- تارنمای علي ميرفطروس - https://mirfetros.com/fa -

آبراهامیان سرگردان میان دو انقلاب؛با ایده‌هایی«ناروشن،غیر دقیق ولی واقع‌نما»،بهمن زبردست

نقدی برکتاب ایران بین دو انقلاب

اشاره:

در هفته های پیش در نقدی بر کتابِ کودتا ،آخرین اثر دکتر یرواند آبراهامیان،دربارهء تاریخنویسیِ وی سخن گفته  و به  اشتباهِات مهم در کتاب«ایران بین دو انقلاب» نیز اشاره کرده ایم [1].مقالهء زیر،نقد دقیق و کارشناسانه دربارهء این کتاب است.

***

کتاب ایران بین دو انقلاب،‍‍[1] [2] نوشته دکتر يرواند آبراهاميان که با ترجمه‌هاى مختلف و توسط ناشران جداگانه به چاپ‌هاى پیاپی رسیده، اندک اندک با گذشت زمان، به عنوان یکی از منابع پژوهشی پایه‌اى معتبر مورد استفاده گسترده قرار می گیرد. اما درکمال شگفتی، جدای یقین بدون ابراز تردیدی که آبراهامیان به هر آن چه می گوید دارد، تصویر شماتیک و بسیار ساده شده ای که از واقعیات بغرنج تاریخی در نوشته هایش ارائه می کند، و خودداری از ذکر واقعیات مغایر با نظراتش، از جمله در کتاب مورد بحث ما، همچنین اشتباهاتی دارد که زمانی که چاپ نخست آن را خواندم به شک ‌افتادم نکند به دلیل عجله در انتشار به این شکل طبع شده و در چاپ های بعدی اصلاح شود، هرچند چاپ های بعدی هم همین بود. نادرستی‌ها چنان پرشمار بود که به زحمت نسخه انگلیسی کتاب را به دست آوردم ولی چند موردی که دیدم به جز اشتباهات جزیی مترجمان، بقیه عیناً در نسخه انگلیسی هم وجود داشت.

اما این که چرا در نوشتن مطلبی در این خصوص تعلل کردم، گذشته از این که انتظار داشتم شخص ذیصلاح تری به این کار بپردازد، به دلایل دیگری از جمله این هم برمی گشت که اگر لازم بود اشتباهات کتاب‌ گردآوری و بررسی مى‌شد، نقد آن کتابی دست کم هم اندازه با کتاب اصلی مى‌شد. به همین دلیل اینجا هم قصد و مجال این کار را ندارم، اما از آن جا که به دلایل چندی و مهم تر از همه، تنبلی پخته خوارانی که حوصله تعمق در آن چه می خوانند و رجوع به منابع اصلی را ندارند و صرف اشتهار نام کتابی برایشان کافیست، مرتباً گاه با ذکر ماخذ و گاه متاسفانه بدون ذکر آن، به نوشته‌هاى این کتاب ارجاع داده مى‌شود و بیم آن می رود که در آینده، این نیز بر ابهام رویدادهای به خودی خود مبهم تاریخ معاصر ایران بیافزاید، به ناچار و به اختصار به چندین مورد آشکار اشاره مى‌کنم.

 گرچه مواردی که انتخاب شده تنها چند سطر از سرفصل هایی است که انتظار می رفت دکتر آبراهامیان تسلط بیشتری بر آن ها داشته باشد، و گمان می کنم همین تعداد اشتباه برای نشان دادن میزان اعتبار کتاب کافی باشد، با این همه اگر کسی می پندارد که اشکالات تنها منحصر به همین موارد یا همین کتاب ایشان است، می توان به راحتی سرفصل های دیگری از هر یک از کتاب هایشان را برگزید تا یقین پیدا کرد که مشکل کار ریشه ای است.

اگر هم کسی مدعی شود که چنین اشتباهاتی تاثیری در ارزش کتاب ندارد، بهتر است بگوید پس ارزش کتاب دقیقاً بابت چه چیزی است؟ آبراهامیان در نوشته هایش برخلاف پژوهشگران پرارجی مانند محمدعلی (همایون) کاتوزیان و ماشالله آجودانی، هرگز نظریه بدیع و تازه ای ارائه نکرده و جدای از تحلیل ها و نتیجه گیری هایش که می توان مانندش را در نویسندگان هم سو با او هم دید، ارزش اصلی کتابش در داده هایی است که نقل کرده و اگر درست همین داده ها با بی دقتی نقل شده باشند، و دیگر نتوان به آن به عنوان منبعی قابل اعتماد برای ذکر داده هایش اعتماد کرد، کل اعتبار آن از دست می رود.

