- تارنمای علي ميرفطروس - https://mirfetros.com/fa -

جُغدِ جنگ:سرودی در ستایش صلح،علی میرفطروس

*بهار، درآستانهء۳۰سالگی، شاهد فروپاشی  سیاسی واجتماعی ایران بود و بسان هنرمندی چیره دست،تصویرگر ِزوال وطن ودرعین حال،چاووشی خوان ِ«مرغ سحر» بود.

*صدای پُرصلابت ِ ملک الشعرای بهار در یادآوری ِهجوم ارتش های روس وانگلیس به ایران،سرودی است درستایش صلح  وبیانیّه ای است علیه جنگ که می تواندناقوسِ«بیدارباش!»برای همهء کسانی باشدکه دلی درگروِ عشق به میهن وچشمی نگران  به سرنوشت ایران دارند.

                ملک الشعرای بهار [1]

                          ملک الشعرای بهار

اشاره:

بطوری که درکتاب«تاریخ درادبیّات [2]»گفته ایم: 

«شعر در ايران به عنوان وجدان بيدار ملی و فرهنگی ما عمل کرده و به همين جهت، سند ارزشمندی است که بر اساس آن می توان حيات فرهنگی و هستی فلسفی، اخلاقی و انسانی ملت ما را بازشناخت. به عبارت ديگر:در درون شعر فارسی، تاريخ ايران نَفَس می کشد، هم از اين روست که شعر فارسی می تواند يکی از منابع مهم در شناخت تاريخ اجتماعی ايران بشمار آيد. اينکه گفته اند: «آنجا که تاريخ نويسان، باز می مانند،شاعران آغاز می کنند» بيانگر اهميـّت شعر و شاعران در ضبط حوادث تاريخی است.

شعرملک الشعرای بهار آئینهء تمام نمای شرایط سیاسی-اجتماعی ایران دراوایل قرن بیستم میلادی است،شرایط آشفته،هولناک وناگواری که میهن مارا به ضعف وزبونی بی نظیری کشانیده بودو سرانجام،منجربه ظهوررضاشاه گردید.

مقالهء«جُغدِجنگ:سرودی در ستایش صلح»درادامهء کتاب«تاریخ درادبیّات» نوشته شده بود: چشم اندازی از گذشتهء تاريخی ماو ديروز ی که چه بسا بی شباهت به امروز ما نيست.متاسفانه حملهء سایبری به  تارنماباعث گردیدتاآرشیوبرخی ازمقالات نگارنده دچار آسیب های فراوان شده وبرای مدّتی ازدسترس خوانندگان عزیزخارج گردد.

این مقاله،بازگوی دریغ ها ودغدغه هایی است برای رهائی ایران بقول بهار ازاین«گرداب بلا».                          

                                            * * *

« فغان زجنگ وُ  مُرغُوا(۱)ی او

که تاابد بُریده باد!نای او

ُبریده باد نای او وُ  تاابد

گسسته وُ شکسته،پرّ وُ پای او »(2)

جنگ جهانی اوّل(۱۹۱۴-۱۹۱۸)نتایج مرگباری برحیات سیاسی واقتصادی-اجتماعی ایران داشت که تأثیرات  وعواقب هولناک آن  تا دهه ها ادامه یافت.

باوجوداعلام بیطرفی دولت ایران(3) نیروهای انگلیسی وروسی باحمله به ایران،بخش های مهمّی ازشمال وجنوب کشوررااشغال کردندواین امرباعث شدتانیروهای گریزازمرکزماننداسماعیل آقاسمیتقو(درکردستان)،میرزاکوچک خان(درگیلان)،شیخ خزعل(درخوزستان)،نایب حسین کاشی(درکاشان)وده هاخان وجنگ سالاردیگر درگوشه وکنارایران،عَلَم «استقلال طلبی»برافرازند.

اختلاف احزاب وگروه های سیاسی ایران،بحرا ن کابینه ها وسقوط پی درپی دولت  های مستعجل(4) باعث شده بودتاحکومت مرکزی،برای مقابله با اشراروتأمین امنیّت وحفظ وحدت ویکپارچگی ایران، نیروی لازم نداشته باشدوبقول وزیرمختارانگلیس درتهران:«حکومت مرکزی درخارج ازپایتخت،وجودنداشت»(5)بااینحال، مقاومت دلیرانهء دلیران تنگستان(به رهبری رئیسعلی دلواری) ونیزنبرد مردم دشتستان ودشتی دربوشهرومقاومت دلیرانهء ناصرخان دیوان کازرونی درفارس و….،فصل درخشانی ازمقاومت های مردمی دربرابرتجاوزگران انگلیسی بود.

جنگ جهانی اوّل،ازجمله،باعث قحطی، ویرانی و سقوط اقتصادایران گردیدبطوری که درقحطی سال۱۹۱۷-۱۹۱۹،حدود۸تا۱۰میلیون نفرازجمعیّت ۲۰میلیونی ایران هلاک گردیدند.جعفرشهری،نویسندهء کتاب ارزشمند«تهران قدیم»که درسنین کودکی ونوجوانی شاهدیا شنوندهء روایت های این رویدادبوده،دربارهء این قحطی هولناک می نویسد:

-«در این قحطی ،کار مردم به خوردن مردار و خون و مانند آن رسیده، گوشت خر و اسب و قاطر و سگ و گربه از بهترین مأکول به شمار آمده، پوست خیک و کوبیدهء استخوان و خیساندهء برگ خشک، در زمرهء مائده‏ها به حساب می‏آمد تا آنجا که گوشت بدن اموات و اجساد مردگان و بدن اطفال خود می‏خوردند. در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار- هیزم‏وار- بر روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها میّسر نمی‏گردید و قیمت گندم از خرواری ۴ تومان به ۴۰۰ تومان و جُو، از صد من ۲ تومان به ۲۰۰ تومان رسیده، هنوز دارندگان و محتکران آنها حاضر به فروش نمی شدند.» (6) …وشگفتاکه درآن شرایط مرگ وزندگی،احمدشاه قاجار، گندم ،برنج  وآذوقه های فراوانی احتکار کرده بودوحاضربه فروش آن ها نبودوباوجودگرفتن ِبهاء ارزاق« به قیمت روز»،ازتحویل ارزاق به رئیس‏الوزرای خود(دولتمردخوشنام،مستوفی الممالک)وزرتشتی نیکوکار(ارباب کیخسرو زرتشتی)خودداری کردبه این بهانه که: « چون دولت بیش از این مقدار به من بدهکار است، من جو و گندم فروخته شده را از بابت علیق و جیرهء خودم محسوب داشتم!».گفتنی است که این دنائت و«دَبّه درآوردن» ِاحمدشاه،درحضوردولتمرد خوشنام دکترمحمّدمصدّق،معاون وزیرمالیّهء وقت،صورت گرفته بود. (7)

ارتش انگلیس باجلوگیری ازتقسیم ارزاق(حتی کمک های غذائی دولت آمریکا)،قحطی موجودراتشدید کردوبانوعی«سیاست ِ نسل کُشی»کوشید تا حاکمیّت سیاسی ومنابع ملّی ایران(خصوصاًنفت)را درسلطهء کامل خود داشته باشد،سیاستی که قبلاًنیزتوسط چرچیل بمنظورسلطهء انگلیس برمردم هند،تجربه  وتکرار شده بود.(8)

بدین ترتیب،ایران درزیرِسنگ آسیاب ِدو اَبَرقدرت قاهر(روس وانگلیس)هرروز،خُردتروخراب تر  شده بودودولتمردان ِعرصهء شطرنج سیاست ایران،گاه،مات ِسیاست های انگلیس وزمانی،مرعوب سیاست های روسیّه بودند،هم ازاین روست که ملک الشعرای بهار ازاین دواَبَرقدرت قاهر بعنوان«نهنگ دریا»(انگلیس)و«خرس صحرا»(روسیّه)یادمی کرد!

