Print This Post Print This Post
تازه‌ها


لبۀ تیغِ سُنّت و گلوگاهِ کبوتران سینمای ایران،علی میرفطروس

 

یادداشتی دربارۀ فیلم مستند بهمن مقصودلو

8مارس2017

به همّت انجمن اجتماعی وفرهنگی ایرانیان در فرانسه(وال دُ مارن)،انجمن فرهنگی  دستان و پُل سیمون لِفرانس،فیلم مستند«لبهء تیغ :میراث بازیگران زنِ سینمای ایران»به کارگردانی دکتربهمن مقصودلو درسینمای لومینور  پاریس به نمایش درآمد.حضورجمعیّت چشمگیری از مشتاقان،نشانهء  برجستگی و اهمیّت موضوع  فیلم بود.

بهمن مقصودلو-به عنوان نویسنده، منتقد و سردبیرچندمجلهء سینمائی- درارتقاء دانش سینمائی درایرانِ قبل ازانقلاب نقش ارزشمندی داشت.کتاب«سینمای ایران»مقصودلو در سال 1987 توسط دانشگاه نیویورک منتشر شد.«این سوی ذهن،آن سوی مردمک»، «آزادی و عشق در سینما » و «علف: داستانهای شگفت و ناگفته»ازدیگرکتاب های وی درعرصهء سینما است.

سینمای ایران- بی تردید-باپیدایش و رشد مدرنیته(تجدّد)درایران پیونددارد و می توان گفت که هنر- و خصوصاً هنرسینما -محصول تجدّداجتماعی و توسعهء ملّی است.یکی ازمشخصات اصلی تجدّد درسینما،جداشدن جامعه از اخلاقیّات سُنّتی و جایگزین شدن قانون بجای«غیرت»و«ناموس»می باشد(درفیلم،خانم  پوری بنائی ازعصبانیّت شاه ازدیدن فیلم«قیصر»یادمی کنندکه می گفت:مابازحمت و تلاش  قانون  وضع کرده ایم تا جلوی این«لات بازی ها»گرفته شود!).

ازاین گذشته،درجامعه ای که نهادمذهب (دراَشکال متنوع آن)حضوری چشمگیرداشت،تجددگرائی،سینمای مدرن و به تبَع آن،حضور زنان درفیلم های ایرانی،باموانع و مشکلات فراوان همراه بود.«لبهء تیغ:میراث بازیگران زنِ سینمای ایران»،روایت رنج و شکنج های زنان هنرمندما  درمواجهه یامقابله با این موانع مذهبی و اجتماعی است،روایتی که یادآورِشعرپروین اعتصامی پس از کشف حجاب زنان به دست رضاشاه در17دی ماه 1314 است:  

زن در ایران،پیش از این گویی که ایرانی نبود
 پیشه‌اش جز  تیره‌روزی  و   پریشـانی نبود
 زندگی و ‌‌‌‌‌‌مــرگش اندر  کنج عزلت‌  می‌گذشت
 زن چه بود آن روزها، گــــر زآنکه زندانی نبود

 کس چو زن،انـدر سیاهی قرن ها منـزل نکرد
 کس چو زن،در معبـد سالوس قـربانی نبود

 از بـرای زن به  میـدا ن فـراخِ زنـدگی 
سرنوشت و قسمتی،جز تنگ میدانی نبود

در قفس می‌آرمید و در  قفس  می‌داد جان
در گلستان،نام از این مرغِ گلستانی نبود

بهمن مقصودلو  با ارائهء مستندهای ارزشمندی مانند:شاملو؛شاعرآزادی،احمد محمود؛ نویسنده انسانگرا، ایران درودی؛ نقاش لحظات اثیری،اردشیر محصص و صورتکهایش؛و…نشان داد که بدور از وسوسه ها و سود و سوداهای رایج،به فکر«خاموشی دریا»است؛تلاشی برای ثبت و ضبط  بخشی ازتاریخِ خاموش و فراموش شدهء هنرایران معاصر .«خاموشی دریا»(2003) نام یکی ازفیلم های بهمن مقصودلواست که بیش از شش جایزهء بین المللی را در بیش از بیست جشنواره جهانی کسب کرده است.وقتی مستند«لبهء تیغ : میراث بازیگران زنِ سینمای ایران»رادیدم ،بیاد«خاموشی دریا»افتادم چراکهباوجودِجوش و خروش های دریاوارِ زنان سینمای ما، آنان محکوم به خاموشی و سکوت بودند،زیراباتوجه به موانع اجتماعی- مذهبی حاکم برجامعه،بقول پروین:

