکشور»(که بصورت یک ارتش منسجم دراروپاوآمریکافعالیّت می کردند)باحمایت حیرت انگیزازآیت الله خمینی،نه تنها به تمایلات ضدامپریالیستی خوددرمبارزه با«شاه،عامل امپریالیسم درمنطقه»،پاسخ می دادند،بلکه دراین پشتیبانی ها،ناآگاهی عمیق خویش ازاندیشه هاوفلسفهء سیاسی آیت الله خمینی را پنهان می کردند.ژان پُل سارتر(که درآن زمان خانمی ایرانی وضد شاه مسئول دفترش بود)، سیمون دو بووار، میشل فوکو، آندره فونتن، ژاک مادل،رژه گاردی و…ده ها فیلسوف وروشنفکرنامدارفرانسوی کارزار ِ عظیمی رادرحمایت ازآیت الله خمینی آغازکردند. میشل فوکو، فیلسوف نامدار فرانسوی،که خودرا اسلام شناس نیزمی دانست،ضمن دیدارباآیت الله خمینی در«نوفل لوشاتو»،وی را«قدّیس درتبعید» نامیدودریک افسون شدگی حیرت انگیز،ازباورهای رهائیبخش خمینی سخن ها گفت.(46 [20])
روزنامهء معتبر«لوموند»که پیش ازانقلاب 57،گزارش های مثبتی دربارهء تحوّلات اجتماعی ایران می نوشت،درآستانهء انقلاب ایران،باتغییرموضعی ناگهانی،مدعی وجود300هزارزندانی سیاسی درایران شد وسردبیراین روزنامه،آندره فونتن، درمقاله‌ای با عنوان« بازگشت الهی»،ازخمینی ستایش ها کرد.(47 [21])
رهبران جبههء ملّی وروشنفکران داخل ایران نیزباکلامی آغشته به مذهب ،معتقدبودند«نه یک قدّیس،نه یک معجزه بلکه انسان راستین عصرحاضروابَرمرد ِزندهء تاریخ،می آید»…«باصدای نوح،باطیلسان وتیشهء ابراهیم،باهیأت صمیمی عیسی»(48 [22]).
این تبلیغات وحمایت ها ازطریق« بی بی سی »هرشب به ایران می رسیدو این گمان را درمردم ایران دامن زدکه ستایش وحمایت اینهمه روشنفکرایرانی وجهانی ازخمینی بیهوده نیست وحتماً دراین سخن ستایش آمیز«ژاک مادل»( Jacques Madaule)فیلسوف معروف فرانسوی،واقعیّتی است و«جنبش خمینی، درهای آینده را بسوی بشریّت می گشاید»(49 [23])

«هاناآرنت»درکتاب درخشان خویش،اتحادتوده های عوام وروشنفکران را موجب پیدایش فاشیسم می داند(50 [24])،تجربهء انقلاب ایران مصداق برجستهء سخن آرنت است.«کارل پوپر»، این دسته ازروشنفکران راکه با اندیشه های خویش، عملاً راهگشای حکومت های جبّار بوده اند، «پیامبران دروغین» نامیده وآلودگی کلام شان را« بسیار بسیار خطرناک تر از آلودگی هوا» دانسته است(51 [25]).

بخش سوم [26]

                                                             بخش نخست [27]

زیرنویس های بخش دوم:
21-نگاه کنیدبه:آرشیوعمومی دولت انگلستان،
FO 248 EP 1531,May 17, 1952
FO 371 EP 98602,July 28,1952
FO 371 EP 98603,Ougust 28,1952
22- رهنما، علي، نيروهاي مذهبي بر بستر حركت نهضت ملّي،نشرگام نو،1384،صص895و896
23-پاسخ به تاریخ، صص65-66و 69-72
-Mohammad Réza Pahlavi : le dernier Shah / 1919-1980,éd Perrin,Paris,2013 34
,p432
ترجمهء فارسی،ص635
35- Cooper, Andrew Scott: The Oil Kings: How the U.S., Iran, and Saudi Arabia Changed the Balance of Power in the Middle East, Edition Simon & Schuster,2011

گفتگوی«آندرو اسکات کوپر» باتلویزیون دانشگاه کالیفرنیا دربارهء این کتاب را در نشانی زیر ببینید:
https://www.youtube.com/watch?v=7BXCx8oNvoo [28]

همچنین نگاه کنیدبه کتاب روشنگر « Mike Evans »که ضمن بحث جالب ومستندی،از کمک های مالی دولت کارتربه آیت الله خمینی یاد می کند:

Evans,Mike:Jimmy Carter: The Liberal Left and World Chaos: A Carter/Obama Plan That Will Not Work,Us and Canaca,2009,pp253-349