می توان حتی به عذر عدم تسلط کافی آبراهامیان به زبان فارسی متوسل شد و گفت اگر نویسنده این مقاله هم می خواست به صرف داشتن اطلاعاتی اجمالی، کتابی در باره تاریخ کشور دیگری بنویسد، نتیجه کارش بهتر از این نمی شد. قطعاً سخن درستی است، اما نکته این جاست که من، اصولاً اجازه چنین کاری را به خود نمی دهم.

برای آن که جای اما و اگری نماند، اشکالاتی که در پی خواهند آمد هیچ کدام ارتباطی با نتیجه گیری ها و تحلیل های دکتر آبراهامیان ندارد و گرچه گاه چنان بدیهی هستند که نیازی به ذکر منبع هم ندارند، با این همه برای اطمینان بیشتر خواننده، کوشش شده منابع آن ها هم ذکر شوند.

نخست وزیری مصدق

حزب توده ایران

“حزب توده بلافاصله پس از تبعید رضاشاه و آزادی زندانیان سیاسی “نه چندان خطرناک” ظهور کرد. بیست و هفت تن از اعضای جوان تر پنجاه و سه نفر مارکسیست مشهور که در سال 1316 زندانی شده بودند، در 7 مهرماه – سیزده روز پس از تبعید رضاشاه – در تهران گرد هم آمدند و تشکیل سازمانی سیاسی با عنوان بلندپروازانه حزب توده ایران را اعلام داشتند. ” (ص253)

” بنیانگذاران حزب توده غالباً جوان، ساکن تهران و فارسی زبان بودند؛ حال آن که رهبران کمونیست بازمانده، میانسال، آذربایجانی و آذری زبان بودند. در حالی که بنیانگذاران حزب توده روشنفکران دانشگاه دیده ای بودند که از طریق جنبشهای دست چپی اروپای غربی به مارکسیسم دست یافته بودند، رهبران کمونیست، فعالان و روشنفکران خودآموخته ای بودند که از طریق لنینیسم حزب بلشویک روسیه به همان مقصد رسیده بودند. در حالی که بنیانگذاران حزب توده، این مارکسیست های تحصیلکرده اروپا، سیاست را فقط از چشم انداز طبقاتی می دیدند، رهبران کمونیست، با تجربه کردن کشتارهای قومی و قیامهای محلی خیابانی و میرزا کوچک خان، جامعه را علاوه بر چشم انداز طبقاتی، از منظر قومی نیز می نگریستند. این تفاوتها در سالهای 1320 -1322 آشکار نبود اما در سالهای بعد علنی شد.” (ص255)

سازمان افسران حزب توده ایران

“اگرچه حزب توده سازمان نظامی اش را تا پس از سال 1328 تشکیل نداد، خود افسران هوادار حزب از سال 1323 گروههای غیر رسمی تشکیل داده بودند. این گروهها به چند دلیل به سازمانهای رسمی مبدل نشدند. نخست این که بیست افسر چپ گرا مستقر در شمال خراسان در مرداد 1324 شورش کرده و بدون اجازه حزب کوشیده بودند در بین قبایل ترکمن شورشی برانگیزند”(ص305)

 ارتباط سازمانی افسران با حزب، و سازماندهی و آموزش سیاسی آن ها از طریق مسئولی که حزب برای افسران تعیین کرده بود دست کم از سال 1321 وجود داشت.[27] [28] ضمناً شمار افسران قیام کننده در خراسان هم نوزده نفر به علاوه یک سرجوخه و پنج سرباز وظیفه بود.[28] [29]

“دوم آن که در پی قیام خراسان، دولت چهل و سه افسر چپگرای دیگر را دستگیر کرد ]…[ سوم این که شورش در آذربایجان و کردستان حدود سی افسر را به فرار و پیوستن به شورشیان وا داشت. بیست نفر از آنان اعدام شدند. و سرانجام این که حزب توده، نگران حفظ موقعیت خود، در اواخر سال 1325 به هوادارانش در نیروهای مسلح دستور داد که گروههای غیر رسمی خود را منحل کنند. فقط پس از ممنوعیت قانونی سال 1328 بود که حزب توده سازمان نظامی اش را پدید آورد.”(ص306)

______________________

پانویس ها:

[1] [33] . همه شماره صفحه های مورد اشاره در نوشته از این نسخه است: یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمة کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری و محسن مدیر شانه چی، تهران، نشر مرکز، چاپ چهارم،1380. البته در چند مورد و نه کل استنادات ترجمه فارسی بانسخه انگلیسی هم مطابقت داده شد که مغایرت چندانی به چشم نخورد. لذا با توجه به عدم مشاهده مغایرت مهم، و این که  هدف این نوشته هم پژوهشهای فارسی است که به ترجمه فارسی کتاب آقای آبراهامیان استناد می کنند،  از تطبیق کامل متن اصلی و ترجمه صرف نظر شد. اگر هم احیاناً اشتباهی در ترجمه پیش آمده، گناهش بر گردن مترجمان و نیز ناقدانی که تا کنون به آن اشاره نکرده اند!

