در مجموعه‌ء 14 جلدی پژوهشگران معاصر ایران، بیش از 9000 منبع مورد استفاده قرار گرفته است.

 این مطلب را هوشنگ اتحاد، مولف و گردآورنده مجموعه پژوهشگران معاصر ایران در نشست هفتگی شهر کتاب بیان کرد. این مراسم با حضور گردآورنده کتاب،‏کامران فانی، مجتبی بشردوست و علی‌اصغر محمدخانی ،مجری‌ این برنامه، برگزار شد.

25 سال تلاش بی‌وقفه

در ابتدای جلسه هوشنگ اتحاد با توضیحاتی در‌باره مراحل جمع‌آوری این اثر سخنان خود را آغاز کرد و گفت: باید بگویم من مهندس کشاورزی هستم. زمانی که در این رشته شاغل بودم، باز هم کارهای تحقیقاتی انجام می‌دادم به طوری که در سال‌های 1342 برای اولین‌بار در ایران ترجمه‌هایی به مطبوعات دادم؛ درباره نگهداری نباتات ساختمانی که به تدریج در مجله مد روز و ویژه‌نامه کیهان چاپ شد. از آنجا که ادبیات در من ریشه داشت، از حدود شش سالگی با اشعار یمینی شریف و نوشته‌های حسینقلی مستعان آشنا شدم. به تدریج که سنم بالا می‌رفت، دامنه این مطالعات هم وسیع‌تر شد، به طوری که دوستان قدیمی من به یاد می‌آورند پسر بچه 11 ساله‌ای را که اشعار گلچین گیلانی را می‌خواند. من کتاب «زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند» همینگوی را در حدود کلاس 8 و 9 دبیرستان خواندم و با ادبیات معاصر و شعر معاصر آشنا شدم. کوشش کردم اشعار شاملو، فروغ، نصرت رحمانی، نادر نادرپور و سیمین بهبهانی را بخوانم و حفظ کنم. این زمینه‌ای شد برای اینکه وقتی به این کار می‌پردازم خیلی چنته ام خالی نباشد.

اتحاد درباره انگیزه و نقطه محرک خود در شروع به کار روی این مجموعه گفت: حدود اوایل دهه 60 بود که مقاله‌ای خواندم از سعید نفیسی درباره عباس اقبال آشتیانی که بسیار این سوگنامه در مرگ او پرسوز و گداز بود. در جایی از آن گفته بود اقبال آشتیانی فرزند بزرگ ایران بود. این ایرانی است که به فرزند بزرگ‌پروردن خو گرفته است.

این جملات به قدری مرا گرفت و بر من تاثیر گذاشت که از فردای آن تصمیم گرفتم ببینم در مورد اقبال چه آثاری موجود است. البته آن زمان او را به عنوان دانشمند می‌شناختم، پژوهشگر لقبی است که بعدها خودم بر آنها نهادم. با توجه به اینکه نبض کتاب‌های آن زمان بازار دستم بود، جستجو کردم که ببینم آیا تذکره‌ای درباره دانشمندان داریم یا نه، البته تذکره راجع به شعرا و نویسندگان و خوشنویسان بود، ولی در این‌باره نبود در این فکر بودم که اینها در آن عالم ناآگاهی، یک نقاط مشترکی با هم دارند، سعید نفیسی، عباس اقبال‌آشتیانی، بدیع‌الزمان فروزانفر، ملک‌الشعرای بهار. این نقطه مشترک کجاست؟ و من چه جوری می‌توانم اینها را در یک مجموعه در کنار هم بیاورم؟ به خصوص اینکه در محافل که می‌رفتم می‌دیدم بدیع‌الزمان فروزانفر را با عزت‌الله همایون‌فر اشتباه می‌کنند. او کسی بود که در آن زمان در تلویزیون راجع به سعدی صحبت می‌کرد، یا علامه قزوینی را با عارف قزوینی و یا اقبال‌آشتیانی را با اقبال لاهوری اشتباه می‌گیرند. در حالی که آنها آدم‌های فرهیخته‌ای بودند و حتی کتاب‌های دانشگاهی داشتند ولی متاسفانه این ناآگاهی در جامعه وجود داشت که این افراد را از هم تمییز نمی‌دادند.

