حماسـۀ بابک،علی میرفطروس
جمهور ١
ايستاده گرانسنگ
براوجِ پُر صلابتِ دشوار
( بر صخره های سَتُرگ کَليبر )
جمهور
انديشناکِ ميهنِ مغلوب است…
* *
ازبيشه های روشن انديشه ام
اينک
پلنگ خاطره ای
مي کشد غریو:
-بغداد
در بادهای تيرۀ بيداد
در قصرها
شکفته گلِ سرخ جام ها
بانگ بلندِ خنده و نوشانوش
پل بسته برسکوت سياه شهر
و شهر
در خيلِ خواب و
خُوف.
در دور دست
ـ امّا ـ
هيأت مردی
چون مشعلی فروزان
خوابِ بلندِ اين فلاتِ سَتَروَن را
آشفته می کند
مردی که قلبِ منقلبش
قلبِ ميهن است
مردی که چلچراغ روشن چشمش
چراغ خلق:
-«دشمن چه فتنه های غريبی دارد
به زير سر؟
افشين
چه نقشه های پليدی دارد
درون دل؟
آيا کدام مردِ حرامی ؟
آيا کدام مردِ حرامی ؟
اينگونه کرد پريشان
گونه های ملّت من را ؟
آيا کدام مرد حرامی ؟
آيا کدام…»
بابک درون قلعۀ جمهور
انديشناک ميهن مغلوب است…
تهران،دی ماه۱۳۵۴
_______________________________
!-قلعۀ جمهور(بَذّ)قلعه و ستاد مبارزاتیِ بابک خُرّمدین
به نقل از:آوازهای تبعیدی
مطلب مرتبط: