نقش و نقشۀ دکترمصدّق در روز 28مرداد،علی میرفطروس
اشاره:
انفعال حیرت انگیز دکترمصدّق و سقوط آسانِ دولتِ وی در 28مرداد موضوعی است که توجۀ به آن می توانددریچۀ تازه ای بر روی این رویداد مهم و سرنوشت ساز بگشاید.
تحقیقات موجود-عموماً-باعُمده کردن«دست خارجی»،ازعلل و عوامل داخلی و خصوصاً از عزم و ارادۀ شخص دکترمصدّق در روز 28مرداد غافل اند.
بنظرنگارنده درماجرای سقوط دولت مصدّق سه طرح موازی درجریان بود:
1– طرح کودتای««ت.پ.آژاکس»،
2– صدور فرمان قانونی عزل مصدّق توسط شاه،
3– نقش و نقشۀ دکترمصدّق درروز 28مرداد32.
مقالۀ حاضر،کوششی است دربارۀ عزم و ارادۀ دکترمصدّق و نقش و نقشۀ وی در 28 مرداد 32.
***
هواداران حزب توده در25مرداد32
دکترمصدّق«جرأت،ازخودگذشتگی وتوان تصمیم گیری به موقع» را از ویژگی های اصلی یک رهبرسیاسی می دانست[1] و با این خصائل در روز 28 مرداد،او در برابر یك موقعیـّت تراژیك قرار گرفته بود: انتخاب آگاهانه در برابرِ دو سرنوشت كه میبایست انجام میگرفت و مصدّق بهای آن را میپرداخت. هم از این روست كه شكست او در 28 مرداد نوعی پیروزی نیز میتواند بشمار آید.
مقالهء تندوتحریک آمیزدکترحسین فاطمی در25مرداد32
شکست مذاکرات مربوط به نفت و شرایط حسّاس سیاسی-اجتماعی ایران و خصوصاًتحرّکات و تظاهرات نیروهای توانمند حزب توده باعث شده بود تا مصدّق با آینده نگری و ایراندوستی،دریک عقب نشینی حیرت انگیز،دراندیشۀ نقش و نقشۀ دیگری در برخورد باحوادث جاری باشد، اندیشه ای كه در سخن مصدّق به صدیقی (وزیر كشور)مبنی بر«با مطالعاتی كه كرده ام»[2] و دراین سخن زیرک زاده معنا مییافت:
-«مصدّق نقشۀ خود را داشت و حاضر نبود در آن تغییری دهد»[3]
واگذاری همزمانِ سه نیروی نظامی و انتظامی کشور به سرتیپ محمددفتری(که وفاداری او به شاه و سرلشکرزاهدی برای مصدّق آشکاربود) و تعلّل یا امتناع مصدّق جهت فراخواندن مردم برای مقابله با «کودتاچیان» و خصوصاً درخواست ازمردم برای ماندن درخانه ها و پرهیز از انجام هرگونه تظاهرات ضدسلطنتی یا رد پیشنهاد رهبران حزب توده(باسازمان نظامی قدرتمندآن) برای مقابلۀ مسلّحانه باكودتا، نشانۀ نقش و نقشۀ دیگر مصدّق در روز28مرداد بود.
در این روز،مصدّق حتّی با نزدیكترین یارانش مشورت نكرد و بقول محمدعلی موحّد:«آنچه را كه میاندیشید به كسی نگفت و تمامِ بارِ مسئولیـّت را خود بر دوش گرفت»[4].
مهندس زیركزاده كه از بامداد روز 28 مرداد در کنارمصدّق بود،میگوید:
-«در آن روز،واضح بود كه دكتر مصدّق مردم را در صحنه نمیخواهد. از همان ساعات اوّل كه خبر آشوب به نخستوزیری رسید تمام آنهائی كه در آن روز در خانۀ نخستوزیر (بودند) بارها و بارها،تكتك و یا دستهجمعی از او خواهش كردند اجازه دهد مردم را به كمك بطلبیم،موافقت نكرد و حتّی حاضر نشد اجازه دهد با رادیو مردم را باخبر سازیم. من هنوز قیافۀ خشمناك دكترفاطمی را درخاطر دارم كه پس از آن كه اصرارش برای باخبر كردن مردم به جائی نرسیده بود،از اطاق دكتر مصدّق خارج شده،فریاد زد:
ـ «این پیرمرد آخر همۀ ما را به كشتن میدهد…»
مصدّق با تقاضای او [دكتر فاطمی] برای خبر كردن مردم، مخالفت كرده بود.»[5]
از این هنگام،سومین طرح یا اقدامِ موازی درسقوط دولت مصدّق رقم خورد.بابک امیرخسروی ضمن اشاره به اخلالگریها و اغتشاشهای حزب توده در ایجاد ترس و نگرانی در میان مردم و تأثیرات این حوادث در «نقش و نقشۀ مصدّق در28مرداد» تأكید میكند:
-«نتیجه آن شدكه تمام توجـّۀ دكتر مصدّق،ستاد ارتش و نیروهای انتظامی به سوی حزب توده معطوف گردید…مهار كردن حزب توده در رأس برنامهها قرار گرفت.تصمیمات كمیسیون امنیـّت در صبح روز 27 مرداد در منزل دكتر مصدّق،اعلامیـّههای حكومت نظامی و شهربانی كلّ كشور در همان روز در بارۀ ممنوع ساختن میتینگها و تجمّعات غیرمجاز، دستور دكتر مصدّق مبنی بر دخالت سربازان و نیروهای انتظامی در عصر و شب روز 27 مرداد برای پراكنده ساختن تظاهرات جمهوریخواهانۀ تودهایها و تصمیمگیریهای وی در صبح روز 28 مرداد، نمونههای آنست»[6].