گفتگوی «مایک ایونس» دربارهء کتابش را دراینجاببینید:

http://vimeo.com/2878270 [29]
36-پاسخ به تاریخ،صص265و212-214 ؛ دریک تحقیق منتشرشده،مسئولان« بی بی سی» به دخالت خود درحوادث ایران ونیزبه موضع انتقادی خودنسبت به رضاشاه ومحمدرضاشاه اعتراف کرده اند.نگاه کنیدبه:
www.open.ac.uk [30]
برای نقش «بی بی سی»در سقوط رضاشاه نگاه کنیدبه مقالهء مسعودلقمان«رادیو و جابه‌جایی قدرت در شهریور ۱۳۲۰: سقوط یک شاه به کمک بی.بی.سی»؛ ماهنامه‌‌ء تحلیلی، آموزشی و اطلاع‌رسانی «مدیریت ارتباطات»؛ شماره‌ی ۹؛ بهمن‌ماه، برگرفته از
http://iranshahr.org/?p=12105 [31]
37-Alvandi ,Roham: Nixon, Kissinger, and the Shah(The United States and Iran in the Cold War) , Oxford University Press,2014
38-برای نمونه نگاه کنیدبه یادداشت های عَلم،ج6، ویراستار:علینقی علیخانی،ناشر ای بکس، مریلندآمریکا،2008،صص211و449
39- دکترامیراصلان افشار،سفیرسابق ایران درآمریکاورئیس کل تشریفات دربار که همراه شاه، شاهد زدوخوردهای مخالفان درمحوطهء کاخ سفیدبود،درگفتگوبانگارنده(2/اوت/ 2011)،حضور«چماقداران سازمان احیاء»وعوامل قذافی وصدام حسین را تأئیدکرده است.توضیحات آقای محمدامینی(رهبرسازمان احیاء) دراین باره می تواند روشنگرباشد.
40-Washington, DC: National Strategy Information Center, 1979), p. 24, Hoaglan , Jim “CIA Will Survey Moslems Worldwide.” The Washington Post, January 20, 1979, p. A1.
41-لدین، مایكل و ویلیام لوئیس، کارتر و سقوط شاه روایت دست اول،ترجمهء ناصرایرانی،انتشارات‌ امیر‌كبیر، 1361، ص 37.
42-نگاه کنیدبه:گزارش پارسونز:

http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/middleeast/iran/4014855/National-Archives-British-ambassador-to-Iran-failed-to-predict-downfall-of-Shah.html [32]
43-نگاه کنیدبه:
https://www.balatarin.com/permlink/2010/9/27/2202880 [33]
44-گفتگوی نگارنده بادکترروح الله عباسی،استاددانشگاه های پاریس(25می،2006،پاریس).دکترعبّاسی ازاین«مشاورنزدیک آیت الله خمینی»نام برده،امّانگارنده،ازذکرنام وی پرهیزمی کند.توضیح آقای ابوالحسن بنی صدرکه بااوریانافلاچی دیدارداشته،می تواند روشنگراین ماجراباشد.گفتنی است که بهنگام اقامت آیت الله خمینی در«نوفل لوشاتو»،دکترعبّاسی درپیوندبادکترحسن حبیبی(یکی ازیاران ومشاوران نزدیک آیت الله خمینی) وهمسرش،به بیت آیت الله خمینی رفت وآمدداشته وازنزدیک شاهدوناظربرخی جریانات بوده است.کتاب وی بنام«خاطرات یک افسرتوده ای» توسط نگارنده و به همّت آقای حمیدشوکت ازسوی«انتشارات فرهنگ [34]» منتشرشده است.
45-نگاه کنیدبه:خاطرات دکتریزدی،ج3،صص314-324،ونیزنگاه کنیدبه:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2015/02/150201_u01-revolution-cottam [35]

46- Michel Foucault et l’Iran
Michel Foucault et l’Iran », Le Matin, no 647, 26 mars 1979, p. 15. (Réponse à C. et J. Broyelle, « À quoi rêvent les philosophes ? », Le Matin, no 646, 24 mars 1979, p. 13.) Dits Ecrits tome III texte 262, édition de Gallimard, Corriere della sera, no 36, 13 février 1979, p. 1

47 – Le Monde,2Février1979
دربارهء انعکاس وقایع انقلاب مشروطه وانقلاب اسلامی ایران درروزنامه های «زمان»و« لوموند»،نگاه کنیدبه رسالهءدکترای محمدتاج دولتی:
Tadjdolati,Mohammad:Les révolutions Iraniennes dans les presse Française à travers “Le Temps” et “Le Monde” ,Paris,Janvier 1995
48-برای نمونه هائی ازاین «بشارت نامه ها»،نگاه کنیدبه:

     http://mirfetros.com/fa/?p=16924 [36]   
49- Le Monde,13 Janvier 1979
50- Arendt , Hannah ,Le Système totalitaire, traduction par Jean-Louis Bourget, Robert Davreu et Patrick Lévy, Editions Seuil,Paris, 1972,
51- جامعهء باز و دشمنانش،کارل پوپر،ترجمهء علی اصغر مهاجر،ج 1 ،تهران، 1364
همچنین نگاه کنیدبه:
http://mirfetros.com/fa/?p=179 [37]

فرستادن این مطلب برای دیگران
[38] [39] [40] [41] [42] [43]