Print This Post Print This Post
تازه‌ها


افسانه‌ها در مَحَك ِتاريخ، فرو مي‌ريزند!(علي ميرفطروس)

در حاشيۀ مقالۀ «ناگفته‌هائی در بارۀ 28 مرداد»

 

در شمارهء 1376 روزنامهء كيهان لندن (شنبه14مهرماه) در اشاره به پيشگفتار چاپ سوم كتاب «دكتر محمّد مصدّق،آسيب‌شناسی يك شكست» (كيهان لندن، شمارهء 1370، ص11) مطلبی از آقای رحيم شريفی، عضوقديمی «حزب ايران»و«جبههء ملّی»، چاپ شده كه طی آن، نويسندهء محترم برخی از مندرجات پيشگفتار مذكور را مورد ترديد قرار داده‌اند.

مقالهء من «ناگفته‌هائی دربارهء 28 مرداد 32» نام داشت كه در آن، سئوالات كليدی و مهمّی در بارهء حوادث 25 و 28 مرداد 32 طرح شده بود، از جمله:

* نگاهی تازه به رويدادهای شب 25 مرداد 32 و چگونگی بازداشت چند ساعتهء دكتر فاطمی و… نيز قطع تلفن و برق مركز بازار تهران (با وجود برقراری تماس تلفنی مصدّق با رئيس ستاد ارتش و ديگران) و سپس دستگيری سرهنگ نصيری به هنگام ابلاغ فرمان عزل مصدّق، ما را با پرسش‌های تازه‌ای روبرو می‌سازد. باتوجه به مخالفت سرلشكر زاهدی با هرگونه «اقدامات شبيه كودتا» در شب 25 مرداد (بهنگام ابلاغ فرمان عزل دكتر مصدّق) و با توجـّه به اينكه هر 5 تن عاملان و راويان اصلی اين ماجرا، از افسران سازمان نظامی حزب توده بودند، آيا نقش حزب توده در اين ماجرا چه بود؟

* چرا مصدّق ـ قبل از 28 مرداد ـ «ارنست پرون» («از عوامل دست اول كودتا» و «جاسوس انگلستان در دربار») را آزاد و در عوض، فرماندار نظامی خويش (سرهنگ اشرفی) را بازداشت كرد؟

* هرگونه تحقيقی در بارهء 28 مرداد 32 ضمن پاسخ به سئوالات فوق، بطور روشن و مشخّص بايد به اين سئوال كليدی پاسخ دهد كه: چرا در روز 28 مرداد، مصدّق، ميدان را خالی كرد و با وجود در دست داشتن همهء نيروهای نظامی و انتظامی، از همهء هوادارانش خواست تا در روز 28 مرداد در خانه‌های خويش بمانند و از هرگونه تظاهراتی خودداری كنند؟

انتظار اين بودكه آقای شريفی ـ به عنوان عضو قديمی «حزب ايران» و«جبههء ملّی»ـ به اين سئوالات كليدی پاسخ دهند، امّا ايشان ترجيح داده‌اند تا از «متن» به «حاشيه» بپردازند كه در پاسخ يادآور می‌شوم:

1 ـ شيوهء مرسوم بيشتر روزنامه‌ها، واز جمله كيهان لندن، اينست كه از چاپ زيرنويس‌های متعدّد مقالات تحقيقی خودداری می‌كنند تا خوانندهء كنجكاو، خود، به اصل كتاب يا مقالهء تحقيقی مراجعه نمايد. اين امر، باعث شده تا آقای شريفي بدون مراجعه به منابع مندرج در چاپ سوم كتاب، مدِعی شوند: آنچه در بارهء توافق سران جبهة ملّی با فدائيان اسلام برای قتل رزم‌آرا به شرط اينكه «جبهة ملّی به رهبري دكتر مصدّق پس از رسيدن به حكومت، احكام اسلامی را اجرانمايد» مورد ترديد است… در حاليكه با نگاه به صفحات 22 و 89-93 كتاب «آسيب‌شناسی…» (چاپ سوم) ملاحظه می‌كنيم كه اين موضوع، با نام «ترور مقدّس!» مبتنی بر اسناد دست اوّل و متّكی به اقوال عوامل اصلی اين ماجرا است، ازجمله: ناگفته‌ها، حاج مهدی عراقی، صص38-41 و 72-75، خاطرات سيـّد محمّد واحدي از اعضاء فدائيان اسلام، خواندنيها، شمارة 17، 9 آبان 1334، جمعيـّت فدائيان اسلام، داود امينی، صص 267 و 274، اسرار قتل رزم‌آرا، محمّد تركمان، صص288، 399-404 و 409، جمعيـّت فدائيان اسلام به روايت اسناد، ج2،صص 666-669، نيم قرن خاطره و تجربه، عـّزت‌الله سحابی، ص21، سيـّد نـّواب صفوی: انديشه و مبارزات و شهادت او، سيـّدحسن خوش‌نيـّت، ص51.

از اين گذشته، دكتر مصدّق در نطق 8 تيرماه 1329 در مجلس شورای ملّی، خطاب به رزم‌آرا تهديد كرده بود:

«به وحدانيـّت حق، خون می‌كنيم! خون می‌كنيم، می‌زنيم و كشته می‌شويم! اگر شما نظامی هستيد، من از شما نظامی‌ترم. می‌كُشم! در همين مجلس شما را می كشم

طبيعی است كه چنين صراحتی از سوی دكتر مصدّق، به عنوان يك رهبرپُرنفوذ، می‌توانست مجـّوز يا مشـّوق فدائيان اسلام و برخی از سران جبهة ملّی براي كشتن رزم‌آرا باشد. بنابراين: استباط آقای شريفی كاملاً درست است كه مفهوم سخنان من اين است كه «ترور رزم‌آرا، خواست جبههء ملّی بوده و برای انجام اين نظر به فدائيان اسلام روی آورده اند…» با تحقّق اين «خواست» به دست فدائيان اسلام بود كه دو روز بعد، عموم رهبران جبههء ملّی در جشنوارة 70 هزار نفري ترور رزم‌آرا در ميدان بهارستان شركت و شادمانی كردند و دكتر فاطمی، ترور رزم‌آرا و هژير (وزير دربار) را «دو نمونه از علاقهء مردم رشيد پايتخت به آزادی آراء و عقايد خويش» اعلام كرد! (نگاه كنيد به: روزنامهء باختر امروز،20 اسفند 1329).

2 ـ آقای شريفی كه گويا «تاريخچهء متحـّرك جبههء ملّّی» هستند… و «در جريان تمام وقايع روز بوده‌اند»، متأسّفانه، بين دو سفر به دادگاه لاهه، خلط و خطا كرده‌اند. برخلاف درك ايشان، در رابطه با دادگاه لاهه دو سفر انجام شد: اوّلين سفر، در 7 تيرماه 1330، بدون دكتر مصدّق (متشكّل از آقايان حسن صدر، دكتر علي شايگان و اصغر پارسا) برای ارائة رئوس لايحهء اعتراضی دولت ايران به دادگاه لاهه بود، و دومين سفر در 7 خرداد 1331 (متشكّل از دكتر مصدّق، دكتر بقائی، كاظم حسيبی، دكتر شايگان، دكتر غلامحسين مصدّق و…) برای دفاع از همين لايحهء اعتراضی توسّط شخص دكترمصدّق بود. گفتنی است كه لايحهء اعتراضی ايران (كه به سفارش و خواست دكتر مصدّق توسّط حسن صدر تنظيم شده بود) بيشتر به يك انشای سوزناك دبيرستانی در ذكر مظالم دولت انگليس شبيه بود تا به يك لايحهء مستدلّ و محكم حقوقی (در اين باره نگاه كنيد به نظر دكتر سنجابی، در: اميدها و نااميدی‌ها، نشر جبهة ملّی، لندن، 1368، ص108). 

3 ـ نويسندهء محترم، از «گزارش دكتر شايگان به مجلس در تاريخ 6و25 تيرماه 1330 در بارهء سفر به لاهه »ياد كرده‌اند بی‌آنكه به منبع يا مأخذ خويش اشاره كرده باشند! برای آگاهی ايشان يادآور می‌شوم كه مجلس شورای ملّي، در 6 تيرماه1330، اساساً، جلسه‌ای نداشت تا «گزارش سفر آقای دكتر شايگان به لاهه» را استماع نمايد!! جلسهء 25 تيرماه1330 نيز، عموماً به حوادث خونين 23 تير (در رابطه با سفر هريمن به تهران) اختصاص داشت و هيچ گزارشی از آقای دكتر شايگان به مجلس ارائه نشده است! (نگاه كنيد به مذاكرات مجلس شوراي ملّی، دورة شانزدهم، جلسات 161 تا 170، مشروح مذاكرات تا 27 تيرماه 1330). تنها در روز يكشنبه 30 تيرماه 1330 بود كه گزارش كوتاهی از آقای شايگان (از سفر 7 تيرماه 1330 به لاهه) در مجلس ارائه شد كه بخاطر حسّاسيّت موضوع ِ«دادگاه لاهه» در افكار عمومی مردم ايران و نمايندگان مجلس، طبيعی بود كه آقای شايگان از «جاگذاشتن لايحهء دفاعی در ايران» سخنی نگويد چرا كه طرح اين موضوع در مجلس، آنهم در آن شرايط حسّاس، می‌توانست يك سرشكستگی يا «افتضاح بزرگ» بشمار آيد (نگاه كنيد به مذاكرات مجلس شورای ملّی، دورهء شانزدهم، جلسهء171، مشروح مذاكرات30 تيرماه1330).

4 ـ منتقدمحترم، متأسّفانه، بدون مراجعه به خاطرات مفصّل دكتر امير اصلان افشار، مندرج در چاپ سوم كتاب «آسيب شناسی يك شكست» (صص104-114) كوشيده‌اند تا اظهارات اين دولتمرد خوشنام و رابط سفارت ايران با دادگاه لاهه را ردّ نمايند! در حاليكه در خاطرات دكتر اميراصلان افشار خوانده‌ايم: فراموش كردن يا «جاگذاشتن» لايحة دفاعی دولت مصدِق در آخرين لحظات مهلت قانونی دادگاه لاهه توسّط هيأت اعزامی ايران (آقايان حسن صدر، دكتر شايگان و اصغر پارسا) باعث عصبانيـّت و پرخاش شديد آقای حسين نـّواب (سفير ايران در هلند) نسبت به اين آقايان شده بود… لذا، قابل درك است كه هم آقای حسن صدر و هم آقاي دكتر شايگان در خاطرات يا گزارش خويش در اين باره، سكوت كنند و حتّي ضمن مسكوت گذاشتن موضوع «جاگذاشتن لايحة دفاعي در تهران» و پرخاش‌های تند سفير ايران در هلند به آنان، چنين وانمود كنند كه لايحة دفاعی ايران را، خود، مستقيماً به دادگاه لاهه تسليم كرده‌اند!! در حاليكه در سفر نخست، آقای شايگان به گفتهء خود «به عنوان يك فرد عادی و نه به عنوان مأمور دولت» به دادگاه لاهه رفته بود و نيز در عْرف ديپلماتيك، هر لايحه يا نامهء مهـّم ارسالی دولت ايران، لزوماً از طريق مسئولان سفارت ايران در هلند به مقامات دادگستری لاهه تسليم می‌شد

5 ـ آقای شريفی در ردّ اين نظر كه «طرح ملّی شدن صنعت نفت فاقد آينده‌نگری بود»، معتقدند كه «در بارهء طرح ملّی شدن نفت، مطالعات و بررسی‌هاي زيادی شده بود. افراد صاحب‌نظر در اين باره، همكاری و مدِت‌ها در بارهء ملّی شدن نفت و پيامدهای آن به تجزيه و تحليل پرداخته بودند.»

تمام شواهد و قرائن موجود و خصوصاً نتايج عملی طرح ملّی شدن صنعت نفت، نشان می‌دهند كه هيچيك از ياران نزديك دكتر مصدّق (خصوصاً دكتر شايگان و مهندس كاظم حسيبی) كمترين تخصّصي در بارهء نفت و جايگاه آن در مناسبات بين‌المللی نداشتند و از اين رو، در نوعی «تنزّه‌طلبی» و «ناب‌گرائی» و سياست «يا هيچ چيز يا همه چيز» (به قول خليل ملكی)، با ردّ پيشنهاد مناسب بانك بين‌المللی و سپس، با ردّ آخرين پيشنهاد مطلوب و مناسب آمريكا و انگليس، آخرين اميدها برای حل مسئلهء نفت را بر باد دادند. دكتر فؤاد روحانی (كه آقای شريفي وی را در شمار «هيأت مشاوران مصدّق» قرار داده‌) مي‌نويسد:

«بدون ترديد [اين پيشنهاد] بهترين پيشنهادی بود كه به دولت ايران تسليم گرديد… بزرگترين مزيـّت پيشنهاد اين بود كه تسلّط ايران بر ادارهء صنعت نفت را تأمين می كرد.» (زندگي سياسی دكترمصدّق…، ص380).

دكتر محمّد علی موحـّد، باوجود احترام و علاقة فوق‌العاده نسبت به دكتر مصدّق، تأكيد می‌كند:

«به نظر می‌رسد كه موضع منفی مصدّق در برابر پيشنهاد تجديدنظر شدهء بريتانيا و آمريكا اشتباه بود… دكتر مصدّق می‌توانست پيشنهاد مشترك بريتانيا و آمريكا را به عنوان مبنای توافق بپذيرد و كشور را از بليـّاتی كه پيامد ردّ آن بود، مصون نگاه دارد… آنچه مصدّق مي‌خواست نه تنها به بهای فروپاشی جبهة جهان غرب در برابر كمونيسم تمام می‌شد، بلكه ساختار امتيازات را در سراسر جهان، متزلزل می‌ساخت…» (خواب آشفتة نفت، ج2، صص 679 و 723-724).

