عماد الدّین نسیمی،شاعرحروفی(۱)،علی میرفطروس
بررسی منابع و مآخذ
بخش نخست
به نقل ارتارنمای ایرانشهر
اشاره:
« تشخیص و ترتیب منابع، یکی از اساسی ترین کارها در پژوهش های تاریخی است. شناخت این منابع، پشتوانهء اعتبار هر پژوهش تاریخی بشمار می رود. بررسی منابع زندگی و عقاید عمادالدّین نسیمی (شاعر و متفکّر بزرگ حروفی) کوششی است در راه شناخت و شناساندن منابع تحقیق دربارهء یکی از بزرگترین شاعران و متفکّران ایران در قرن ۸ هجری / ۱۴ میلادی.»
(هفت گفتار، علی میرفطروس، ص۶)
تارنمای ایرانشهر بنا بر خصلت علمی و آکادمیک مقالات خود، پس از انتشار دو بخش از کتاب «عماد الدّین نسیمی»، نشر ِ بخش «بررسی ِ منابع و مآخذِ» این کتاب را برای پژوهندگان و خصوصاً دانشجویان، بسیار مفید و آموزنده می داند.
در متن این مقاله، شمارهء سمت راست، تاریخ هجری و شمارهء سمت چپ، تاریخ میلادی است.
یادآوری می کنیم که چاپ اول و دوم کتاب نسیمی در سال های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۹ منتشر شده است.
***
آمیختگی یا التقاطی بودن تعالیم حروفیّه، تحقیق در تاریخ و تعالیم این فرقه را دشوار می سازد. تعصّب ها و دشمنی های منابع مخالف نیز کار تحقیق را دشوارتر می کند. از این گذشته، سرّی بودن این فرقه و مِهی از رمز و راز که عقاید حروفیّان را پوشانیده، پژوهشگر را با مشکلات فراوانی روبرو می سازد.
حروفیّان، گنجینۀعظیمی از اشعار و رسالات منثور به زبان های فارسی و تُرکی از خود بیادگار گذاشته اند که بیانگر تعالیم، آئین ها و اعتقادات آنان است.[1]
آگاهی های اولیّه دربارۀزندگی و عقاید عمادالدّین نسیمی را در کتب اصلی حروفیّان می توان یافت. خوشبختانه دو کتاب شعر (به فارسی و تُرکی)از عمادالدّین نسیمی باقی مانده که از خلال آنها می توان جوهر اندیشه ها و عقاید وی را شناخت. ما این منابع حروفی را «منابع دست اوّل خاص» می نامیم.
در کنار این منابع، مآخذی وجود دارند که توسط معاصران نسیمی نوشته شده و دارای اطلاعات تاریخی، جغرافیایی و سیاسی پرارزشی دربارۀدوران مورد مطالعۀما می باشند. این منابع، «منابع دست اوّل عام» نامیده می شوند.
تعدادی از کتب تاریخی و تذکره های ادبی از زندگی و اشعار عمادالدّین نسیمی یاد کرده اند که عموماً تحت تأثیر برداشت های عرفانی و اعتقادات اسلامی نویسندگان شان قرار دارند.این دسته از منابع «منابع دست دوم» بشمار می روند.
بررسی جنبش حروفیّان از آغاز قرن بیستم در میان شرق شناسانِ غربی، محققّان جمهوری آذربایجان، نویسندگان عرب و تُرک و نیز در بین محققّان ایرانی از غنای فراوانی برخوردار بوده است. این تحقیقات، از دیدگاه های مختلف، ما را با محتوای اجتماعی و فلسفی عقاید حروفیّان و پاره ای با زندگی، عقاید و اشعار عمادالدّین نسیمی آشنا می کنند. ما این دسته از تحقیقات را «مطالعات و تحقیقات جدید» می نامیم.
گروهی از کتب تاریخی مربوط به قرن نهم / پانزدهم نیز برای درک شرایط سیاسی- اجتماعی عصر عمادالدّین نسیمی اهمیّت بسیار دارند. ما این آثار را «منابع عمومی» می نامیم.