بهار- که درآستانهء۳۰سالگی شاهد این فروپاشی  سیاسی واجتماعی بود- بسان هنرمندی چیره دست،تصویرگر ِزوال ِ وطن ودرعین حال،چاووشی خوان ِ«مرغ سحر» بود. درسراسرشعرهای این دورهء بهار،عشق پُرشوراوبه وطن وآرزوی اوبرای رهائی ایران از«گرداب بلا»،آنچنان چشمگیراست که گوئی او به هیچ چیزدیگری جزایران نمی اندیشید.اوحتّی دربستر بیماری ومرگ نیز«بیادوطن»بود(9).این امر، بهاررا ازشاعرانی مانندعارف،عشقی،ایرج وادیب الممالک فراهانی،متمایزمی سازد.بهارباتکرار«ای وطنخواهان!زنهار!وطن درخطراست»وسرودن«وطنیّاتی بادیدهء تر»کوشیدتامردم را ازآنچه که اَبَرقدرت های قاهربرای ایران تدارک می دیدند آگاه وهشیارکند.«وطنیّه»های بهار وخصوصاًترانه های پُرشور«ای وطن چرا ویرانه گشتی؟!»،«ایران!هنگام کاراست»،«ای وطن من!»،«مرغ سحر»و…..نمونه های درخشانی ازاحساسات وطن پرستانه درشعربعدازمشروطیّت  هستند که درآنها، احساسات شاعرانه  دربافتی استادانه،کلام واندیشه های بهاررا متشخّص و ممتاز می سازند:

 ای خطهء ایران ِ مهین! ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین  جان وُ تن من
دردا وُ دریغا که چنان گشتی بی برگ
کز بافتهء خویش  نداری کفن من
بسیار سخن گفتم در تعزیت تو
آوخ که نگریانَد کس را سخن من
وانگاه نیوشند سخن های مرا خلق
کز خون من آغشته شود پیرهن من

  دور از تو گل وُ لاله وُ سرو وُ سَمنم نیست

 ای باغ ِگل وُ لاله وُ سرو وُ سَمن من

 امروز همی گویم با محنت بسیار:
     – دردا وُ دریغا! وطن من ، وطن من

دریغا که درقافلهء غافلِ دولتمردان و غالب رهبران سیاسی آن زمان،نَه تنی هوشیاربودونَه چشمی بیدارچراکه بقول بهار:

وزراء باز نهادند زکف، کار ِ وطن

وکلا مُهر نهادند به کام وُ به دهن

علما شُبهه نمودند وُ فتادند به ظن

چیره شد کشور ایران را انبوه ِ فتن

روشنفکران زمان نیز- لمیده بربسترِ ایدئولوژی ها ومصالح سیاسی خویش-مجنون وار  برای«لیلای وطن»،قصّه هاومرثیه ها می گفتند بی آنکه گامی کارسازبرای نجات وطن بردارند:

جمله مجنونند و لیلای وطن در دست ِغیر

هی لمیده،صحبت از لیلی و مجنون می کنند

دربرابرِ این بی تفاوتی ها،بهار با یادآوری ِاتحادهاوآرمان های انقلاب مشروطیّت،کوشیدتا«رفقای سابق» را برای چاره جوئی درکارِ وطن به اتحادواتفاق  دعوت کند:

ما نگفتیم دراوّل که نجوئیم نفاق؟

یا برآن عهدنبودیم که سازیم وفاق؟

به کجارفت پس آن عهدوُچه شدآن میثاق

چه شداکنون که شمارا همه برگشت مذاق؟

كس نگويد ز شما خانهء من در خطر است

ای وطن خواهان! زنهار! وطن در خطر است

امّا، پاسخِ«روشنفکران عوام» و«عوامان ِ روشنفکر»یابقول بهار:«این مردمِ نحسِ دیومانند»، تیرهای توهین وتوطئه وترورشخصیّت بود.این پدیدهء ناهنجار- چنانکه گفته ایم- مشخّصهء  بیشترِ گفتمان های سیاسیِ این دوران بود(10). ملک الشعرای بهار درمقدمّهء قصیدهء شکوهمندِ«دماوندیّه»،ازآن دورانِ پُررنج وشکنج   چنین یادکرده است:

«به تحریک بیگانگان،هرج ومرج ِ قلمی واجتماعی وهتّاکی ها درمطبوعات وآزارِوطن خواهان،بُروزکرده بود».(11)

****

شعر بهار،آینهء شفّافی است که رویدادهای مهم تاریخ ایران درآن بازتاب یافته است ،مسئله ای که ما آن را«تاریخ درادبیّات» نامیده ایم (12)

صدای پُرصلابتِ ملک الشعرای بهار دریادآوریِ هجوم ارتش های روس وانگلیس به ایران،سرودی است درستایش صلح  وبیانیّه ای  است علیه جنگ که  می تواندناقوسِ«بیدارباش!»برای همهء کسانی باشدکه دلی درگروِ عشق به میهن وچشمی نگران به سرنوشت ایران دارند:

                          جُغدِجنگ

فغان ز جُغدِ جنگ و مُرغُوای او

که تا ابد بُریده باد  نای او

بُریده باد نای او وُ تا ابد

گسسته وُ شکسته، پرّ وُ پای او

زمن بُریده یار ِ آشنای من

کزو  بُریده باد آشنای او

چه باشد از بلای جنگ صعب تر

که کس امان نیاید از بلای او

شراب او زخون مرد ِ رنجبر

وز استخوان کارگر غذای او

همی زَند صلای مرگ وُ نیست کس

که جان بَرَد ز صدمت صلای او

همی دهد ندای خوف وُ می رسد

به هر دلی  مهابت ندای او

درآن زمان که نای ِ حرب در دمَد

زمانه بی نوا شود ز  نای او

به گوش ها خروش تنَدر اوفتد

زبانگ توپ وُ غُرّش وُ هوای او

جهان شود چو آسیا وُ  دَم به دَم

بخون ِ تازه گردد آسیای او

رونده، تانک همچو کوه آتشین

هزار گوش، کَرکند صدای او

همی خزَد چو اژدها وُ  درچکد

به هردلی شرنگ جانگزای او

چو پَر بگسترَد عقاب آهنین

شکار اوست  شهر وُ روستای او

کجاست روزگار صلح وُ ایمنی ؟

شکفته!  مرز وُ باغ دلگشای او

کجاست عهد راستی وُ مردمی ؟

فروغ عشق وُ تابش ضیای او

کجاست دُور یاری وُ برابری

حیات جاودانی وُ صفای او

فنای جنگ خواهم از خدا

که شد بقای خلق،بسته در فنای او

زهی کبوتر سپید ِ آشتی!

که دل برَد سرود جانفزای او

رسید وقت آنکه جغد جنگ را

جدا کنند سر  به پیش پای او(13)

پانویس ها:

۱ مُرغوا:تفاّل ِ بد ازپرواز ِ مرغ .سنائی غزنوی می گوید:

چون کنم من دُعای بد،حاشا!/یا زنم مرغوای بد،حاشا!

(فرهنگ  معین)

2- اشعار ملک الشعرای بهار ازکلّیات دیوان بهار،ج۱و۲،بامقدمهء مهردادبهار،انتشارات توس،تهران،۱۳۶۸نقل شده اند.

