Print This Post Print This Post
تازه‌ها


رویداد28مرداد و ضرورت بازاندیشیِ تاریخ،علی میرفطروس

* در 80-90سال اخیر بررسی تاریخ معاصرایران تحت تأثیرِروایتِ«روسی-ایدئولوژیک» بوده واگر بپذیریم که«غالبِ ایدئولوژی ها توجیهاتی هستندبرای مقاصد شریرانهء پنهان»آنگاه به میزان خُسران وخسارت اینگونه«توجیهات شریرانهء پنهان»درارزیابی تاریخ معاصر می توان آگاه شد.

*شعارِ«رضاشاه،روحت شاد!»نوعی داوری نسبت به شخصیّتی است که بیش از80 سال مورد«بی مهری» و«قهرِ»عموم رهبران سیاسی وروشنفکران ما بوده است!

* مقایسه و مقابلهء فلسفهء سیاسی دكتر مصدّق با اندیشه‌های رضا شاه، محمّد علی فروغی، قوام‌السّلطنه، دكتر مظفّر بقائی و خلیل ملكی چشم‌انداز جالبی از عقاید این پنج شخصیـّت ممتاز تاریخ معاصر ایران به دست می‌دهد.

                                                      ***

درجوامع پیشرفته  تاریخ ورویدادهای گذشته عرصه ای برای عبرت آموزی وعبوربه آینده است،درجامعهء ما-امّا-تاریخ،سلاحی است برای جدال ایل ها وگروه های سیاسی وازاین نظر، هنوزنیز«تاریخ ایران،تاریخ ایل ها است»ولذا تلاش برای رسیدن به یک توافق ملّی دربارهء این شخصیت سیاسی یاآن رویدادتاریخی بسیاردشوارو«دشمن ساز»است و…به عبارت دیگر،در 80-90سال اخیرتاریخ معاصرایران،غالباً،تحتِ تأثیرِ روایتِ «روسی-ایدئولوژیک»بوده که ما آنرا«توده ایسم»نامیده ایم.«توده ایسم»سیستمی است که حتّی روشنفکران ضدتوده ای و ملّی-مذهبی ها نیز می توانندازآن برخوردارباشند.وجه مشخّصهء این سیستم نظری،سقوط«اندیشهء نقّاد»به«ایدئولوژیِ نقّال»است ولذا،بجای اندیشیدن و طرح«پُرسش»،رویدادهاوشخصیّت های تاریخی تاحدِّ «پَرَستش»ارتفاع می یابد…واینچنین است که جامعه درغوغای کوته بینان و مترسَک های سیاسی ازدرکِ منافع درازمدّت ملّی غافل می مانَد،«انقلاب شکوهمنداسلامی»می تواندبهترین تبلوراین مُدّعاباشد:

-«حاصلِ عشق مترسک به کلاغ

مرگِ یک مزرعه بود»(1).

دوران کوتاه حکومت دکترمصدّق و چگونگی سقوط آسان دولت وی نمونهء برجسته ای ازاین «امتناع پُرسش»و«ارتفاع پرَستش»است و اگراین سخنِ درست را بپذیریم که«غالب ایدئولوژی ها توجیهاتی هستندبرای مقاصد شریرانهء پنهان»آنگاه به میزان خُسران وخسارت اینگونه «توجیهات شریرانهء پنهان» می توان آگاه شد،ازاین رو تاریخ معاصرایران را نمی توان فهمیدمگراینکه ابتداء ازاین سنّتِ سیاسی-ایدئولوژیک فراتر رویم.

روشنگری و فائق آمدن برخصلتِ قبیله ای سیاست درایران -البتّه-خوشایندکسانی نیست که رویدادهای تاریخی را به آئین ها و عزاداری های مذهبی تبدیل می کنند.اینان -صدالبتّه- هنوز می توانند درغبارگذشته ها فروتر روندتادراین«سنگر»،اشتباهات سیاسی شان را پنهان کنند،امّانسل یا نسل های کنونی ایران  ضمن فرا رفتن ازاین گذشتهء پُرقهروغبار،اینک داوری دیگری ابرازمی کنند:شعارِ«رضاشاه،روحت شاد!»تازه ترین نمونهء این مدعااست.این شعار،نوعی داوری نسبت به شخصیّتی است که بیش از80 سال مورد«بی مهری»و«قهرِ»عموم رهبران سیاسی و روشنفکران ما بوده است.درواقع،رضاشاه،محمدرضاشاه ،محمدعلی فروغی،خلیل ملکی،شاهپوربختیار و…شخصیّت هائی هستندکه «پیروزی شان پس ازمرگ شان بوده است».