منابع دست اوّلِ خاص
در شمار منابع دست اوّل، ابتداء باید از دیوان فارسی و تُرکی عمادالدّین نسیمی نام برد. اوّلین دیوان فارسی نسیمی در سال ۱۲۶۰ /۱۸۴۲ و سپس در سال ۱۲۹۸ /۱۸۷۸ در استانبول انتشار یافت. متن تُرکی دیوان نسیمی، ابتداء در سال ۱۹۲۶ و سپس در سال ۱۹۶۹، بمناسبت ششصدمین سالروز تولّد نسیمی، در باکو منتشر شد. چاپ نسبتاً خوبی از دیوان فارسی نسیمی (بر اساس نسخۀخطی کتابخانۀلنینگراد و کتابخانۀتفلیس) به همّت حمید محمدزاده به سال ۱۹۷۲ در باکو منتشر شده است[2] .در این متن، متأسفانه بسیاری از اشعار فضل الله نعیمی (بنیانگذار فرقۀحروفی) در شمارِ اشعار نسیمی آمده است. متن دیگری از دیوان نسیمی به همّتِ رستم علی اوف منتشر شده، در این چاپ، اشعار فضل الله نعیمی، جداگانه در ابتدای کتاب آمده است[3]. اما در نسخۀرستم علی اوف برخی اشعار نسیمی بنام نعیمی ثبت شده است. این متن، دارای اشتباهات فراوانی است که ما نمونه هائی از آنها را در زیرنویسِ مقدمۀکتاب (صص ۹ و ۱۴) و نیز در متن تحقیق خود بدست داده ایم.
اشعار نسیمی اگر چه بشکل رایج (بر اساس ترتیب الفبائی قافیه ها) تنظیم شده، اما مطالعۀاین اشعار، دوره های متفاوتِ فکری و شاعری نسیمی را نشان می دهد.
در «بشارت نامه» (به تُرکی) که در سال ۸۱۱ /۱۴۰۹ بوسیلۀیکی از شاگردان و پیروان نسیمی، بنام رفیعی[4] تألیف شده، مؤلف از عمادالدّین نسیمی به بزرگی و احترام عمیق یاد نموده است. رفیعی تأکید کرده که او بوسیلۀنسیمی با اندیشه های حروفی آشنا شده است[5]. رفیعی در منظومۀدیگر خود نیز از فضل الله نعیمی و عمادالدّین نسیمی یاد کرده است[6].«بشارت نامه» یکی از مهمترین آثاری است که در سراسر آن، وجود اندیشه های حروفی چشمگیر است.
در «استوانامه» نوشتۀامیرغیاث الدّین محمّد (تألیف ۸۴۶ /۱۴۴۳) از عقاید فضل الله استرآبادی، خانوادۀوی و نیز از رهبران حروفی پس از قتل فضل الله و دسته های مختلف این فرقه در شهرهای ایران سخن رفته است. «استوا نامه» ضمن نقل بخش هائی از «جاودان نامه» و «محبّت نامه» (اثر فضل الله استرآبادی) از یکی از شعرهای نسیمی یاد کرده که بوسیلۀفضل الله نعیمی و پیروانش خوانده می شد. این رساله خصوصاً در شناخت عقاید دسته های مختلف حروفی پس از قتل فضل الله استرآبادی و انشعابات مربوط به این فرقه، اهمیّت بسیار دارد[7]. غیاث الدّین محمّد در سند دیگری از مصائب حروفیّان و دستگیری، شکنجه و محاکمه پسران فضل الله پس از سوء قصد به شاهرخ تیموری (۸۳۰ /۱۴۲۷) یاد کرده است.[8]
در «شرح قصیدۀسید شریف» که در حوالی سال های ۸۰۰ – ۸۱۰ /۱۳۹۷ – ۱۴۰۷ تألیف شده، مؤلف بهنگام نسخه برداری از «جاودان نامه» و دیگر رسالات حروفی در شهر تبریز، از دیدار و صحبت خود با سید علی (عمادالدّین نسیمی) یاد کرده است.[9]
علاوه بر منابع فوق، در ذکر عقاید حروفیّان، ما از منابع دست اوّلی مانند «دیوان نعیمی»، «جاودان نامۀکبیر» و «محبّت نامه» (تألیف فضل الله نعیمی) «صلوات نامه» (اشقورت دَدَه) و «مجموعۀرسائلِ حروفیه» (گردآوری پروفسور کلمان هوار) استفاده کرده ایم.