3-برای آگاهی ازسندبیطرفی ایران درجنگ جهانی اوّل،،نگاه کنید به:

http://www.nlai.ir/Default.aspx?tabid=2449&ctl=Details&mid=5491&ItemID=4413 [3]

4-کافی است بدانیم که درفاصلهءکمتراز۱۵سال(ازامضای فرمان مشروطیت تاظهوررضاخان سردارسپه)دولت های وقت،۵۱باردچاربحران و سقوط گردیدندوعُمر۳۳کابینه،کمتراز۱۰۰روزبود!نگاه کنیدبه:ضرغام بروجنی،جمشید،دولت های عصرمشروطیّت،چاپ مجلس شورای مّلی،تهران، ۱۳۵۰

5-  آبراهامیان،یرواند،ایران بین دوانقلاب،چاپ دوم،ترجمهء کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری ومحسن مدیرشانه چی،نشرمرکز،تهران،،۱۳۷۸ص۹۳

6-تهران قدیم، انتشارات معین، ج ۱،تهران، ۱۳۷۰،ص ۱۴۸٫ افضل الدّین کرمانی ،محمّدبن ابراهیم ،ابونصرمحمّدعُتبی دربارهءحملهءغُزها(۱۱۸۹) ،احمدعلیخان وزیری دربارهءحملهءآقامحمدخان قاجاربه کرمان(۱۷۹۴)،حاج میرزاحسن خان فسائی و ویلم فلور،درحملهءمحمودافغان به اصفهان وشیرازوکرمان(۱۷۲۰و۱۷۲۲) نیز یادآورشده اند:

«مردم از فرط گرسنگی و قحطی، هسته های خرما را آرد کرده، می خوردند و پس از اتمام هسته ها، گرسنگان، نطع ها( سفره های چرمین) کهنه و دَلو های دریده را می سوختند و می خوردند. هر روز چند کودک در شهر گم می شدند که گرسنگان ایشان را به مذبح ِ هلاک می بردند … و از تراکم مردگان در محلّات، زندگان را مجالِ ِگذر نماند و کس را پروای مُرده و تجهیز و تکفین نبود … »:میرفطروس،علی،ملاحظاتی درتاریخ ایران،چاپ چهارم،نشرفرهنگ،کانادا ، ۲۰۰۱،صص۴۵-۴۷

http://mirfetros.com/fa/?p=222 [4]

7-نگاه کنیدبه.ملک زاده،مهدی،تاریخ انقلاب مشروطیّت،چاپ چهارم،ج۶-۷،انتشارات علمی،تهران،۱۳۷۳،صص۱۶۲۲-۱۶۲۳

8-دربارهء سیاست انگلیسی ها و قحط وغلاهاوکشتارهای این دوران نگاه کنیدبه: مجد، محمدقلی،قحطی بزرگ، ترجمهء محمد کریمی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ،تهران، ۱۳۸۷، مجد، محمدقلی ،انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ،تهران ،۱۳۹۰

9-نگاه کنیدبه مقالهء«بیادوطن»،در: یوسفی،غلامحسین،چشمهء روشن،چاپ دوم،انتشارات علمی،تهران،۱۳۶۹،صص۴۴۹-۴۵۹

10-میرفطروس،علی،دکترمحمدمصدّق:آسیب شناسی یک شکست،چاپ سوم،نشرفرهنگ،کانادا،۲۰۱۱،،صص۸۹-۹۵،همچنین نگاه کنیدبه:

http://iranshahr.org/?p=8259 [5]

11-برای شنیدن قصیدهء پُرشکوه «دماوند»باصدای زنده یاد،ایرج گورگین،مراجعه کنیدبه:

http://www.youtube.com/watch?v=jYk_7EdyjZQ [6]
      12- میرفطروس،علی،تاریخ درادبیّات،چاپ دوم،نشرفرهنگ،2008،کانادا
                       http://mirfetros.com/fa/?p=277 [2]

13-این متن،خلاصه ای است از قصیدهء بلند«جُغدجنگ».برای متن کامل قصیده نگاه کنیدبه:دیوان بهار،جلد۱، ص ۸۲۴

فرستادن این مطلب برای دیگران
[7] [8] [9] [10] [11] [12]