حزب توده:جاسوسی بانقاب سرخ!
پرداختن به رویدادها وشخصیّت های تاریخ معاصر درفضای فرهنگی ایران اهمیّت تازه ای یافته که بسیارامیدآفرین است و نشان می دهدکه نسل کنونی روایت های انحصاری حزب توده واحزاب وسازمان های همکیشِ آن(چه دینی وچه لنینی) را به چالش طلبیده ومی کوشد روایت دیگری ازحوادث و شخصیّت های تاریخ معاصرایران ارائه نماید.طبیعی است که دراین یاآن نکته می توان بانویسندگان نسل نوین موافق نبود،ولی اهمیّت قضیّه دراین است که بازاندیشی وبازنویسی تاریخ معاصرایران ضرورتی است که بایدبه آن خوش آمدگفت.
یکی ازنشریات حرفه ای درایران،«اندیشهء پویا»است که درشماره هائی ازجمله به:مصدّق و رویداد28مرداد32،شخصیّت سیاسی وجایگاه فرهنگی محمدعلی فروغی و….پرداخته است.
شمارهء 38 نشریهء«اندیشهء پویا»(مهروآبان1395)بخش عمده ای ازصفحات خود را به بررسی فعالیت حزب تودهء ایران اختصاص داده است .سردبیرنشریه-رضا خجستهء رحیمی-در«پیش درآمد»ازجمله نوشته است:
«…مدافعان حزب توده بارها از واقعگرایی کیانوری درسیاست و رئالیستی بودن سیاستورزی حزب محبوبشان درسالهای پس ازانقلاب سخن گفتهاند.(اگر واقعگرایی چنین معنای فراخی دارد، عجیب است که آن پیشتازان واقعگرایی، واقعیتِ پیش روی حزبشان را پیشبینی نکرده بودند). کیانوری، البته سیاستمداری واقعگرا بود، و در عصر تکثیر رمانتیسم انقلابی در فضای انقلابی، واقعگراتر از آن بود که به ورطه رمانتیسم کشیده شود؛ چنانکه تروتسکی در وصف لنین گفته بود که او«کمتر تمایل داشت به جنبه زیباییشناسی انقلاب بپردازد یا مزه رمانتیسم آن را زیر دندان بچشد».
نویسنده سپس به جایگاه اخلاق در سیاست های حزب توده (وخصوصاً درنزدکیانوری) پرداخته و نوشته است:
«کیانوری نیز همچون لنین، پرشور اما سرد (نه همچون تروتسکی، پرشور و گرم) مبتکرِ نوعی واقعگرایی در سیاست بود؛ اما واقعگرایی به کدام معنا؟ واقعگرایی و رئالیسمِ کیانوری و حزب توده در سیاست، نه بر اساس پایبندی به اخلاقی نتیجهگرایانه در سیاست، و نه معطوف به یک جامعه بازتر و آزادتر، که معطوف به خدمتگذاریِ اردوگاه شوروی و تضعیف اردوگاه ضدشوروی، آنهم به هزینۀ وداع با هر نوع اخلاقی در سیاست بود. هیچ نشنیدهایم حتی از پیروان حزب توده، که از فضیلتی اخلاق در مقتدای سیاسیشان یاد کرده باشند. کیانوری پیش از آنکه در وادی مقدّس سیاست تا قُله فعالیت حزبی بالا بیاید،بهمانند بسیاری از همتایان مارکسیست لنینیستاش،با اخلاق در سیاست وداع کرده بود و به احترام سیاست، نعلین اخلاق از پای درآورده بود؛ تا نشان داده باشد که در نظرش اصالت نه با اخلاق که با قدرت است؛ قدرت، فارغ از خیر و منفعت عمومی و مستقل از هرگونه دغدغهء اخلاقی.حزب توده و در رأس آن کیانوری».