منابع دست اوّل عام:
در این دسته از منابع، ابتداء باید از کتاب «اِنباء الغُمر بابناءالعُمر» تألیف ابن حَجَر عسقلانی (در گذشته بسال ۸۵۲ /۱۴۴۹) یاد کرد. ابن حَجَر از فقهای بنام اهل سُنّت در قرن نهم / پانزدهم بود که مدت ۲۱ سال در قاهره مسند قضاوت داشت[10] کتاب او نوعی تاریخ است که شامل حوادث مهمّ سال های ۷۷۳ تا ۸۵۲ /۱۳۷۱ تا ۱۴۴۸ است. جلد هفتم این کتاب، حوادث دوران حکومت سلطان مؤیّد (خلیفۀمصر) و چگونگی محاکمه و قتل عمادالدّین نسیمی را گزارش کرده که بسیار ارزشمند است.[11]
احمدبن سبط ابن العجمی (در گذشته بسال ۸۸۴ /۱۴۷۹) در کتاب ارزشمند «کُنوزالذّهب» شرح جالبی از وضعیّت جغرافیائی و اقتصادی شهر حلب و حوادث سیاسی- تاریخیِ این شهر ارائه داده است. ابن عجمی از فقهای بزرگ شافعی در شهر حلب بود. او در کتاب خود روایت ابن حَجَر را دربارۀمحاکمه و قتل نسیمی نقل کرده است.[12]
کتاب «السّیف المُهَنّد فی تاریخ الملک المؤیّد» تألیف محمودبن احمدالعینی (تألیف حدود ۸۳۰ /۱۴۲۷) منبع مفیدی دربارۀخاندان و حکومت سلطان مؤیّد (خلیفۀمصر و تأئید کنندۀفتوای قتل عمادالدّین نسیمی) می باشد. این کتاب تا حوادث سال ۸۱۹ /۱۴۱۶ (یکسال قبل از قتل نسیمی) را گزارش کرده است.[13]
رسالۀ«مجمع التّهانی» تألیف محمد طوسی واقعۀسوء قصد به سلطان شاهرخ تیموری بدست احمد لُر حروفی (بسال ۸۳۰ /۱۴۲۷) را گزارش کرده. مؤلف این رساله، مدت ها در خدمت شاهرخ تیموری و پسرش (بایسنغُر) بوده و در رساله اش کینۀسوزانی نسبت به حروفیّان ابراز نموده است. وی همچنین از دستگیری و کشتار گروهی از حروفیّان پس از سوء قصد به شاهرخ خبر داده است[14]
«زبدﺓالتواریخ»، اثر حافظ ابرو (تألیف سال ۸۳۰ /۱۴۲۷) از منابع مهم این دوران است. مؤلف مدتی در خدمت سلطان شاهرخ تیموری بوده و مشاهدات خود را به رشتۀتحریر درآورده است. بخش چهارم این کتاب برای آگاهی از اوضاع اجتماعی و اقتصادی این زمان و خصوصاً فعالیت حروفیّان و جریان سوء قصد به شاهرخ تیموری توسط احمد لُر، اهمیّت بیشتری دارد.[15]
«مطلع السّعدین» تألیف عبدالرّزاق سمرقندی (بسال ۸۷۶ /۱۴۷۱) یکی دیگر از منابع مهم دوران تیموری است که اطلاعات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ارزشمندی از قرن نهم / پانزدهم بدست داده. جلد دوم این کتاب (دوران حکومت شاهرخ) از تازگی و اهمیّت بیشتری برخوردار است زیرا مؤلف، خود، شاهد و ناظر بسیاری از حوادث بوده و جریان کارد خوردنِ شاهرخ بدست احمد لُر را گزارش کرده است.[16]
ابن ایاس در کتاب «بدائع الزّهور» ضمن ذکر حوادث ایّام سلطان مؤیّد به عقاید و چگونگی قتل نسیمی در شهر حَلَب اشاره کرده است.[17]
کتاب شمس الدّین محمد سخاوی (در گذشته بسال ۹۰۲/۱۴۹۶) یکی از منابع مهم دربارۀشخصیّت های قرن نهم/ پانزدهم است. این کتاب در ذکر شرح حال فضل الله نعیمی، از عمادالدّین نسیمی نیز یاد کرده که بقول او: «در زمان حکومت سلطان مؤیّد پوست کنده شد و بقتل رسید»[18]
تذکرۀ«مجالس العُشّاق» اثر کمال الدّین حسین گازُرگاهی (تألیف سال ۹۰۸ /۱۰۵۲)، شاید نخستین تذکرۀفارسی است که از اشعار عمادالدّین نسیمی یاد کرده. موضوع این کتاب، توضیح عشق و عاشقی در نزد شاعران است که خالی از اغراق و مبالغه نیست. این مؤلف ضمن اشاره به چگونگی دستگیری، محاکمه و قتل نسیمی، به اقدامات و مبارزات حروفیّان در زمان شاهرخ تیموری نیز اشاره نموده است[19]
«مجُمل التواریخ» تألیف فصیحی خوافی (بسال ۸۴۶ /۱۴۴۲) درحقیقـت نوعی وقایع نامه یا سالشمار دوران تیموری است که به شاهرخ تیموری اهداء شده است. جلد سوم این کتاب به حوادث عصر شاهرخ اختصاص دارد و طی آن، به وقایع مربوط به حروفیّان و از جمله به حادثۀسوء قصد به شاهرخ تیموری بوسیلۀاحمد لُر اشاره شده است[20]
طاش کؤپری زاده (بسال ۹۶۸ /۱۵۷۰) در «الشقایق النُعمانیّه» شرح حال ۵۲۱ تن از علماء، فقها و عرفای اسلامی را آورده است. مؤلف، سالها قاضی القضات شهر استانبول بوده و گزارش ارزنده ای از فعالیّت، دستگیری، محاکمه و سوزاندن گروهی از پیروان فضل الله حروفی در زمان سلطان محمّد عثمانی بدست داده، اما از زندگی، عقاید و سرنوشت عمادالدّین نسیمی سخنی نگفته است[21]
در همین زمان عبدالوهّاب شعرانی (در گذشته بسال ۹۷۳ /۱۵۶۵) از قتل و کشتار زنادقه و از جمله از پوست کندنِ ابوبکر نابلسی در مصر خبر داده و سپس به پوست کندن و قتل عمادالدّین نسیمی در شهر حلب اشاره کرده است[22]
تقی الدّین کاشی در تذکرۀمفصّل «خلاصـﺔ الاشعار و زبدﺓ الافکار» (تألیف سال های آخر قرن ۱۰ /۱۶)در ذکر اشعار و احوال شاعران قرن هشتم و نهم/ چهاردهم و پانزدهم، از عمادالدّین نسیمی و اشعار او نیز یاد کرده است[23]
حافظ حسین کربلائی بسال ۹۷۵ /۱۵۶۷ در «روضات الجنان» ضمن ذکر مزارِ پیر ترابی (حروفی) از عمادالدّین نسیمی یاد کرده است. این کتاب به قیام گروهی از حروفیّان (به رهبری دختر فضل الله نعیمی) در زمان جهانشاه قراقوینلو و قتل و سوزاندن آنان پرداخته است.[24]
در همین زمان، عاشق چلبی نیز در کتاب «تذکره» (به تُرکی) از عمادالدّین نسیمی یاد کرده که «منصوروار، سر بر دارِ شهادت نهاد.» وی همچنین از شاعری بنام تمنّائی یاد کرده که در زمان سلطان بایزید دوم به جرم حروفی بودن، محکوم و سوزانده شد[25]
«احسن التواریخ» اثر حسن بیگ روملو (تألیف سال ۹۸۵ /۱۵۷۷) برای آگاهی از حوادث دوران حکومت شاهرخ تیموری بسیار ارزشمند است. این کتاب همچنین مأخذ ارزنده ای است برای شناخت اوضاع سیاسی- اجتماعی نواحی آذربایجان در زمان حکومت های قراقوینلو و آق قوینلو و وقایع حکومت عثمانی در این دوره. روملو گزارش ارزشمندی از چگونگی دستگیری و قتل فجیع عمادالدّین نسیمی بدست داده که گویا از «مجالس العُشاق» اخذ کرده باشد. او در ذکر وقایع سال ۸۳۰ و ۸۴۶ /۱۴۲۷ و ۱۴۴۲ از کارد خوردن سلطان شاهرخ بوسیلۀاحمد لُر حروفی و نیز از قیام حروفیّان و کشتار آنان بدستور جهانشاه قراقوینلو یاد کرده است[26]
لطیفی (در گذشته بسال ۹۹۱ /۱۵۸۲) در کتاب «تذکره» (به زبان تُرکی) از عمادالدّین نسیمی سخن گفته است. بگفتۀاو، عمادالدّین مقلّد شبلی و شاه نعمت الله ولی بوده و با علم حروف نیز آشنائی داشته است. لطیفی نیز از اشعار و احوال تمنّائی ِ شاعر یاد کرده که به اتهام تناسخ، الحاد و زندقه، در زمان سلطان بایزید دوم، محکوم به مرگ گردیده و سوزانده شد[27] در همین زمان حسن چلبی در «تذکرﺓ الشعراء» ضمن اینکه نسیمی را اهل «نسیم» در حوالی بغداد دانسته، مختصراً به زندگی و سرنوشت نسیمی اشاره کرده است[28]
«روضات الجنّات» تألیف معین الدّین اسفزاری (بسال ۸۹۹ /۱۴۹۴) نیز از منابع ارزشمند این دوران است. مؤلف در روضۀ سیزدهم، واقعۀکارد خوردن شاهرخ بوسیلۀاحمد لُرِ حروفی را گزارش کرده است[29]
در سال ۱۰۰۷ /۱۶۹۸ مصطفی عالی افندی در کتاب «کُنه الاخبار» از دستگیری و آتش زدن گروهی از حروفیّان در زمان سلطان محمد عثمانی یاد کرده و طی آن به سرنوشت عمادالدّین نسیمی نیز اشاره کرده است[30] مولانا حامدی، شاعرفارسی زبان دربار عثمانی نیز در قصیده ای به نام «اشارت به سوزانیدن حروفیّان در رُم» به این واقعه پرداخته است[31]
مُلاحشری تبریزی بسال ۱۰۱۱ /۱۵۰۱ روایت «روضات الجنّان»- در اشاره به مزارِ میرترابی و کشتار حروفیّان در زمان جهانشاه- را در کتاب «روضۀ اطهار» تکرار کرده است[32]
تقی الدّین اوحدی در تذکرۀ«عرفات العاشقین» (تألیف حدود ۱۰۲۳ /۱۶۱۳) از اشعار و زندگی فضل الله نعیمی و عمادالدّین نسیمی یاد کرده و نام کوچک نسیمی را «سید جلال الدّین» و اصلِ وی را «شیرازی» دانسته است که «نزد دشمن و دوست برخلاف اولیای سابقه، کلمه ای چند بر زبان می آورد که صدق دعوی الوهیّت می شد.»[33]
حاجی خلیفه چَلَبی (در گذشته بسال ۱۰۶۷ /۱۶۵۷) در «کشف الظّنون» ذیل «دیوان نسیمی» به زندگی و قتل عمادالدّین اشاره کرده و تاریخ قتل او را سال ۸۲۰ /۱۴۹۷ دانسته است[34]
محمّد بن دارابی شیرازی بسال ۱۰۷۶ /۱۶۶۶ در «لطایف الخیال» [35]و نیز ابن عماد حنبلی بسال ۱۰۸۰ /۱۶۷۰ در «شَـذَرات الذّهب» به زندگی عمادالدّین نسیمی اشاره نموده و از کثرت پیروان او در شهر حلب یاد کرده اند[36]
[1] -ما، در یک رسالۀ دانشگاهی در مدرسۀ مطالعات عالیۀ دانشگاه سوربن (پاریس، ۱۹۹۳) آثار اصلی، منابع و تحقیقات مربوط به حروفیان را معرفی کرده ایم. نگاه کنید به:
MIRFETROUS, Ali: Le Mouvement Horufi, vol. 1, Etude des sources originelles et des recherches modernes, Edition Soleil, Canada, 1994.
همچنین نگاه کنید به ترجمۀ این رساله در: ایرانشناسی، شمارۀ ۳، پائیز ۱۳۷۳، مریلند(امریکا)، صص ۵۸۲-۵۹۵؛ شمارۀ ۴، زمستان ۱۳۷۳، صص ۸۴۲-۸۵۴؛ شمارۀ ۱، بهار ۱۳۷۴، صص ۲۰۶-۲۱۷.
[2] -دیوان سید عمادالدّین نسیمی، با مقدمه، مقایسه و تصحیح حمید محمدزاده، باکو، ۱۹۷۲.