مشورت با بزرگان فرهنگ
اتحاد درباره مشورت کردن با برخی از چهره‌های فرهنگی برای شروع به کار گفت: از آنجا که در زندگی اهل مشورت و تفکر بودم، فکر کردم از بزرگان استمداد بطلبم که راهنمایی‌ام کنند. سراغ مرحوم سعیدی سیرجانی رفتم. او فرمود این کار سه چیز می‌خواهد ذوق، حوصله و سواد. گفتم ذوق به قول سپهری نوک سوزن دارم، سوادش را ندارم اما تا بخواهید حوصله دارم. فرمود این کار 8 تا 12 سال طول می‌کشد. گفتم من حوصله‌اش را دارم. فرمود زنده‌ها را نیاور اذیتت می‌کنند که کم یا زیاد نوشتی. گفتم کار من یک گیر دارد اینکه من مهندسم. او گفت این حسن کار توست چون ریاضیات می‌دانی و قبای هر کس را به اندازه قامتش می‌دوزی.

بعد از آن سراغ مرحوم دانش‌پژوه رفتم در خانه‌ای که برایم عجیب بود. تمام گوشه‌های خانه و راهرو و میزها پر از کتاب بود. با او ذکر ماجرا کردم، گفت تو که در میانسالی هستی تو چرا خام فکر می‌کنی؟ دنبال ایده‌های دست نیافتنی نرو. اما این سخنان به گوشم نرفت و از فردا شروع کردم رفتم دنبال مجله و کتاب و روزنامه و نوارهای سخنرانی که منابع رو به دست بیارم.

عشق به کار
مولف مجموعه 14 جلدی پژوهشگران معاصر ایران مهمترین نکته برای تکمیل این مجموعه را عشق به این کار دانست و گفت:در این جریان چیزی به نام عشق قرار داشت که به قول مرحوم همایی هیچ کلمه‌ای نمی‌تواند جای آن را بگیرد. در طی این سال‌ها که با اینها زندگی کردم ناچار خیلی از موارد را می‌بایست بیشتر دنبالش می‌رفتم، از جمله کسانی که  تماس گرفتم فرشته رهنما بود، نوه دختری مرحوم قریب که نهایت محبت را کرد. نوشته‌ای از سعید نفیسی به من داد. نفیسی شاگرد فروغی بود و در ادبیات شاگرد قریب بود. سوگنامه‌ای که نوشته بود 24 صفحه بود که به مناسبت فوت قریب در تالار پخش شد و او یک نسخه از آن را به من داد. بسیار مقاله زیبا با نثر فاخر نفیسی که به قول زرین کوب معمار نثر فارسی است، من از این مقاله استفاده کردم. عبدالحسین خان قریب را این مقاله ساخت. بعد سراغ شخصیت دیگری رفتم که گفتند پسرش خاطرات او را در کتابی جمع کرده، کتابچه خاطرات را که ورق می‌زدم او گفت چه می‌کنی می‌خواهی آن را حفظ کنی، من هم کتابچه را پس دادم و برگشتم، محتوای این مقاله به چاپ نرسید و خود او هم چندی بعد فوت شد.

به سلیمان حییم رسیدم که شخصیتی والا و گوشه‌گیر و ناشناخته در جامعه بود. هیچ منبعی درباره او نبود. دوست ناشری داشتم که گفتند با ناشر کارهای او، فرهنگ معاصر تماس بگیر. زیراکس مقاله کوتاهی که در مجله سپید و سیاه چاپ شده بود به من دادند که براساس آن 12 صفحه نوشتم. حییم نویسنده، شاعر، مترجم، نوازنده تار و عاشق سفر بوده. در مورد نقدی بر امثال حکم دهخدا که احسان طبری نوشته بود  هر جا گشتم نبود، تا یکی از دوستان کتاب فروشم آن را پیدا کرد و یکی از مقالات ارزشمند کتاب است. برای سیدمحمدعلی امام شوشتری به استاد ایرج افشار تلفنی کردم که گفت مجله هنر مردم را بگیر و از شماره 20 برو جلوتر که آن را پیدا خواهی کرد.

