تاریخشناس برجستهء ترکیه:تفکیک دنیای تُرک و ایران قابل تصور نیست!
ترجمهء عباس جوادی
این مقاله پروفسور ایلبر اورتایلی، تاریخشناس و نویسنده سرشناس ترکیه در سال 2009 در روزنامه «ملیّت» استانبول منتشر شد. تخصص استاد اورتایلی تاریخ و بویژه تاریخ عثمانی و منطقه است. او در دانشگاه های مهم ترکیه و غرب درس داده است. کتاب ها و مقالات بسیاری از آقای اورتایلی به ده ها زبان خارجی ترجمه شده و خود ایشان هم به زبانهای روسی، آلمانی، انگلیسی، فارسی و عربی مکالمه کرده و یا اثر میخوانند. آقای اورتایلی که تا چندی قبل رئیس کاخ موزه «توپ قاپی» هم بود این مقاله را در رابطه با یک نمایشگاه آثار تاریخی ایران در کاخ موزه «توپ قاپی» نوشته بود که ما در ترجمه این مقاله از اشاره هائی که به آن نمایشگاه شده بود انصراف کردیم.
ایلبر اورتایلی – برای فرهنگ تُرک، ایران یکی از مهمترین حوزه هاست. قبل از همه چیز، زبان ما مقدار معتنابهی لغات از فارسی گرفته است. حتی بعد از گسترش اسلام نیز، لغات عربی از طریق فارسی وارد ترکی شده اند و از این جهت در دین ما لغاتی هستند که منشاء ایرانی دارند مانند «رمضان، اوروچ، پیغمبر، نماز.»
هنر، اساطیر و عموما شعر فارسی تاثیر بسیار مهمی بر تشکل شعر، ادبیات و تصوف ترکی گذاشته است. البته این را هم باید گفت که لغات ترکی هم در زبان فارسی به همه زمینه های زندگی و حتی امور اداری و نظامی رسوخ کرده اند. دنیای ترک بدون ایران و ایران بدون دنیای ترک قابل تصور نیست.
درعصر های میانه در مناطقی که امروزه آسیای مرکزی و ماوراءالنهر مینامیم زبان «دری» یعنی فارسی ادبی نوشته و صحبت میشد. بیشک بهمین جهت امروز هم در آسیای مرکزی تاثیر زبان فارسی در فرهنگ ترکی بسیار زیاد است و این تاثیرات فرهنگی هنوز هم پابرجا هستد. آثاری که از دوره پیش از اسلام کشف شده اند نشان دهنده رابطه نزدیک این دو جامعه با همدیگرند.
معلوم است که حتی بسیاری از دانسته های ما در باره شامانیزم ترکی که تا همین اواخر آنرا تکرار میکردیم چندان درست و یا کامل نبوده اند. این موضوع را باید با ادیان کهن ایران مقایسه کنیم. روابط دینی ما به دوران پیش از اسلام هم برمیگردد.
ترک ها ادبیات ایران را هم مورد استقبال قرار داده بودند. بیشک نمونه های روشن تاثیر امپراتوری های قدیمی ایران را میتوان روشن تر از همه در تعابیر نظام اداری دولتمان مشاهده کرد. در مقابل میتوان دید که در ساختارنظامی ایران هم تعابیر ترکی هنوز رایج اند. قبل از همه باید گفت که نام «ایران» چیزی است که بیشتر بکمک ترک ها به این کشور داده شده است. این نام قبل از سلجوقیان («ایرانشهر») برای نامیدن مردم و قوم ایرانی به آن درجه رایج نبود.
ترک ها ادبیات ایران را هم قبول کرده اند
شاعری که ادبیات ترکی را بمدت قرن ها در دوران اسلامی تحت تاثیر قرار داده فردوسی است. اما این را هم میتوان با غرور گفت که بیشترین تفاسیر حافظ هم در زبان ترکی منتشر شده است تا جائیکه در قرن پانزدهم میلادی در بوسنی که به جامعه عثمانی پیوسته بود فعالیت ادبی تفسیر حافظ بقدری وسعت یافته بود که اثر «سودی بوسنوی» پنج قرن است که پرخواننده ترین تفسیر حافظ برای بهترین درک او را تشکیل میدهد. امروزه فرهنگ و زبان ایران در آسیای میانه در جمهوری تاجیکستان و بین تاجیک های پامیر که در بدخشان کوهی زندگی میکنند و همچنین در افغانستان و ایران حاکم است.
علاوه بر این در سمرقند، بخارا و حتی در جزیره بحرین و وادی «ایندوس» هندوستان جمعیت های فارسی زبان موجودند. طرفداران دین اصلی و تاریخی ایران یعنی دین زرتشت بغیر از اینکه در خود ایران و بخصوص شهر یزد و اطراف آن زندگی میکنند، در جنوب هندوستان هم اگرهم نه از نظر تعداد ولی یقینا از جهت اقتصادی و فرهنگی جماعت با نفوذی هستند. خانواده معروف اهل صنایع «تاتا» و رهبر معروف ارکستر «زوبین مهتا» جزو سرآمدان سرشناس زرتشتیان هندوستان هستند.
شکوه و جلال سازمان دولتی، دستگاه نظامی و معماری
میدانیم که در منطقه وسیع خاورمیانه، قبل و بلافاصله بعد از اسلام در منطقه ای که امروزه کشور عراق را تشکیل میدهد فارسی قدیم صحبت میشد و یکی از مراکز مهم ساسانیان هم همینجا بود. امروزه هم مهمترین گروه مردمی که نزدیکترین رابطه با زبان فارسی را داراست، ترک ها هستند.
یک فصل مشترک تاریخی ما با ایران دوره غزنویان و بخصوص سلجوقیان ایران است. دولت سلجوقی نمونه تمام عیار آمیزش و «سنتز» فرهنگ ایرانی و ترکی است. از تشکیلات دولتی گرفته تا سازماندهی کارهای عدلیه، ارتش و معماری میتوان این شکوه و عظمت را مشاهده کرد. حتی در دیوار های مسجد جامع اصفهان هم آثار این ابهت را میتوان براحتی دید.
آناتولی و روم منطقه ای هست که ترک ها از آسیای مرکزی آمده، از ایران گذشته و در قرن های 12 و 13 میلادی نظام و آثار خود را در این جغرافیا بنا کرده اند. هم در این دوره و هم بعد ها اجداد ما زبان فارسی و شعر ایرانی را پسندیده و بکمک متفکرینی مانند مولانا جلال الدین تصوف ایران و ماوراالنهر را قبول کرده اند.
در ترکیه عثمانی پیوسته میتوان تاثیر فرهنگی ایران را مشاهده کرد. کتابخانه های ما پر از کتابهای ایران هستند. هنرمندان ما با هنرمندان تبریز و اصفهان آشنا شدند و زبان و شعر ما ادبیات ایران را با اعتنای تمام محافظت کرد. قرن های 18 و 19 میلادی دو قرنی هستند که در ترکیه ادبیات ایران بیشتر و بهتر از همه دوره های دیگر بررسی شده و جا افتاده است. بخصوص خانقاه های مولوی از نظر آموزش، گسترش و اشاعه فرهنگ و ادبیات ایران نقش بزرگی داشته اند.(…).
به نقل از:سایت مطالعات ترکیه