Print This Post Print This Post
تازه‌ها


نکته‌ها و ناگفته‌هایی دربارۀ ۲۸ مرداد ۳۲ (بخش پایانی) علی میرفطروس

* نگاهی تازه به رويدادهای شب 25 مرداد 32 و چگونگی بازداشت چندساعته‌ی دكتر فاطمی و… نيز قطع تلفن و برق مركز بازار تهران (با وجود برقراری تماس تلفنی مصدّق با رئيس ستاد ارتش و ديگران) و سپس دستگيری سرهنگ نصيری به هنگام ابلاغ فرمان عزل مصدّق، ما را با پرسش‌های تازه‌ای روبرو می‌سازد.

*با توجـّه به مخالفت سرلشکر زاهدی با هرگونه «اقدامات شبیه کودتا» در شب 25 مرداد (به هنگام ابلاغ فرمان عزل مصدّق) و با توجـّه به اينكه هر پنج تن عاملان و راويان اصلی اين ماجرا، از افسران سازمان نظامی‌ حزب توده بودند، نقش حزب توده در اين ماجرا چه بود؟

* چرا مصدّق ـ قبل از 28 مرداد ـ «ارنست پرون» («از عوامل دست اول كودتا» و «جاسوس انگلستان در دربار») را آزاد و در عوض، فرماندار نظامی‌خويش (سرهنگ اشرفی) را بازداشت كرد؟                                                                                                                                                          

* * *

ارزيابي‌هاي جديد درباره‌ی كم و كيف حيرت‌انگيز سازمان نظامی‌ حزب توده، نگرانی‌هاي دولت آمريكا در تدوين طرح كودتای TP-AJAX برای «پاكسازی ايران از حزب كمونيست توده» را پذيرفتنی می‌سازد، همچنان كه دل‌نگرانی‌ها و دغدغه‌های سياستمدارانی مانند دكتر مظفّر بقایی و خليل ملكی از خطر حزب توده را مورد تأئيد قرار می‌دهد. اين ارزيابی‌ها نشان می‌دهد كه سخن دكتر مصدّق- به عنوان وزير دفاع– مبنی بر اينكه: «حزب توده حتّی يك تفنگ نداشت…»[5] تا چه اندازه بی‌پايه و اشتباه و برای امنيـّت ملّی ايران تا چه حد خطرناك بوده است، زيرا چند ماه پس از سقوط آسان دولت مصدّق،‌ كشف شبكه‌های سازمان نظامی‌ حزب توده، نه‌ تنها بسياری از اعضای حزب توده را دچار شگفتی و حيرت ساخت[6] بلكه حتّی «رهبران بسيار ديرباور جبهه‌ی ملّی» را نيز به وحشت و شگفتی انداخت.[7]

 

 

کشف شبکه‌ی نظامی‌حزب توده

 

سرگرد مهدی همایونی، عضو سازمان افسران حزب توده و فرمانده‌ی نگهبانان دکتر مصدق، در دادگاه نظامی

از اين گذشته، نگاهی تازه به رويدادهای شب 25 مرداد 32 و چگونگی بازداشت چند ساعته‌ی دكتر فاطمی، مهندس زيرك‌زاده و مهندس حق‌شناس و نيز قطع تلفن و برق مركز بازار تهران (با وجود برقراری تماس تلفنی مصدّق با رئيس ستاد ارتش و ديگران) و سپس دستگيری سرهنگ نصيری به هنگام ابلاغ فرمان عزل مصدّق، ما را با پرسش‌های تازه‌ای روبرو می‌سازد. سخن مهندس زيرك‌زاده درباره‌ی بازداشت دكتر فاطمی‌ و…، بسيار تأمّل ‌برانگيز است. گویی كه «كودتاچيان» بازداشت‌شدگان را به «پيك‌نيك» مي‌بُرده‌اند. اين روايت، ادّعای منسوب به دكتر فاطمی ‌مبنی بر «ضرب و شتم و قصد تجاوز به همسرش توسّط كودتاچيان» را عميقاً مورد ترديد قرار می‌دهد. به روایت مهندس زیرک‌زاده:

هیچ گونه نگرانی و اضطرابی نداشتیم و دکتر فاطمی ‌و حق‌شناس که هر دو جوک‌گو [بوده] و قصّه‌های خوشمزه می‌دانستند، می‌گفتند و می‌خندیدیم.»[8]

با توجـّه به مخالفت سرلشکر زاهدی با هرگونه «اقدامات شبیه کودتا» درشب 25 مرداد (به هنگام  ابلاغ فرمان عزل مصدّق) و با توجـّه به اينكه هر پنج تن عاملان و راويان اصلی اين ماجرا، از افسران سازمان نظامی‌ حزب توده بودند، نقش حزب توده در اين ماجرا چه بود؟