9000 منبع فارسی برای این مجموعه
اتحاد درباره تعداد منابع استفاده شده در مجموعه پژوهشگران معاصر ایران گفت: در کتاب از حدود 9000 منبع استفاده شد. کوشش کردم جامع‌ترین اطلاعات را دست خواننده بدهم و تا جایی که می‌شد از هر نظر خدمتی به خواننده کرده باشم. در مورد علامه قزوینی منابع خیلی محدود بود و من با منابع اندک این بخش را جمع‌آوری کردم. صادق هدایت که یک جلد کتاب به او اختصاص دارد و کسی است که در ادبیات به اندازه او در موردش مطلب نوشته نشده است. وقتی منابع زیاد است از هر جهت به فرد پرداخته می‌شد. اگر اندازه هدایت برای هر کسی منبع داشتم برای همه همین‌قدر می‌نوشتم این کتاب از 34 شخصیت اصلی تشکیل شده.

اتحاد درباره ساختار کتاب گفت: یکی متن اصلی زندگی شخص است و در آن اسم‌ها و مکان‌ها شماره خورده و کامل در مورد آن توضیح داده می‌شود. در آخر هم اسم آثار شخصیت می‌آید. اگر می‌خواستم راجع به زنده‌ها بنویسم و همه پژوهشگران را بررسی کنم عمر من کفاف نمی‌داد و فکر کردم در یک چارچوب این کار بکنم. پژوهشگرانی را انتخاب کردم که روی متون قدیمی کار کرده باشند که این شامل 34 نفر شده. برای اینکه به طور کامل ارائه شود، از شخصیت‌هایی مثل مسعود فرزاد که فقط یک کار شاخص کرده هم در یادداشت‌ها یاد کردم. به طوری که یادداشت در مورد بعضی افراد از بخش خود فرد بیشتر است. در مورد سیاست ننوشتم چون آدم سیاسی نیستم و نمی‌توانستم راجع به رده سیاسی افراد قضاوت کنم، کوشش کردم از خودم صحبتی مگر به ضرورت نکنم. مثلا وقتی صحبت تولد بهار است که در لغت‌نامه دهخدا و معین اشتباه نوشته، وسط می‌آیم و می‌گویم که اشتباه نوشته شده. این در مورد فروزانفر هم صادق است که بسیار متناقض بود که زیراکس شناسنامه او را پیدا کردم و آوردم. من پیرو طریقه تحقیق دکتر معین هستم به همین خاطر هیچ اظهار نظری در نوشته‌ها نمی‌کنم. من هدایت را در این کتاب آوردم، با اینکه همه او را به عنوان نویسنده می‌شناسند، اما مواردی را در این کتاب مطرح کردم که شاید خیلی‌ها ندانند. هدایت بنیان‌گذار خیام‌شناسی است، محمدعلی فروغی و دکتر غنی به دنبال او رفتند. بعدها همایی و دیگران هم به این کار پرداختند. هدایت به جز کار پژوهش روی کافکا به صورت علمی کار کرد. زرین‌کوب می‌گوید کار تحقیقش هم مثل داستان‌نویسی بی‌بدیل است. در پایان از انتشارات فرهنگ معاصر که در هرچه بهتر کردن کتاب توام با سلیقه و هزینه کوتاهی نکردند و در خلق ساختار فیزیکی کتاب نقش به سزایی داشتند تشکر می کنم.

کامران فانی:

  کتابی مرجع که نظیرش را ندیدم
کامران فانی سخنران دوم این جلسه بود و گفت خیلی خوشحالم که راجع به کتاب جلیل القدر و کثیر الحجم هوشنگ اتحاد که حاصل تلاش مداوم و پیگیرانه است صحبت کنم، کاری که به سرانجام رسید.

وقتی به جلد نهم و دهم رسید و به افراد معاصر نزدیک‌تر می‌شد کار هم سخت‌تر می‌شد و فکر می‌کردم به جز چند نفر کس بیشتری نیست که اضافه شود. یکی از رویدادهای مهم فرهنگی در سال‌های اخیر رونق و شکوفایی کتاب‌های مرجع است که نشان می‌دهد  جامعه کنجکاو است چون هدف اصلی کتاب مرجع این است که پرسش‌های جامعه را پاسخ دهد. جامعه‌ای که پرسش ندارد و پاسخ به پرسش‌های آن از قبل تعیین شده جامعه راکد و بسته‌ای است. پویایی و تحرکی در آن نیست. کتاب مرجع منبعی است که به سرعت و سهولت این پاسخ‌ها را در اختیار قرار می‌دهد.

کتاب مرجع انواع متفاوت دارد که مشهورترین آن فرهنگ‌ها و دانشنامه‌ها است، یکی از آنها که خیلی مهم است سرگذشت نامه‌هاست در میان کتاب‌هایی که زندگینامه جمعی در آن هست، سابقه خوب و درازی داریم در این حوزه توجه می‌شد که زندگی‌نامه افرادی که در یک حوزه کار کردند جوری طبقه‌بندی شوند که دسترسی به آن آسان باشد، در حوزه‌های تخصصی انواع زندگی‌نامه‌ها داریم، اصولا زندگی افراد در یک مجموعه باید دید به چه شیوه‌ای تنظیم می شود. یا برحسب الفباست یا نوع دیگر بر حسب تاریخ می‌آید و در هر دوره افراد هم دوره را کنار هم بیاورند.

در مورد کتاب حاضر این کتاب بسیار فراتر از کتاب‌های مرجع است از نظر ساختار مجموعه ‌نظیرش را ندیده ام. در وهله اول دنبال این بودند که زندگینامه افراد پژوهشگر ادبی را بیاورند. وقتی جلد اول کتاب منتشر شد به او گفتم اگر به معنای واقعی بخواهیم از پژوهشگر نام ببریم یکی حمید عنایت و دیگری فریدون آدمیت است، انتخاب اول کتاب علامه قزوینی و انتخاب آخر احمد تفضلی است که به نظر من بیشترین نفرات برای شروع و پایان کتاب هستند. در انتخاب ذهنی او معیارهای مشخصی برای انتخاب افراد وجود نداشت ولی فکر می‌کنم جای کسی مثل محیط طباطبایی با اینکه کار ویژه‌ای نکرده خالی است.

کتاب دو جزء دارد یکی زندگینامه خود افراد و یکی افرادی که در زندگینامه حضور دارند و آنها را معرفی کرده اند که حجم صفحاتی که به این افراد اختصاص داده شده بیشتر از خود شخصیت‌های اصلی است. مثلا شاهرخ مسکوب می‌توانست به جای اینکه در ذیل مقدمه و پاورقی بیاید و در صفحات زیاد معرفی شود، به عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی قرار بگیرد.

از میان این 34 نفر بعضی‌ها را می‌شد بیشتر بررسی کرد و فکر می‌کنم با توجه به منابع موجود این تقسیم ‌بندی‌ها صورت گرفته است. بعضی افراد در یک جلد آمده‌اند و بعضی جلد‌ها به شش نفر اختصاص دارد که هر کدام می‌توانستند یک کتاب جدا باشند. مثلا هدایت بزرگترین نویسنده‌ ماست اما در حوزه پژوهش هیچ کار اساسی و جدی نکرده است.

به هر حال کتابی است که با لذت خوانده می‌شود و اطلاعات خوبی به مخاطب می‌دهد. تنها ایراد کتاب این است که در کتاب آخر (14) که فهرست کامل کتاب است، نمی‌گوید هر شخصیت را کجا و در کدام جلد باید پیدا کرد.

مجتبی بشردوست:باید متن‌های ادبی پژوهشگران می‌آمدو نه متن‌دیگر

مجتبی بشردوست استاد دانشگاه و آخرین سخنران جلسه بود و گفت: ما چند سری خواننده داریم، خوانندگان یا حرفه‌ای هستند یا متوسط و عامه‌پسند. مردم ما خیلی دوست دارند توصیفی، تذکره‌ای و تمثیلی بنویسیم، خیلی از خواننده‌ها هم به این جور کتاب‌ها علاقه دارند. ما در زمینه نظریه ادبی کار نکردیم و این افراد هم نظریه‌پرداز نیستند اغلب محقق هستند اکثر این افراد گرایش ادبی دارند بعضا به تاریخ هم می‌پردازند.

ناسیونالیسم رمانتیک، دیکتاتوری و مدرنیزاسیون زمان رضاشاه باعث شد که خیلی از متفکران ما به کار غیرخلاقانه بپردازند و مشغول پژوهش و تحقیق تاریخی و ادبی شوند.

کتاب آقای اتحاد دو پاره دارد یکی متن یکی پی‌نوشت و حواشی است. متن با نقل قول شروع می‌شود و بعد اقوال پشت سر هم می‌آیند اما این اقوال چگونه انتخاب می‌شوند؟ چون چهره‌ها ادبی هستند بهتر بود مقالات انتخابی آنها ادبی ‌بود. پی‌نوشت‌ها چگونه گزینش شد؟ خواننده عامه‌پسند به اینجور کتاب‌ها علاقه ندارد، خواننده حرفه‌ای هم که خود نخی نامرئی دارد که این دانه‌های متکثر را به هم وصل می‌کند، پس خواننده کتاب کیست؟ به نظر من خواننده متوسط هم که فرضیه ندارد. شما همه بدیهیات را توضیح داده‌اید و فرض را بر این گذاشته‌اید که خواننده خالی الذهن است. باید بعضی بدیهیات را حذف می‌کردند و گزینش می‌کردند.

از سوی دیگر جمله‌ای از فروزانفر در کتاب هست که “ما که برویم نیمی از ادب فارسی مجهول خواهد ماند” به نظر من اینگونه حرف ها را نباید زد و نباید نوشت.

پاسخ هوشنگ اتحاد
اتحاد در پایان جلسه به چند پرسش پاسخ داد و گفت: درباره اشخاص بگویم که انتخاب‌ها سلیقه‌ای بودند اینها نظر من و براساس سلیقه من بودند. شاید کس دیگر جور دیگری انتخاب می کرد. اما مخاطبان اثر، من فکر می کنم مخاطب اثر من دانشجویان و دانشگاه‌ها هستند وقتی کتاب چاپ شد از همه‌جا ادیبان و پزشکان به من تلفن کردند، از دانشگاه اصفهان با من تماس گرفتند بنابراین کتاب من مخاطبانش همه آدم‌هاست. درباره جمله فروزانفر باید گفت این جمله را شفیعی ذکر کرد که او این جمله را سر کلاس گفته‌ البته اگر من از خودم تعریف کنم دلیل بر بزرگی من نیست اما خیلی‌وقت‌ها هم ممکن است افراد از خودشان تعریف کنند.

 

احمد سمیعی گیلانی:

هر کتاب را دور بریزم،‌ این مجموعه را در کتابخانه‌ام نگاه خواهم داشت
من در این کتاب قسمتی که مربوط به بهار است را استفاده کردم برای دایره المعارف اسلامی. اگر یک روز بخواهم کتاب خانه کوچکم را پاکسازی کنم هرگز این کتاب را از آنجا بیرون نمی کنم. ما عادت کردیم که فکر کنیم هرکس کاری می کند با یک برچسبی که خود در ذهن داریم او را داوری کنیم. شاید کسی اثری بنویسد و ما فکر کنیم که او می خواسته رمان بنویسد و این در تعریف رمان نمی‌گنجد پس این رمان نیست. این بدترین نوع نقد هاست اگر کسی کتابی بنویسد و با آن نوع ایدئولوژی نخواند پس آن کتاب خوب نیست. چرا ما باید اینطور برچسب بزنیم؟