 در قفس می‌آرمید و در  قفس  می‌داد جان
در گلستان، نام از این مرغ گلستانی نبود

اصلاحات اجتماعی محمدرضاشاه درسال های1340-1350  و حضور چشمگیرِ زنان درعرصه های سیاسی- اجتماعی و هنری،به روشنفکران شجاع و هنرمندان آگاهی نیازداشت که بدور از سیاست زدگی های رایج بتوانندپوستهء ضخیم موانع دینی و اجتماعی را بترکانند و بجای تجدّدستیزیِِ کسانی مانند جلال آل احمد (درلفافهء «غربزدگی»)بتواننددرتعالی و ارتقای هنری جامعه بکوشند،اما نگاهی به سینمای قبل ازانقلاب- متاسفانه-حضورچنین روشنفکران و هنرمندانی را بسیارکمرنگ  می نماید،بااینهمه به جرأت می توان گفت که زنِ ایرانی دراین دوران برای نخستین بار درفیلم های بهرام بیضائی حضوری مستقل و هویتی ممتاز یافت(از جمله در «غریبه و مه»،«چریکهء تارا»،«رگبار»،«مرگ یزدگرد»و«باشو؛غریبهء کوچک»(با بازی درخشان سوسن تسلیمی).بنابراین،اغراق آمیزنخواهدبوداگرگفته شودکه دانش و دانائیِ بهرام بیضائی الهامبخش کارگردانان وهنرمندان برجسته ای مانندفاطمهء معتمدآریا،رخشان بنی اعتماد، نیکی کریمی،گلشیفتهء فراهانی،ترانهء علیدوستی،لیلا حاتمی،لیلا اوتادی،نیکی کریمی، و …بوده است.

بهمن مقصودلو

فیلم «لبهء تیغ : میراث بازیگران زنِ سینمای ایران»روایت 21زن هنرمندی است که در 463 فیلم قبل از انقلاب نقش برجسته ای داشته‌اند از جمله:ایرن زازیانس(عاصمی)،شهلا ریاحی،پوری بنائی،ویدا قهرمانی،تهمینه،فخری خوروش،ژالهء عُلوّ،شهرزاد،مری آپیک،فرزانهء تائیدی،زینت مودّب،پرتو نوری علا،شهرهء آغداشلو و…مضمون مشترک این روایات،حس همکاری وهمدلی بین زنان هنرمند،رنج و شکنج های خانوادگی و اجتماعی برای راهیابی به عرصهء سینما،فقدان دستمزد یا برگشت خوردن چک های تهیّه کنندگان و…درپایان:محرومیّت ازفعالیّت های هنری دربعدازانقلاب اسلامی،انزوا،عزلت،خانه نشینی و…. 

حضور و روایت برخی از کارگردانان ،منتقدان و هنرمندان مرد( مانند بهرام بیضایی، نصرت کریمی،پرویز دوایی، اسماعیل ریاحی، مهدی رئیس فیروز و ناصر ملک مطیعی) به فیلم مقصودلو  غنای بیشتری بخشیده است.

آتشی زکاروان بجا مانده!

 فیلم مستند بهمن مقصودلو حاصل 13 سال تلاش پیگیرِ وی(ازسال2002تا2015)می باشدکه بدون هیچگونه کمک دولتی یا غیردولتی  تهیّه و ندوین شده است.این فیلم-درواقع-تاریخچهء تحوّل و دگردیسی نقش زنان سینمای ایران ازآغاز تا شروع انقلاب اسلامی است و لذا ازنظرجامعه شناسی و جدال سُنت و تجدّد نیز دارای اهمیّت است.درمیان روایت های 21زن هنرمنددرفیلم،سخن ژالهء علوّ، پوری بنائی،شهرزاد (کبرا سعیدی)،شهلاریاحی و خصوصاً«ایرن»جان و جلای بیشتری دارد،پس بیهوده نخواهدبودکه این یادداشت کوتاه را با سخن حسرت بار و درعین حال،فروتنانهء«ایرن»به پایان برَم:

ایرن

– «ما قبیلهء بزرگی بودیم…عاشقانه با هم کار می کردیم. تا یک روزی کاروان ما در جایی توقّف می کند و فردا که قرار است این کاروان حرکت کند، یکی میاد و میگه یک عده از شما نباید با این کاروان بره،چون کاروان سالار  عوض شده. آن عده که موندیم دُورِ هم جمع شدیم، کاروان حرکت کرد. ما گردِ آتشِ مانده از کاروان نشستیم. سرمان را به هم تکیه دادیم و آروم گریستیم. آتش کاروان به خاکستر گرائید.خاکستر بر سرمان نشست. پیر شدیم همه، ولی غبارِ پای کاروانیان سرمهء چشم ما».

 

مطالب مرتبط:

ایران درّودی:عارفی درمکاشفهء رنگ ها،علی میرفطروس

 

فرستادن این مطلب برای دیگران