Print This Post Print This Post
تازه‌ها


غزل پائیزی،فرهادشریفی

%d8%ba%d8%b2%d9%84-%d9%be%d8%a7%d8%a6%db%8c%d8%b2%db%8c

 

 

 

آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
کاسهء صبرم از این دیر آمدن لبریز شد

تیر،دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریورِ بیچاره حلق آویز شد

مهر،با بی مهری و نامهربانی میرسد
مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد

بی تو یک پاییز ابرم، نم نمِ باران کجاست؟
بی تو حتّی فکر باران هم خیال انگیز شد

کاش می شد رفت و گم شد در دل پاییز سرد
بوی باران را تنفّس کرد و عطر آمیز شد

«آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟»
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد…

فرستادن این مطلب برای دیگران