باهمۀ اختلافات و انشعابات موجود درجبهۀ ملّی،نگارنده معتقداست که مصدّق اگرمی خواست بایک فراخوان رادیوئی و یا با کمک«سپاه عظیم و رزمدیدۀ تودهایها»[7] می توانست بر اوضاع مسلّط شود و مخالفانش راسرکوب کند[8]،ولی بنظرمی رسدکه در28مرداد،مصدّق ازخطرحزب توده دچارترس و تردیدشده بود،تردیدی که 25 روز پیش ماتیسون(کاردارِ سفارت آمریکا در تهران)«دربارۀ گزینش مسیرآینده توسط مصدّق»،به آن اشاره کرده بود[9].این ترس و تردید،ازجمله،شایدبخاطراختلافاتی بوده که دربزرگ ترین و متشکل ترین حزب هوادارمصدّق،یعنی«حزب نیروی سوم»(خلیل ملکی)دربارۀ«همکاری دولت مصدّق باحزب توده»پدیدآمده بود[10].
دكتر سنجابی ضمن تأكید بر وفاداری عموم ارتشیان به مصدّق،با شگفتی یادآور میشود:
-«فقط برای من عجیب است كه چطور شده بود كه از طرف دولت دكتر مصدّق دستور به طرفداران دكتر مصدّق داده شد كه روز 28 مرداد به خیابان نیایند و تظاهرات نكنند. نتیجه این شد كه روز 28 مرداد،هیچ یك از طرفداران مصدّق توی خیابان نبودند، برای اینكه به همه دستور داده بودند كه در خانههایتان بمانید.»[11]
ستوان محمّد علی عموئی (عضو سازمان نظامی حزب توده) نیز تأكید میكند:
-«تعجـّب و حیرت همگان نه از بابت كودتا و كودتاگران، بلكه از بیعملی و انفعال دولت ملّی مصدّق بود با آنهمه هوادار و امكانات حكومتی، و حزب تودۀ ایران با آن تشكیلات نسبتاً منسجم و سازمان نظامی»[12]
این«خالی كردن میدان»،هم ناشی از شرایط حسّاس سیاسی بود و هم ناشی از خُلق و خوی سیـّال دكتر مصدّق. او، با وجود عصبیـّتها و عصبانیـّتهایش ـ اساساً ـ مرد اصلاح و مسالمت و مدارا بود و نه مرد انقلاب.ما چنین عقبنشینی و تاكتیكی را ـ بارها ـ در زندگی سیاسی مصدّق شاهد بودیم،از جمله در تیرماه 1331 كه طی آن،مصدّق ضمن استعفای محرمانه و غیرمنتظرۀ خود و با «خالی گذاشتن میدان»،نه استعفای خود را از رادیو اعلام كرد و نه دلایل آن را با نزدیكترین یارانش در میان گذاشت[13]، بقول كاتوزیان:
-«این هم نمونهای دیگر از وجود دو نیروی دیالكتیكی در سرشت مصدّق بود: جنگیدنِ بدون هراس و با توان بی حدّ و مرز در زمانی كه هنوز امیدی میبیند، و بعد، تغییر جهتی به همین قدرت و عقبنشینی كامل در زمانی كه همه چیز را از دست رفته میداند… »[14]
با توجـّه به تاكتیكها و عقبنشینیها و ابراز خستگیهای این «فدائی بازنشسته»[15] كه یكسال پیش معتقد بود: «مردم از دولتی كه زیاد سر كار بماند حمایت نمیكنند و خسته میشوند»[16] و نیز در 26 فروردین 32 درنامه ای به علی شایگان تأکیدکرده بودکه«روحاً بسیارکسل و افسرده ام و نمی دانم کاراین مملکت به کجاخواهدرسید»[17]،رَوَند شكلگیری «خط سوم» را میتوان چنین ترسیم كرد:
1 ـ حضور قدرتمند و روزافزون حزب توده و اقدامات ضدسلطنتی هواداران آن-خصوصاً در روزهای 25-27مرداد-مردم را عمیقاً نگران ساخته بود،آنچنانكه بقول خلیل ملكی:
-«روشنفكران و دانشگاهیان نگران و حیران بودند و از خود میپرسیدند به كجا میرویم؟ در حالی كه پشتیبانان نهضت مردّد و نگران میگردیدند… بازاریها صریحاً از این اوضاع ناراضی بودند. عدّهای از بازرگانان اصفهان و سایر شهرها به تهران آمده و از رجال نهضت میپرسیدند: آیا واقعاً مملكت كمونیستی خواهد شد؟»[18]
2 ـ یك ماه پیش از 28 مرداد،سرلشكر زاهدی (كاندید مخالفان مصدّق برای نخستوزیری)بدستور مصدّق از تحصّن مجلس شورای ملّی رهائی یافت و با اینكه او تحت تعقیب دولت مصدّق بود،در بیرون از مجلس،توانست پنهان و آشكار به تماسها و فعالیـّتهای خود ادامه دهد.
3 ـ رویدادنیمه شب25مردادهرچندتوسّط مصدّق،دکترفاطمی و حزب توده،«کودتا»به شمار آمد،امّامصدّق در سراسر روزهای 25-28 مرداد ضمن پذیرفتنِ عزل خود، در جستجوی شاه بود و به پسرش (دكتر غلامحسین مصدّق) گفته بود:
-«میخواهم ببینم حالا كه مرا عزل كرده، كجا گذاشته رفته؟ چكار كنم؟ مملكت را دست چه كسی بسپارم بروم؟»[19].
4-باچنین اعتقادی،درحالیکه برخی ازیاران افراطی مصدّق(مانندحسین فاطمی) و خصوصاً رهبران حزب توده،خواهان تشکیل مجلس موسّسان برای تغییررژیم سلطنتی به رژیم جمهوری بودند[20]،دکترمصدّق با اعتدال و آینده نگری ستایش انگیزی به دنبال تشکیل شورای سلطنت بودتابقول دکترعلی شایگان«فرصتی برای خیالات خامِ دیگران نمانَد»[21].این اقدام ،هم ناشی از پای بندی مصدّق به حکومت مشروطه بود،و هم ازخصلت مسالمت جو و خشونت پرهیز وی ناشی می شد[22].
5 ـ در 26 مرداد،هندرسون از طریق بیروت به تهران بازگشت و در فرودگاه،دكتر غلامحسین مصدّق (به نمایندگی از پدرش) از سفیر آمریكا استقبال كرد.
6 ـ در بامداد 27 مرداد، بدستور مصدّق، اعلامیـّۀ فرمانداری نظامی تهران، هرگونه تظاهرات ضدسلطنتی را ممنوع ساخت[23]. این اعلامیـّه بطور آشكاری متوجـّۀ تظاهرات ضد شاهی حزب توده بود كه پس از 25 مرداد و خروج شاه از ایران،گسترش بیسابقهای یافته بود.
7 ـ در عصر روز 27 مرداد مصدّق معتقد شده بود:
-«از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه درخواست شود تا هرچه زودتر به ایران مراجعت فرمایند»[24]
8 ـ اوج دستگیری و سركوب تظاهركنندگان تودهای در شامگاه 27 مرداد و همزمان با دیدار هندرسون با مصدّق بود،گوئی كه مصدّق میخواست به سفیر آمریکا چنین وانمود كند كه كنترل اوضاع را در دست دارد و خطری از جانب حزب توده نیست.به گزارش سفارت آمریکادرتهران، در این دیدار،هندرسون از حضور تودهایها و اذیّت و آزارِ اتباع آمریکائی،ابراز نگرانی و ناخرسندی کرد.[25]
بنابرروایات دیگر،دراین ملاقات،هندرسون به مصدّق گفته بود:
-«دولت آمریكا دیگر نمیتواند حكومت او(مصدّق) را به رسمیت بشناسد و به عنوان نخستوزیر قانونی با وی معامله كند…دولت آمریكا،دولت زاهدی را تنها دولت رسمی و قانونی ایران میداند…»[26].
9 ـ پس از دیدار هندرسون،مصدّق دستگیری و سركوب تودهایها را تشدید كرد[27] بطوری كه حدود 600 نفر از افراد،مسئولین و كادرهای حزب توده دستگیر شدند و این امر،ضربۀ بسیار مهلكی بر ارتباطات حزب توده وارد ساخت[28].
10 ـ در روز 27 مرداد، مصدّق، نامۀ حمایتآمیز آیتالله كاشانی برای مقابله با كودتا را رد كرد و در پاسخی كوتاه،به كاشانی نوشت:
-«مرقومۀ حضرت آقا توسط آقا حسن آقای سالمی زیارت شد، اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملّت هستم، والسلام».[29]
دکترمصدّق وآیت الله کاشانی
11 ـ امّا به نحو عجیب و حیرت انگیزی، مصدّق در روز 28 مرداد، از ملّت و هواداران خود خواست تا در خانههایشان بمانند و از انجام هرگونه تحـّرك و تظاهراتی خودداری كنند.
12 ـ با توجـّه به حضور و آمادگی توانمند حزب توده[30]، مصدّق، بدرستی، ادامۀ نبرد را دیگر به سود خود و به صلاح ملّت ایران نمیدانست و بهمین جهت در بامداد 28 مرداد، پیشنهاد دكتر فاطمی مبنی بر:«به ستاد ارتش دستور داده شود تا اسلحه در اختیار تودهایها بگذارند» را رد كرد[31]. مصدّق همچنین،درخواست رهبران حزب توده برای «توزیع ده هزار قبضه تفنگ و سلاحهای سبك به منظور دفاع از دولت مصدّق» را رد نمود[32]. سپهرذبیح(سردبیرسابق روزنامۀ باخترامروز)دراین باره می نویسد:
-«هیأتی که از جانب حزب توده با مصدق تماس گرفت نتوانست موافقت او را برای پخش اسلحه میان تودهایها و جبهۀ ملّیهای تندرو جلب کند.گزارش شده است که مصدّق به نمایندگان حزب توده و تنی چند از یاران وفادار خود گفته بود که ترجیح میدهد طرفداران شاه او را زجر کش کنند،اما خطر یک جنگ داخلی را نپذیرد.»[33]
به روایت ستوان عموئی،در روز 28 مرداد سازمان افسران حزب توده:
«بیش از هر زمان و پیش از هر كس، چشم انتظار دریافت مأموریـّتی درخور بود. هیأت دبیران [سازمان افسری] در انتظار اشارۀ رهبری حزب، در كلیهء شاخههای سازمان آمادهباش اعلام میكند. اعضای سازمان به عنوان آخرین دیدار، با همسران و سایر اعضای خانوادهء خود، وداع میكنند و مسلّح به مركز تجمِع شاخۀ سازمان افسران رو میآورند»[34].
سرگردفریدون آذرنور (عضو بلندپایۀ سازمان نظامی حزب توده) نیز تأكید میكند:
-«تمام 243 عضو سازمان افسران در تهران، در روز 28 مرداد در انتظار دستور از بالا بودند كه وارد عمل شوند. در بین آنها، 29 افسر هوائی، 7 افسر توپخانه، 9 افسر سوار، 17 افسر پیاده، 25 افسر مهندس، 23 افسر ژاندارمری بودند كه هركدام متناسب با وضع شغلی، امكانات خود را داشتند…»[35]
13 ـ مصدّق، ضمن رد پیشنهاد كمك رهبران حزب توده برای مقابلۀ مسلّحانه با كودتا،با وقتكُشیِ آشكار و «مهلت خواستن»یاسرِ كار گذاشتنِ رهبری حزب توده[36] كوشید تا در روز 28 مرداد، نیروهای رزمندۀ حزب توده را عقیم یا بلاتكلیف بگذارد[37]. مهندس زیركزاده، ضمن ابراز خوشحالی از ردّ پیشنهاد كمك حزب توده توسط مصدّق و نجات ایران از خطر كودتای این حزب کمونیستی تأكید میكند:
-«از اواخر سال 1324 تا مرداد 1332 حزب توده هر وقت میخواست میتوانست با یك كودتا تهران را تصـّرف كند… بخوبی میبینیم كه مصدّق با رد كمك حزب توده چه خدمت بزرگی به ملّت ایران كرده است»[38].
14 ـ مصدّق ـ باوجود اصرار و پافشاری یاران نزدیكش از تقاضای كمكِ مردمی توسط رادیو خودداری كرد.
15 ـ به روایت سرهنگ حسینقلی سررشته(از افسران هوادار مصدّق):
-«در صبح روز 25 مرداد، مأمور شدم ابوالقاسم امینی، وزیر دربار را دستگیر كنم…تمام قصرها را بازدید كردم ولی اثری از وزیر دربار بدست نیامد.در مجاورت كاخ سعدآباد ساختمانی را مشاهده كردم كه آنتنهای بلندی داشت.برای بازرسی،داخل آن ساختمان شدم،دیدم سرهنگ حسینقلی اشرفی،فرماندار نظامی تهران، ارنست پرون[39] را كه مقیم آن ساختمان بود ،دستگیر كرده و اثاثیه و نوشتههای بسیاری را از داخل قفسهها در چمدانهائی جا میدهد تا به همراه متّهم (ارنست پرون) به فرمانداری نظامی بیاورد.متوجـّه شدم آنتنها نیز متعلّق به دستگاه بیسیمی است كه ارنست پرون با آن،با نقاط دور و نزدیك میتوانست تماس داشته باشد…»[40]
امّا بدستور دكتر مصدّق، ارنست پرون بزودی آزاد میشود و در عوض، سرهنگ اشرفی (فرماندار نظامی تهران و دستگیر كنندۀ پرون) بازداشت میگردد.سرهنگ سررشته تأكید میكند كه: سرهنگ اشرفی با كودتاچیان همكاری نداشت و توقیف او، كمك بزرگی به كودتا بود![41]
بدین ترتیب،تا ظهر 28 مرداد،شهر تهران فاقد فرماندار نظامی بود.در چنان شرایطی،با توجـّه به تشدید و تراكم تظاهرات پراكندهء مردم تهران،در اوایل بعد از ظهر 28 مرداد سرتیپ محمّد دفتری،خواهرزادۀ دكتر مصدّق ـ كه «از نزدیكان شاه شمرده میشد»[42] و معروف به همكاری با «كودتاچیان» بود[43]،با وجود مخالفت شدید سرتیپ ریاحی،رئیس ستاد ارتش مصدّق و دیگران، بدستور و اصرار مصدّق، ضمن حفظ ریاست نیروهای مسلّح گمرك،به ریاست فرمانداری نظامی تهران و نیز به ریاست شهربانی كلّ كشور منصوب شد.سرتیب دفتری دربعدازظهر 28مرداد،با«ماچ وبوسه»وشعارِ«ماهمه برادر و شاه پرستیم»،نیروهای بلاتکلیف سرتیپ عطاالله کیانی(معاون ستادارتش مصدّق)رادرخیابان های تهران،جذب و خُنثی کرد[44].