[3] -دیوان فارسی فضل الله نعیمی تبریزی و عمادالدّین نسیمی شیروانی، به اهتمام رستم علی اوف، با مقدمۀ س. جویا، تهران، ۱۳۵۴. دو چاپ دیگر از دیوان فارسی نسیمی، اخیراً به کوشش غلامحسین بیگدلی و یدالله جلالی پندری منتشر شده است.
[4] -دربارۀ رفیعی نگاه کنید به:
A History of Ottoman Poetry, by E. J.W.Gibb, volume 1, London, 1900, pp. 369-380
[5] -بشارت نامه، نسخۀ خطی کتابخانۀ دانشگاه کمبریج، به شمارۀ ۵۶۹ OR، برگ های b11-a54
[6] -گنجنامه (به تُرکی)، استانبول، ۱۹۴۶، صص ۴ و ۹.
[7] -استوانامه، نسخه خطی کتابخانه ملی پاریس Encien Fonds Persan, No 24
[8] -«نامه ای از پسر فضل الله حروفی»: نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، سال ۱۹، شمارۀ ۲، صص ۱۷۵-۱۹۷. این سند به همّت دکتر حسین آلیاری از بخش نسخ خطی فارسی کتابخانۀ ملّت (استانبول) بدست آمده است. اما برخلاف نظر دکتر آلیاری و برخلاف تیتر این سند، نامۀ مذکور متعلق به پسر فضل الله حروفی (نعیمی) نیست بلکه این نامه نوشتۀ امیر غیاث الدّین محمّد، نویسندۀ «استوانامه» است. در سراسر این نامه، نویسنده خود را «فقیر» و پسر فضل الله را «حضرت امیر» نامیده است. از این گذشته، در پایانِ نامه (ص۱۹۷) نام غیاث الدّین محمّد و تاریخ تحریر نامه (۸۳۶ /۱۴۳۳) آمده است. غیاث الدّین محمّد در «استوانامه» نیز از دستگیری، اسارت و مصاحبت خویش با «امیر نورالله» (پسر فضل الله نعیمی) در قلعۀ بدلیس یاد کرده است. نگاه کنید به: استوانامه، برگ های a23 و b 26. همچنین نگاه کنید به:
Hurufilik Metinleri katalogu, Ankara, 1973, p. 56.
[9] -شرح قصیدۀ سید شریف، نسخۀ خطی کتابخانۀ دانشگاه کمبریج، به شمارۀ ۶۲Or. ، برگ b 14. همچنین نگاه کنید به: Hurufilik Metinleri, p. 128
[10] -دربارۀ ابن حَجَر عسقلانی نگاه کنید به دانشنامۀ ایران و اسلام، ج ۳، زیر نظر احسان یارشاطر، تهران، ۱۳۵۵، صص ۴۹۳-۴۹۸.
[11] -اِنباء الغمر بانباءالعمر، طبع الثانیه ۱۴۰۶ /۱۹۸۶ ، ج ۷، صص ۴۷ و ۲۶۹ -۲۷۱.
[12] -کنوزالذَهَب فی تاریخ حَلَب، نسخۀ عکسی کتابخانۀ دارالکتب قاهره، بشمارۀ ۳۸۹۶۸ ح (در سه جلد)، نسخۀ خطی کتابخانۀ واتیکان، بشمارۀArabi, MS No 235. نسخۀ واتیکان تنها شامل فصل ۶-۱۲ است که اطلاعاتی دربارۀ مدارس، مساجد، خیابان ها و آبادانی شهر حلب بدست می دهد. با تشکر از دوست ایرانشناس ایتالیایی من، خانم «پائولا اورساتی» که فصل های نسخۀ واتیکان را برایم فرستاده است.
[13] -السیف المهنَد فی تاریخ الملک المؤیّد، نسخۀ کتابخانۀ ملّی پاریس، بشمارۀ ar.1723- خصوصاً باب دهم، برگ های ۵۴-۶۰.
[14] -از مؤلف این رساله، اطلاع چندانی در دست نیست. دولتشاه سمرقندی در تذکرﺓ الشعراء (صص ۳۴۱-۳۴۷) او را از شاعران و صاحب منصبان عصر شاهرخ تیموری و سلطان بابِر دانسته است. آگاهی ما از این رساله، ابتداء از طریق مقالۀ ارزشمند استاد صادق کیا می باشد. نگاه کنید به: «آگاهی های تازه از حروفیّان»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیّات دانشگاه تهران، سال دوم، دیماه ۱۳۳۳ ، صص ۴۳-۴۹. اصل این رساله بشمارۀ ۴۷۷، نسخۀ خطی، جزء سوم، در کتابخانۀ ملک تهران موجود است.