6 ـ منتقد محترم معتقدند كه «نتيجهء آينده‌نگری طـّراحان ملّی شدن نفت اين بود كه دولت زاهدی و شخص شاه از ملّی شدن نفت بهرهء فراوان بردند…» در حاليكه اسناد نشان می‌دهند كه برخلاف نظر آقای شريفي، نتيجهء «آينده‌نگری دكتر مصدّق و يارانش»، به ميراث گذاشتن يك كشور ورشكسته  با ميليون‌ها دلار بدهی داخلی وخارجی بود، به قول دكتر منوچهر فرمانفرمائيان (كارشناس برجستهءنفت و از بستگان نزديك دكتر مصدّق) به خاطر سياست‌هاي نادرست دكتر مصدّق و يارانش: حدود هزار ميليون دلار ضرر (به پول آن زمان) نصيب ملّت ايران گرديد. (از تهران تا كاراكاس، نفت و سياست در ايران، صص 605-606). گفتنی است كه به هنگام نخستين سفر به دادگاه لاهه در خرداد1330، سپهبد زاهدی، وزير كشور وقت كابينهء مصدّق، پای پلّكان هواپيما مبلغ 300 دلار، كه از صـّرافی لاله گرفته بود، برای خرج راه به آقايان حسن صدر و دكتر شايگان داد «تا دولت، بعداً، پول كافی بفرستد.» (حسن صدر، دفاع مصدّق از نفت در زندان زرهی، نشر اميركبير، 1357، ص31).

7 ـ نظر ديگر آقای شريفی مبنی بر «جاسازی اسناد مربوط به شركت نفت در آستر لباس مصدّق و بيرون آوردن اسناد با شكافتن آستر لباس دكتر مصدّق در لحظات آخر!!» نيز در شمار افسانه‌ها است و هيچ عكس و سند و شاهد بيطرفی آن را تأئيد نمی‌كند.

از اين گذشته، هيچيك از دوسفر هيأت ايرانی به دادگاه لاهه، برای رسيدگی به «ماهيـّت دعوا» نبود بلكه تنها برای ايراد به صلاحيـّت دادگاه در رسيدگي به اقامهءدعوای دولت انگليس عليه ايران صورت گرفته بود. آيا دكتر مصدّق، بعنوان يك حقوقدان تحصيلكردهء اروپا، نمی‌دانست كه جلسهء دادگاه لاهه، بدواً «جنبهء صوری يا شكلی» دارد و وارد «ماهيـّت دعوا» نمی‌شود؟ در اين صورت، بسيج و اعزام آنهمه افراد به لاهه ـ كه دكتر غلامحسين مصدّق بيشتر آنان را «سياهی لشكر» ناميده ـ چه ضرورتی داشت؟ از اين گذشته، خودِ دكتر مصدّق، بی هيچ اشاره‌ای به افسانهء «شكافتن آستر لباس»!! تأكيد كرده كه: به خاطر مقـّررات دادگاه «كه از حدود مطالب مربوط به عدم صلاحيـّت [دادگاه] خارج نشوم، ناچار شدم از ارائهء اسنادی كه در دست داشتم خودداری نمايم.» (خاطرات وتألّمات مصدّق، صص243-244).

8 ـ … و سرانجام، پس از سال‌ها افسانه‌پردازی در بارهء «موضوع نشستن مصدّق در جايگاه نمايندهء انگليس در دادگاه لاهه»، با انتشار عكس‌های تاريخي دكتر اميراصلان افشار در كتاب «آسيب‌شناسي يك شكست…» (چاپ سوم، صص108-110) بسيار خوشحالم كه اينك، آقای رحيم شريفی نیز، بعنوان یکی ازاعضای قدیمی جبههء ملّی، معتقد شده‌اند:

«موضوع نشستن مصدّق در جايگاه نمايندهء انگليس در دادگاه لاهه، از اساس، ساختگی و دروغ است و ساخته و پرداختهء مخالفان دكتر مصدّق است و واقعيـّت ندارد!…» هم از اين روست كه گفته‌اند:

                                             افسانه‌ها در مَحَك تاريخ، فرو می‌ريزند! 

                                                                   9 اكتبر 2011 ـ بوستون آمريكا                           

فرستادن این مطلب برای دیگران