16 ـ با توجـّه به پیوند فامیلی بین مصدّق و سرتیپ دفتری و وابستگی آشكار سرتیپ دفتری به شاه و دربار،مصدّق با انتصاب وی به ریاست شهربانی كلّ كشور و نیز فرمانداری نظامی تهران،شاید میخواست تا با ایجاد نوعی«حفاظ فامیلی و امنیـّتی»،خود و یارانش را از آسیبهای احتمالی نیروهای مخالف،مصون و محفوظ بدارد[45] و در عین حال از كشت و كشتار و وقوع یك جنگ داخلی جلوگیری كند[46].
17-گویاباچنین اعتقادی بودکه مصدق،حتّی به نیروهای تحت فرماندهی سرهنگ ممتاز(در خیابان کاخ)نیز گفته بود که دست از مقاومت بردارند و بروند[47].
18 ـ درچنان شرایطی،از بامداد 28 مرداد 32 تظاهرات در تهران تغییر شكل یافت[48]: در حالیكه در صبح 28 مرداد، مصدّق، دعوت خسروخان قشقائی برای عزیمت به جنوب را رد كرد[49] و هواداران مصدّق بدستور او از آمدن به خیابانها خودداری كردند و حتّی دانشگاهها و مدارس و بازارها هم بدستورمصدّق تعطیل شده بودند[ 50]، رئیس شهربانی كلّ كشور و فرماندار نظامی جدید تهران (سرتیپ محمّد دفتری) با داشتن فرمانِ دكتر مصدّق برای استقرار نظم و سركوب تظاهركنندگانِ ضد شاهی،آماده بود.به گفتۀ مصدّق:
-«سرتیپ دفتری در اروپا بود،من او را خواستم و به ریاست گارد مسلّح گمرك منصوب كردم…در آن روز (28 مرداد) تلفن كردم به وزیر كشور كه «شما حكم ریاست شهربانی را به سرتیپ دفتری بدهید»، برای اینكه او (سرتیپ دفتری) بتواند كار مؤثّری كند، تلفن كردم به ستاد ارتش، به آقای سرتیپ ریاحی كه حكم فرمانداری نظامی را هم به او بدهند».[51]
مفهوم این سخن که[سرتیپ دفتری] «بتواند كار مؤثّری كند»-باآنچه که در28مردادازسرتیپ دفتری دیدیم-کاملاً روشن و آشکاراست[52].
منوچهر فرمانفرمائیان،دولتمرد و كارشناس ارشد نفت و از بستگان نزدیك دكتر مصدّق كه در بامداد 28 مرداد با پسر مصدّق (غلامحسین مصدّق)قرار ملاقات داشت،یادآور میشود كه در روز 28 مرداد:
-«دیدم چند كامیون سرباز میآید و فریاد «زنده باد!» شنیده میشود، ولی درست معلوم نبود چه كسی را میگفتند. حدس زدم مصدّق تصمیم گرفته كلَك شاه را بكنَد و این كامیونها هم برای تشویق مردم به خیابان آمدهاند، ولی نزدیكتر شدم و شنیدم میگویند «زنده باد شاه!» خیلی عجیب بود! چطور جرأت میكردند چنین بگویند و چطور هزاران مردمی كه در اطراف بودند اعتنائی به آنها نمیكردند؟ ما ناظر تحـّول عمیقی بودیم…»[53]
درچنان شرایطی،هندرسون،ویلبر و کابِل(قائم مقام سازمان سیا)باحیرت و ناباوری،گزارش دادند:
-«یک جنبش نیرومندوغیرمنتظرۀ مردمی و نظامی،منجربه تسخیرواقعیِ شهرتهران توسط نیروهای هوادارشاه شده… نه تنها اعضاء دولت مصدّق، بلكه شاهیها و توده ای ها هم از این موفقیـّتِ آسان و سریع كه تا حدود زیادی خودجوش صورت گرفته،در شگفت اند».[54]
مردم تهران یکی ازتانک های نظامی را تصرف کرده اند
سرهنگ نجاتی(عضو نیروی هوائی هوادار مصدّق)یادآور میشود:
-«پیروزی سریع كودتاچیان در روز 28 مرداد نه تنها برای ملّت ایران، بلكه برای كرمیت روزولت و سردمداران كودتا، باور كردنی نبود»[55]