[15] -زبدهة التواریخ، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملک تهران، بشمارۀ ۴۱۶۴.
[16] -مطلع السعدین و مجمع البحرین، ج ۲، چاپ لاهور، ۱۳۶۰ هـ. خصوصاً صص ۵۸۳-۵۹۲.
[17] -بدائع الزهور فی وقایع الدّهور، ج ۲، طبع قاهره، ۱۴۰۴ / ۱۹۸۴، ص ۳۶
[18] -الضوءاللامع لاهل القرن التاسع، ج ۳ (جزء ۶)، بیروت، بدون تاریخ، صص ۱۷۳ –۱۷۴.
[19] -مجالس العُشـّاق، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی پاریس، بشمارۀ SUPPL, Persan, 1559، مجلس چهل و هشتم، برگ های a 165 تا a 168؛ نسخۀ چاپ کانپور (هند)، ۱۳۱۴ /۱۸۹۷، مجلس چهل و هشت، صص ۱۶۲ و ۱۶۴
[20] -مجمل التواریخ، ج ۳، مشهد، ۱۳۳۹ ، ص۲۶۱
[21] -الشقایق النُعمانیّه فی علماء الدوله العُثمانیّه، بیروت، ۱۳۹۵ هـ/۱۹۷۵ م، صص ۳۷ – ۳۹.
[22] – الیواقیت و الجوهر فی بیان عقایدالاکابر، جزء اول، طبع مصر، ۱۳۷۸ هـ/۱۹۵۹ م، ص ۱۵
[23] – خلاصـﺔ الاشعار و زبدﺓ الافکار، رکن سوم، نسخۀ خطی کتابخانۀ فخرالدین نصیری امینی. با تشکّر از دوست فاضلم دکتر رضا تورجانی که فتوکپی این نسخه را در اختیارم گذاشته اند.
[24] – روضات الجنان و جنّات الجنان، تهران، ۱۳۴۴، صص ۴۷۸- ۴۸۱
[25] – عاشق چلبی، تذکره سی (مشاعرالشعرا)، لندن، ۱۹۷۱، برگ a 133.
[26] -احسن التواریخ، تهران، ۱۳۴۹، صص ۱۹۲-۱۹۴ و ۲۰۲، ۲۱۰-۲۱۱و ۲۴۶.
[27] -تذکره (به تُرکی)، استانبول، ۱۳۱۴ هـ. صص ۱۱۰-۱۱۱ و ۳۳۲ -۳۳۳. دربارۀ تمنائی همچنین نگاه کنید به تاریخ امپراطوری عثمانی، ج ۱، ص ۷۸۸.
[28] -تذکرة الشعراء، ج ۲، آنکارا، ۱۹۱۸، ص ۹۸۵.
[29] -روضات الجنات فی اوصاف مدینۀ هرات، ۱۳۳۸، ج۲،صص ۸۴-۸۶.
[30] -کنه الاخبار، رکن چهارم، کنستان تینوپل (قسطنطنیه)، بی تاریخ، صص ۱۸۲ – ۱۸۴.
[31] -کلیات دیوان مولانا حامدی، طبع استانبول، ص ۲۸۴
[32] -روضۀ اطهار، روضۀ چهارم، چاپ سنگی، تبریز، ۱۳۰۳ هـ. ق، ص ۷۲، برای نقد و بررسی این کتاب نگاه کنید به مقالۀ عزیز دولت آبادی در: نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز، سال ۱۸ (۱۳۴۵)، صص ۱۳۳- ۱۵۱.
[33] -عرفات العاشقین، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، بشمارۀ ۵۳۲۴، برگ b 550.
[34] -کشف الظنون، ج ۱، طبع بغداد، ۱۹۴۱، ص ۸۱۷.
[35] -لطایف الخیال، نسخۀ خطی کتابخانه ملی ملک، بشمارۀ ۴۳۲۵.
[36] -شَذَرات الذهب فی اخبار مَن ذَهَب، ج ۷، طبع قاهره، ۱۳۵۱ هـ/۱۹۳۳ م، ص ۱۴۴.