این مجموعه کمک بسیار با ارزش کاری بود که باید 100 نفر می کردند او تنهایی کرده بهترین گوهر است از این بهتر کتاب برای کمک نیست. در مورد بعضی ها اظهار نظر شده در اینجا اما دلیل نمی شود که نظر من درست باشد مثلا من معتقدم آریان پور یک کلمه از خودش ننوشته، همه یا ترجمه یا تحت تاثیر ایدئولوژی بوده. مثلا بامداد خمار در آمد آقای گلشیری چیزی از رمان در ذهنش بوده چرا برچسب رمان روی آن می چسبانید و هی انتقاد می کنید؟ او نگفته من رمان می نویسم گفته من بامداد خمار می نویسم.

در جستجوی زمان از دست رفته پروست ممکن است با خیلی قاعده های رمان نخواند هیچ اسمی روی کتابش نگداشته، اگر اینطوری نقد کنیم مثل این است که یک تخت بچه گانه بسازید بعد بگویید در آن بخواب اگر نتوانستید پس شما بچه نیستید. ایشان اثری نوشته نگفته تاریخی یا تحقیقی است نباید به آن به چشم دیگری نگاه کرد،این مدارک با ارزش ترین مدارک برای تاریخ ادبیات است.

سید فرید قاسمی:

باید به ناشر و مولف توامان دست‌مریزاد گفت
اهل تحقیق و نگارش در کشور ما دو دسته‌اند برخوردار یا محروم. برخوردار آنهایی هستند که دستیار و شاگرد دارند، پرونده علمی در اختیار دارند. پژوهش‌گران محروم کسانی‌اند که از اینها محرومند و بیشتر کارها را گروه دوم انجام می دهند. آقای اتحاد هم جزو گروه دوم اند نه پرونده علمی داشته اند نه دستیار.

از شکل گیری سوژه تا لیتوگرافی هم خودشان دنبال کار بودند. نمونه خوان اثر هم بودند و با همکاری بهترین نشر کشور چاپ شده و باید گونه و پیشانی ناشر و فراهم‌آورنده آنرا بوسید و به آنها دست‌مریزاد گفت که در این وانفسا چنین اثری را پدیدآورده اند. من به دقت 10 جلد اول را دیدم در ان چند روز جلدهای آخر را هم دیدم همانطور که استاد سمیعی گفتند اگر بخواهم کتابخانه ام را وجین کنم این کتاب را کنار نمیگذارم.

این مرد 25 سال از عمر بی بازگشت خود را صرف این کار کرده در مورد این 34 نفر آثار متعددی نوشته شده ولی بسته ای به این شکل درباره این افراد موجود نیست.
همیشه سعی کنیم معیارهای روز و اوضاع و احوال را در نظر بگیریم و قضاوت کنیم اگر می گوییم افراط داشته به خاطر جنس این کار است اگر افراط نداشت بسیار اشکال می‌گرفتند. ما مواد خام در کشور کم داریم و چنین کتاب هایی کم داریم. کسی باید 25 سال عمر وقف این کار کند بعد دیگران حاضر و آماده بیایند تحلیل کنند. باید انصاف داشته باشیم.

باید قضاوت که می کنیم با متر و معیار امروز سراغ گدشتگان نرویم. اگر ما بخواهیم کار اتحاد را بسنجیم باید ببینیم در این کشور دایره المعارف در میآید در یکی امامزاده در دو مدخل آمده است در یکی 30 کیلومتر از تهران دور است در مدخل دیگر 35 کیلومتر.

با این نگاه اگر ببینیم بر گونه و پیشانی پدید آورنده و ناشر بوسه می زنیم و  افتخار می کنیم در دوره زندگی می کنیم که چنین بزرگوارانی هستند.

—————————

* با ویرایش و  تلخیص

منبع:همشهری آنلاین