آیامردم پس ازدوسال اعتماد و مبارزه و پایداری وصبوری برای حل مسئلۀ نفت،اینک امید و اعتمادخودرا ازمصدّق سلب کرده بودند؟سرهنگ نجاتی که برای دفاع از اقامتگاه مصدّق شتافته بود،باتعجّب فراوان می گوید:
-«عجیب اینكه هزاران تن از مردم تهران در كنار خیابانها یا بر پشتبامهای مجاور خانۀ مصدّق، نظارهگرِ اوضاع و در انتظار پایان ماجرا بودند!»[56]
سپهرذبیح(سردبیرسابق باخترامروز) نیزنظری مشابۀ نظرسرهنگ نجاتی ابرازمی کند.او ضمن تأکیدبرعلل روانی وعکس العمل شدید و غیرمشروط مردم برای خُنثی کردن حزب توده در دوران های مختلف و باتوجه به رفتن شاه از ایران در25مرداد32 و وحدت نظر حزب توده و برخی ازیاران مصدّق درمبارزهء مشترک با شاه، مینویسد:
-«…[وحدت نظر حزب توده وبرخی ازیاران مصدّق درمبارزۀ مشترک با شاه]در میان علاقمندان سیاست،ترس واقعی را برانگیخت،به طوری که ترجیح میدادند شاهد سقوط دکتر مصدق باشند،اما خطر پیروزی حزب توده را پذیرا نشوند.[درگذشته نیز]هروقت خطرحزب توده احساس می شد،مردم،عکس العمل شدید و غیرمشروطی برای خُنثی کردن حزب توده نشان می دادند».[در28مردادنیز]«قشربزرگی ازمردمِ علاقمندبه سیاست،درگوشه ای ایستادندتاشاهدسقوط حکومتی باشندکه مدّت ها مظهرجدیدی ازناسیونالیسم درایران بوددراین موردنیز،به نظرمی رسیدکه دلیل عُمدۀ بی حرکتی مردم ناشی ازخطرشدیدی بودکه ازجانب حزب توده احساس می کردند»[57].
مردم تهران یکی دیگر ازتانک های نظامی را تصرف کرده اند
مهدی غنی،ازفعّالان ملّی-مذهبی میگوید:
-«… ما بچههای انجمن (اسلامی دانشجویان) این نگرانی را داشتیم كه تودهایها دارند میبرند، یعنی كشور كمونیستی میشود… ما نگران حاكمیـّت كمونیستها بودیم…تصـّور ما این بود كه ایران دارد به سمتِ یك جریان كمونیستی میرود. این نگرانی موجب شده بود كه در آن 3-4 روز، بیطرف بودیم»[58].
دكتر ابراهیم یزدی،رهبر «نهضت آزادی ایران»نیز تأكید میكند:
-«اگر در آن زمان از هر ملّیگرائی میپرسیدند كه بین دربار و كمونیسم (حزب توده) كدام گزینه را انتخاب میكنید؟ همگی بدون شك، دربار را انتخاب میكردند»[59].
خلیل ملكی،رهبرفکری بزرگ ترین سازمان سیاسی هوادارمصدّق،در اعلامیـّۀ حزبی خود،در بارۀ 28 مرداد چنان سخن گفت كه موجب حیرت و انتقاد شدید یارانش گردید،چرا كه در آن اعلامیـّه،ملكی نه از كلمۀ كودتا استفاده كرده بود و نه از ضرورت بازگشت دولت دكتر مصدّق و ادامۀ مبارزه برای تحقّق هدفهای نهضت ملّی سخنی گفته بود![60] آیا خلیل ملكی، آنچه را كه در روز 28 مرداد اتّفاق افتاده و به چشم خویش دیده بود ـ اساساً ـ كودتا نمیدانست؟!
بابك امیرخسروی، نیز در گفتگوبا نگارنده تأكید كرد:
-«بدور از تعصّبات سیاسی و در ارزیابیهای تازه، با توجـّه به انشعابات و اختلافات جبهۀ ملّی،حضور قاطع حزب توده و ناامیدی و بیتفاوتی مردم نسبت به دولت مصدّق،اینك من، بیش از گذشته، واژۀ «كودتا»را برای تبیین رویداد 28 مرداد 32، نادرست میدانم».[61]
مهندس زیركزاده ـ بدرستی ـ مینویسد:
-«احتمال یك جنگ داخلی زیاد بود به طوری كه اگر در 28 مرداد چندین كشته داشتیم، مقاومت دكتر مصدّق، صدها بلكه هزارها كشته بجای میگذاشت»[ 62 ].
