Print This Post Print This Post
تازه‌ها


غزلی از:محمد علی بهمنی

              محمدعلی بهمنی


تو را گُم می کنم هر روز  وُ  پیدا میکنم هر شب

بدینسان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

تماشایی است پیچ وُ تاب آتش ها  خوشا بر من

که پیچ وُ تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست

چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

تمام سایه ها را می کشم بر روزنِ مهتاب

حضورم را ز چشم شهر  حاشا می کنم هر شب

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟

که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

 

فرستادن این مطلب برای دیگران