[2] [34] . منصوره پیرنیا، کیهان از هیچ تا کهکشان، مریلند، انتشارات مهر ایران، 1388، ص36.

[3] [35] . مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات: اردشیر زاهدی به روایت اسناد ساواک، تهران، انتشارت مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص 8.

[4] [36] . غلامرضا نجاتی، مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت، جلد2، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ص 87.

[5] [37] . یحیی آریابخشایش، رشت بین دو کودتا، فصلنامة مطالعات تاریخی، سال اول، شماره‌ی3، تابستان 1383، ص 60.

[6] [38] . غلامرضا نجاتی، پیشین،جلد2، ص 12.

[7] [39] . ن.ک: حسینقلی سررشته، خاطرات من (یادداشتهای دورهء 1334-1310)، تهران، کتیبه، 1367. و محمد ترکمان، توطئه ربودن و قتل سرلشکر افشارطوس رئیس شهربانی حکومت ملی، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1363.

[8] [40] . یحیی آریابخشایش، پیشین، صص 80-55.

[9] [41] . احمدعلی رجائی و مهین سروری (رجائی): اسناد سخن می گویند، جلد 2، تهران، انتشارات قلم، 1383، صص 1187-1183.

[10] [42] . یرواند آبراهامیان، ملی شدن نفت، کودتا و دیوار بی اعتمادی، به نقل از محمد جعفر محمدی، راز پیروزی کودتای 28 مرداد، تهران، نشر اختران ، 1385، ص184.

[11] [43] . غلامرضا نجاتی، پیشین، ص 125.

[12] [44] . همان، صص 137-125.

[13] [45] . شعبان جعفر و هما سرشار: خاطرات شعبان جعفری، تهران، نشر ثالث، چاپ دوم، 1381، صص 161-160. به روایت خودش او در روز بیست و هفتم، پس از آن که با اکراه حاضر به دیدن پروین آژدان قزی شده، در جواب درخواست او برای دادن پیامی به بیرون، صرفاً گفته،”والا میخوای بری برو، بچه ها خودشون میدونن چکار کنن!”

[14] [46] . http://nsarchive.gwu.edu/NSAEBB/NSAEBB435/

[15] [47] . فرهاد رستمی، پهلوی ها، جلد 1، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1378، ص60.

[16] [48] . عبدالصمد کامبخش، شمه ای در باره تاریخ جنبش کارگری ایران (سوسیال دمکراسی انقلابی، حزب کمونیست ایران، حزب توده ایران)، چاپ ششم ،تهران، انتشارات حزب توده ایران،1360، ص51.

[17] [49] . نورالدین کیانوری، خاطرات نورالدین کیانوری، تهران، انتشارات اطلاعات، 1371، ص 67.

[18] [50] . ضیاءالدین الموتی، فصولی از تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، شرکت انتشارات چاپخش، 1370، ص348. منبع دیگری که تاریخ پانزدهم مهر را ذکر کرده این است: حزب توده از شکل گیری تا فروپاشی (1368 – 1320)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 138، ص93.

[19] [51] . Cosroe Chaqueri, “Did the Soviets play a role in founding the Tudeh Party in Iran?” Cahiers du Monde russe, 40/3, Juillet-septembre 1999, p. 504

[20] [52] . بزرگ علوی، پنجاه و سه نفر، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ جدید ، 1357، ص241.

[21] [53] . انور خامه ای، پنجاه نفر و سه نفر، تهران، انتشارات هفته، بی تا، ص 237.

[22] [54] . ایرج اسکندری، خاطرات ایرج اسکندری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1372، صص 117-111.

[23] [55] . ت.ا(تقی) ابراهیموف (شاهین)، پیدایش حزب کمونیست ایران، ترجمه ر.رادنیا، تهران، نشر گونش، 1360، ص193 و ص238.

[24] [56]. علی زیبایی، کمونیزم در ایران، تهران، بی نا، 1343، ص232.

[25] [57] . همان.

[26] [58] . ایرج اسکندری، پیشین، ص 130.

[27] [59] . محمد حسین خسروپناه، سازمان افسران حزب توده ایران 1333-1323، تهران، شیرازه، 1377، صص 23-20.

[28] [60] . همان، ص50.

[29] [61] . همان، ص70.

[30] [62] . همان، صص107-106.

[31] [63] . همان، صص121-117. و علی زیبایی، پیشین، صص632-631.

فرستادن این مطلب برای دیگران
[64] [65] [66] [67] [68] [69]