باتوجه به این واقعیّت بود كه مصدّق ـ بعدها ـ به وكیل مورد اعتماد خود (سرهنگ بزرگمهر) گفته بود:
ـ «بهترین حالت، همین بود كه پیش آمد»[63].
[1]- تقریرات مصدّق درزندان،یادداشت شده توسط جلیل بزرگمهر،ص130
[2]- نجاتی،ص541
[3]- زیرک زاده،ص311
[4]- موحّد، ج2، ص857
[5]- زیركزاده، پرسشهای بی پاسخ، ص311، همچنین نگاه كنید به صص140و 304
[6]- امیرخسروی، صص617-618، مقایسه كنید با روایت سرهنگ سررشته، ص109
[7]- امیرخسروی، ص 743
[8]- مقایسه کنیدبانظرزیرک زاده،ص312؛انورخامه ای،نشریهءشهروندامروز،شمارهء12
[9]- نگاه کنیدبه:
Mattison to the Department of State, July 25, 1953, telegram 788,00/7-2553
[10]- نگاه کنیدبه:
Mattison to the Department of State, August 12, 1953, telegram 788,00/8-1253
[11]- سنجابی، ص 145، تاریخ شفاهی هاروارد، ص10 (نوار شمارة12) مقایسه كنید باروایت زیرک زاده دربارهء«گیجی وحیرت بیشترمردم ایران ازوقایع روز28مرداد»،زیركزاده، صص303-304
[12]- عموئی، ص73
[13]- برای نمونههائی از تردیدها و عقبنشینیهای دكتر مصدّق نگاه كنید به: مصدّق، خاطرات، ص248؛ مصدّق، نامهها، ج1، صص105 و 164؛ مكّی، خاطرات سیاسی، ص184؛ مكّی، وقایع سیام تیر 1331، صص 16-17؛ نامههای دوستان [به دكتر محمود افشار]، ص217؛ موحـّد، ج2، ص1056؛ آوانسیان، اردشیر، خاطرات، صص467-468
[14]- Homa Katouzian, Musaddiq and the struggle for power in Iran ,pp. 14 and 6 .
متن فارسی،ترجمهء فرزانهء طاهری،ص20
[15]- مصدّق، نامهها، ج1، ص105
[16]- موحـّد، ج1، ص432 به نقل از یادداشت 18 خرداد 1331 مهندس كاظم حسیبی
[17]- مصدّق، نامهها، ج2، صص161-162
[18]- ملكی،نهضت ملّی و عدالت اجتماعی، ص205.
[19]- دكتر غلامحسین مصدّق، تاریخ شفاهی هاروارد، ص 12 (نوار شمارهء 12)
[20]- «هرکس بخواهدبساط سلطنت راباتشکیل شورای نیابت سلطنت ویاجانشین شاه فراری به وسیلهء مزدوردیگر،محفوظ نگه دارد،به جنبش استقلال ملّی خیانت می کندوآب درآسیاب استعمارگران می ریزد»:روزنامهء شجاعت(بجای بسوی آینده)،27مرداد1332
[21]- مصدّق درمحکمهء نظامی،ج2،ص690.
[22]- چنانکه،بعدها،درهمین باره،درپاسخ به محمدرضا شاه نوشت:«من نه فقط باجمهوری دموکراتیک بلکه باهررقم ِ دیگر آن هم موافق نبودم چونکه تغییررژیم موجب ترقّی ملّت نمی شود…چه بساممالکی که رژیم شان جمهوری است ولی آزادی ندارند،وچه بسیارممالکی که سلطنت مشروطه دارندوازآزادی واستقلال کامل برخوردارند». مصدّق ،خاطرات،ص273
[23]- روزنامهء اطّلاعات، سهشنبه 27 مرداد 32؛ مصدّق در محكمهء نظامی، ج2، ص495
[24]- مصدّق، صص272-273؛ سنجابی، ص148
[25]- Henderson to the Department of State, August 18, 1953, telegram 788,08-1853
[26]- New York Times, August 19, 1953
خواندنیها، شمارهء 96، سال 13، 31 مرداد 1332؛ اتابكی، ص184.برای روایات دیگرنگاه کنیدبه: موحّد، ج2، صص827-828
[27]– New York Times, August 19, 1953 ; Roosevelt, pp. 182-185
روزنامهء كیهان، 29 مرداد 1332؛ اتابكی، ص116؛ مقایسه كنید با: غلامحسین صدیقی در گفتگو با روزنامهء دنیا، 20 شهریور 1358؛
[28]- كیانوری، ص268؛ كیانوری، «حزب توده و مصدّق»، نامهء مردم، شمارهء 1 و2، 1359، صص5-6
[29]- برای متن نامهء آیتالله كاشانی و بحثهای مربوط به آن، نگاه كنید به مقالهء دكتر محمّد حسن سالمی در: فصلنامهء تاریخ و فرهنگ معاصر،شمارههای 6-7،1376،صص154-168؛ كاتوزیان، صص213 و218؛روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، ص36.
[30]- به روایت كیانوری(ص278):در 28 مرداد، حزب توده، تنها از بخش كارگری، میتوانست 25 هزار كارگر را به خیابانها بفرستد.
[31]- مكّی، صص411-412
[32]- Foreign Relations of the United States, volume X, 1951-1954, Editor in Chief John P. Glennon, Washington, 1989,doc n° 362, p.784
مقایسه كنیدباجوانشیر،ص312؛شایگان، سیـّد علی، خاطرات،صص9-10؛ كیانوری، ص276،ورقا،ص186-187
[33]- The Mossadegh era: roots of the Iranian revolution. Lake View Press (Original from: University of Michigan),p121
ترجمهء فارسی،محمدرفیعی مهرآبادی،ص179،مقایسه کنیدبا:جوانشیر،ص307
[34]- عموئی، صص71-72
[35]- گفتگوی سرگردآذزنوربانگارنده،پاریس،20مرداد1374 ؛امیرخسروی، ص712
[36]- نگاه كنید به: كیانوری، صص276-277؛ جوانشیر، ف.م.، صص311-313؛ فیروز، مریم (همسر كیانوری)، خاطرات، ص106
[37]- برای نمونههائی از سرگردانی و بلاتكلیفی نیروهای رزمندهء حزب توده در روز 28 مرداد، نگاه كنید به: جوانشیر، صص308-309؛ گذشته چراغ راه آینده، صص629 و 676؛ عموئی، صص71-73؛ امیرخسروی، ص654 و683 و685؛ ورقا، صص46-50
[38]- زیركزاده، صص322-325
[39]- Ernest Perron: منابع مصدّقی پرون را«جاسوس انگلستان در دربار»، «دوست نزدیك شاه»، «از عوامل دست اول كودتا» و…نامیده اند.نگاه کنیدبه:نجاتی، صص344، 362-363، 373، 469، 604
[40]- سررشته، صص110-111، مقایسه كنید با: نجاتی، صص413 و603.
[41]- سررشته، صص120-121
[42]- زیركزاده، ص141؛ سررشته، ص120
[43]- نجاتی، صص604-605
[44]- نجاتی،صص445-446؛امیرخسروی،ص718
[45]- موحـّد، ج2، صص867-868
[46]- زیركزاده، ص313
[47]- روزنامهء اطلاعات(ویژهء 28مرداد)،29مرداد1358
[48]- عاقلی، ج1، ص351
[49]- مصدّق، نامهها، ص404
[50]- نگاه كنید به: اتابكی صص187-189؛ سنجابی، هاروارد، ص1069 (نوار شمارهء 12)؛ موحّد، ج2، صص827-828؛ امیرخسروی، ص618؛ ملكی، ص105؛ كاتوزیان، ص234؛ آبراهامیان، ص252
[51]- مصدّق در محكمهء نظامی، ج2، ص481
[52]- سرتیپ دفتری 14روزبعدازاین«کار موثر»،دوباره به پُست اولیّهء خود،ریاست گاردمسلّح گمرک،بازگشت. روزنامهء اطلاعات،10شهریور1332
[53]- فرمانفرمائیان، ص722. تورج جوادی،عضوسازمان جوانان حزب زحمتکشان(مظفّربقائی)که درروز28مرداد بسیارفعّال بود،مضمون همین روایت فرمانفرمائیان ازروز28مردادرا تکرارکرده است :گفتگوی نگارنده باتورج جوادی،اوت2006
[54]- Foreign Relations of the United States, volume X,,docs 348, 349 ؛Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran (November 1952-August 1953). Central Intelligence Agency, March 1954,pp66-67
[55]- نجاتی، ص439
[56]- مصدّق، دولت ملّی و كودتا (مجموعهء گفتگوها و مقالات)، بكوشش مهندس عـّزتالله سحابی، ص227
[57]- Zabih,p.179
ترجمهء فارسی ،صص198-197
[58]- نشریهء شهروند امروز،شمارهء 12، بمناسبت 28 مرداد، شهریور 1386.
[59]- سخنرانی ابراهیم یزدی در تالار شیخ انصاری دانشكدهء حقوق دانشگاه تهران، به تاریخ 21 اسفندماه 1384
[60]- نگاه كنید به: حجازی، صص115-118. برای متن اعلامیهء حزب «نیروی سوم» بقلم خلیل ملكی نگاه كنید به: صص129-135 همان كتاب
[61]- گفتگوی نگارنده باامیر خسروی ،پاریس، 15 مه 2011
[62]- زیرك زاده، ص313؛ مقایسه كنید با نظرصدیقی،نجاتی،ص537؛عموئی، ص74. در این روزازمیان هواداران ومخالفان دکترمصدّق،جمعاً، 46 تن مقتول و 333 تن مجروح شدند.روزنامهء اطلاعات ، 31مرداد1332.
[63]- برهان، عبدالله، مصاحبه با سرهنگ جلیل بزرگمهر: كارنامهء حزب توده و راز شكست مصدّق، ج2، ص190.