در همين راستا، روايت سرهنگ حسینقلی سررشته (رئيس دژبان تهران و از افسران پرشور هوادار مصدّق) نيز بسيار تأمّل‌برانگيز است و اين پرسش را ايجاد می‌كند كه: پس از دستگيری «ارنست پرون[9]» («از عوامل دست اول كودتا» و «جاسوس انگلستان در دربار»[10]) در صبح 25 مرداد 32 توسّط سرهنگ اشرفی (فرماندار نظامی ‌تهران) و با توجـّه به سوابق «ارنست پرون» و كشف وسايل جاسوسی در اقامتگاه وی، چرا مصدّق ـ قبل از 28 مرداد ـ «پرون» را آزاد و در عوض، فرماندار نظامی‌ خويش (سرهنگ اشرفی) را بازداشت كرد؟[11] و سپس سرتيپ محمّد دفتری (خواهرزاده‌ی دكتر مصدّق كه معروف به همكاری با «كودتاچيان» بود[12]) با وجود مخالفت شديد سرتيپ رياحی رئيس ستاد ارتش مصدّق و ديگران، به دستور و اصرار مصدّق، ضمن حفظ رياست نيروهای مسلّح گمرك، به رياست فرمانداری نظامي تهران و رياست شهربانی كلّ كشور منصوب شد! آيا اين اقدامات، نشانه‌ی «نقش و نقشه‌ی ديگر مصدّق در روز 28 مرداد» بود؟

بنابراين: هرگونه تحقيقی درباره‌ی 28 مرداد 32 ضمن پاسخ به سئوالات فوق، به طور روشن و مشخّص بايد به اين سئوال كليدی پاسخ دهد كه: چرا در روز 28 مرداد، مصدّق، ميدان را خالی كرد و با وجود در دست داشتن همه‌ی نيروهای نظامی ‌و انتظامی، از همه‌ی هوادارانش خواست تا در روز 28 مرداد در خانه‌های خويش بمانند و از هرگونه تظاهراتی خودداری كنند؟

بر اين اساس، با توجـّه به مخالفت‌های پايدار محمدرضاشاه جوان با كودتا و تأكيد او بر «بركناری مصدّق از طريق پارلمان» و سپس، انجام رفراندوم بی‌سابقه توسّط دكتر مصدّق برای انحلال مجلس شورای ملّی و اعلام نتايج آن از طريق راديو و مطبوعات (12 و 19 مرداد 1332) و در نتيجه: صدور فرمان عزل مصدّق توسّط شاه (23 مرداد 1332)، تأمّل در پازل‌های پراكنده‌ی رويداد 25 مرداد و نقش‌آفرينی سازمان نظامی‌ حزب توده به هنگام ارائه‌ی فرمان عزل مصدّق توسط سرهنگ نصيری و يا رمزگشایی از «نقش و نقشه‌ی ديگر دكتر مصدّق در روز 28 مرداد» و خصوصاً شاهكار سياسی مصدّق در تعلّل يا «مهلت‌خواهی» در برابر پيشنهاد رهبران حزب توده برای مقابله با «كودتا» و در نتيجه، عقيم‌گذاشتن نيروهای رزمنده‌ی حزب توده‌ توسّط مصدّق در روز 28 مرداد و همچنین، آگاهی‌هایی درباره‌ی پایگاه اجتماعی حزب توده و قدرت حیرت‌انگیز نظامی ‌آن حزب در فصل «مرا ببوس!» و… موارد ديگری است كه چاپ جديد كتاب حاضر را از چاپ‌های ديگر متمايز می‌سازد.

دكتر مصدّق، به عنوان ميراث‌خوار فكری برخی روشنفكران جنبش مشروطيـّت، با ادغام و التقاط انديشه‌های عرفی (سكولار) با باورهای اسلامی، به مبارزات خويش خصلتی «ملّی -مذهبی» می‌داد و می‌كوشيد تا با نوعی دادخواهی مذهبی، ضمن كسب حقّانيـّت سياسی، مبارزات خويش را از مشروعيـّت مذهبی نيز برخوردار سازد. در چاپ سوم كتاب به اين جنبه از عقايد مصدّق توجـّه‌ بيش‌تری شده است؛ عقايدی كه بعدها بر انديشه‌های روشنفكرانی مانند جلال آل‌احمد و دكتر علی شريعتی تأثير داشته و باعث پيدايش گروه‌های «ملّی ـ مذهبی» در عرصه‌ی سياست ايران شده است.

آسيب شناسی شكست دكتر مصدّق -در واقع- آسيب‌‌شناسی ضعف‌ها و ظرفيـّت‌های ما نيز هست. شناخت و خصوصاً پذيرفتن اين ضعف‌ها می‌تواند به ما برای ساختن آينده‌ای روشن و راهيابی به آزادی و دموكراسی ياری کند. خوشبختانه در سال‌های اخير، جامعه‌ی ايران از سنّت ويرانگر «ابليس» و «قدّيس» يا «خائن» و «خادم» فاصله گرفته‌است و با نوعی اعتدال، انصاف، مروّت و مدارا شخصيـّت‌های تاريخی خود را مورد نقد و داوری قرار می‌دهد. اگر تجدّد (مدرنيته) را به معنای رشد ذهنيـّت نقّاد و پرسشگر بدانيم، آنگاه شك‌كردن و به پرسش‌گرفتن «دروغ‌های باورشده» در حوادث منجر به سقوط آسان دولت مصدّق، می‌تواند نشانه‌ی خٍرَد نقّاد و رشد تجدّدگرایی و نمونه‌ی اميدبخشی از ضرورت بازنويسی تاريخ معاصر ايران به شمار آيد. استقبال خوانندگان عالي‌مقدار و چاپ دوم اين كتاب در فاصله‌ای كوتاه نيز مؤيـّد اين امر است.

در چاپ اول و دوم اين كتاب، ضرورت اختصار و ايجاز و تمركز اساسی نگارنده بر رويدادهای 25 تا 28 مرداد 32، باعث شده بود تا برخی از موضوعات، مورد غفلت قرار بگيرند. چاپ سوم كتاب، فرصتی است تا نگارنده ضمن بازبينی، بازنويسی و ويرايش دوباره، كتاب حاضر را با تغييرات، الحاقات و اضافات روشنگر منتشر كند. همين ملاحظات و اضافات، انتشار ترجمه‌ی انگليسی كتاب را دچار تأخير كرده است.

حقيقت و خصوصاً حقيقت تاريخی، تراوش فكر و انديشه‌ی يك فرد نيست بلكه اين امر، محصول تلاش همه‌ی كسانی است كه با بردباری و شجاعت در شبانه‌های تيره، نقبی به سوی نور (حقيقت) می‌زنند، از اين نظر، تحقيق به معنای جست‌وجو كردن حقيقت است. لذا، كتاب حاضر تنها می‌تواند بخشی از حقيقت باشد، به اين اميد كه «بر اين نامه‌ بر سال‌ها بگذرد» و پژوهندگان آينده، كاستی‌ها و كمبودهای آن را جبران سازند.

در پايان، وظيفه‌ی خود می‌دانم كه از نامه‌های شوق‌انگيز و پيام‌های تأیيدآميز استادان بزرگوارـ خصوصاً از نامه‌ی پُرمهر استاد احسان يارشاطرـ سپاسگزاری کنم. هم‌چنين، لازم است كه مراتب تشكّر خود را به استاد مرتضی ثاقب‌فر، حسن اعتمادی و تهمورث كيانی (به خاطر نقدها و نظرهای ارزشمندشان) ابراز کنم. از دوستان دانشورم دكتر مينا راد، دكتر اميراصلان افشار، دكتر تورج تابان، دكتر محمّدحسن سالمی‌ و مسعود لقمان نيز (برای تهيـّه و ارسال برخی كتاب‌ها، اسناد و عكس‌ها) صميمانه سپاسگزارم.

 پاريس، ژوئن 2011

پانویس‌ها:

5 ـ مصدّق، خاطرات و تألّمات، ص 379 و نيز صص 272 و 288-289؛ مصدّق در محكمهء نظامي، ج 2، صص 574 و 575.

6 ـ اميرخسروي، بابك، نظر از درون به نقش حزب توده‌ی ايران، ص 709.

7 ـ ذبيح، سپهر، ايران در دوران مصدّق، ص 207.

8ـ نگاه كنيد به: زيرك‌زاده، پرسش‌هاي بي‌پاسخ، ص 138.

9- Ernst Perron

10 ـ نجاتي، غلامرضا، جنبش ملّي شدن صنعت نفت، صص 344، 362-363، 373، 469، 604.

11 ـ سررشته، حسينقلي، خاطرات من، صص 110-111 و 118-121، مقايسه كنيد با: نجاتي، صص 413، 601 و 603.

12 ـ  نجاتي، صص 604-605 و…؛ سررشته، ص 120؛ زيرك‌زاده، ص 141.

بخش نخست

 

 

 

 

 

 

فرستادن این مطلب برای دیگران