ارزیابی های ناروای گذشته اینک باید ما را به فروتنی،انصاف و بازاندیشیِ تاریخ هدایت کند تا ازبازتولیدوتکراراشتباهات گذشته جلوگیری گردد.بطوریکه گفته ایم:پژوهش‌های تاریخی در گذر روزگاران تكامل می‌یابند و مانند هر پدیدهء اجتماعی، دستخوش تحـّول می‌شوند.در روند این تحـّول و تكمیل است كه گفته‌اند:«هر تاریخی، تاریخ معاصر است».براین اساس، برخی كسانی كه تا دیروز «قهرمانان ملّی» و «اسطورهء شرافت و شهامت» قلمداد می‌شدند، امروز به صفت دیگری نامیده می‌شوند(2).این موضوع – چنانكه گفته‌ایم – نشان می‌دهد كه بخاطر عدم تدوین آگاهی‌های تاریخی یا فقدان تمركز تجربه‌های سیاسی ، در جامعهء ما هنوز مرز بین «قهرمان» و «ضدقهرمان» و«قدّیس» و «ابلیس» بسیار لغزان و سیـّال است و لذا ضروری است كه با احتیاط و اعتدال، از «نتیجه‌گیری‌های قطعی» در بارهء این رویداد و یا آن شخصیـّت مهم سیاسی پرهیز شود. رعایت این احتیاط و اعتدال در بررسی دوران پُر آشوب نهضت ملّی شدن صنعت نفت و حكومت 27 ماههء دكتر مصدّق اهمیـّت بیشتری دارد چرا كه افسافه‌زدائی از تاریخ این دوران، ضمن ایجاد تفاهم ملّی، زمینه‌ای برای داشتنِ یك تاریخ ملّی جهت حصول به جامعهء مدنی و رهائی از زندان اسطوره‌ها است.

 

به نظر نگارنده، محدودیـّت‌ها و موانع جنبش مشروطیـّت،در جنبش ملّی شدن صنعت نفت و دوران  حكومت مصدّق نیز تداوم داشتند؛ هم از این روست كه آن دوران نیزتجلّی التقاط اندیشه های عُرفی باعقایددینی بود.به عبارت دیگر،درآن دوران نیز«جامعه»بود،امّا «جامعهء مدنی»نبود،«پارلمان» بود،ولی«فرهنگ و سلوك پارلمانی» نازل بود و لذا،درمهم ترین مسائل ملّی،خیابان جای پارلمان را می گرفت و…با چنان شرایط و محدودیت هائی بودکه جامعهء ایران از انقلاب مشروطه (1906) به انقلاب مشروعه (1357) سقوط كرده است.

حوزهء مطالعات نگارنده – اساساً – فرهنگ و ادبیّات ایران است و پرداختن به زندگی و كارنامهء سیاسی دكتر مصدّق،فقط ناشی از یك «كنجكاوی» و حاصل این پرسش بود كه «چرا پس از گذشت چند دهه،شخصیـّت سیاسی مصدّق و خصوصاً رویداد 28 مرداد تا این حدّ در حافظهء تاریخی و سیاسی ما تداوم یافته است؟ و – اساساً – دستآوردِ مبارزات 50 سالهء دكتر مصدّق در حوزهء توسعه و تجدّد ملّی در ایران معاصر چه بود؟ و… لذا، تلاش نگارنده کوششی تازه برای پاسخ دادن به پرسش یا پرسش‌های كهنه و دیرینه است بااین اعتقاد که وظیفهء پژوهشگرکنجکاو درآمیختن با باورهای رایجِ سیاسی- تاریخی نیست بلکه وظیفهء وی درآویختن با آنها است هرچند که این درآویختن، کاری دشوار و-گاه- حتّی خطرخیز باشد.بنابراین، هدف اصلی، نه مالکیّت حقیقت بلکه جستجوی مستمر آن است. نتیجهء منطقی چنین اعتقادی – به تعبیر پوپر- این است که بسیاری از «حقایق ثابت، مُسلّم وبدیهی» – خصوصاً حقایق تاریخی- قابل ابطال‌اند. درواقع، اوراق کردن( Deconstruction) و ویران نمودنِ «باورهای بدیهی ومُسلّم»، از شاخصه‌های اصلیِ پژوهشگرِکنجکاواست.

بنابراین،«طبیعی» بود که نگاهِ تازه ومتفاوت به دوران حکومت مصدّق باعث نقدهای تند وغرض آلود گردد هرچندکه پاره‌ای از نظرات و مفروضات اصلی نگارنده  مورد موافقت یا تأیید برخی پژوهشگران قرارگرفته است، از جمله: داریوش بایندُر، عباس میلانی، ری تكیه و هوشنگ نهاوندی – ایو بوماتی.همچنین باید از كتاب احمد بنی جمالی و مقالات موسی غنی‌نژاد، مرتضی مردیها، سیروس مرادی، محمد قائد، حسن زحمتكش، مجید محمّدی، فریدون مجلسی و…بهمن زبردست یاد كرد.این نمونه‌های روشنگر ضمن اینکه نشانهء نوعی پیروزی نظری می تواندباشد،درعین حال، نشان دهندهء این است كه بررسی دوران دكتر مصدّق – و خصوصاً رویداد 28 مرداد 32 -اینك وارد مرحلهء تازه‌ای شده و از اسارت ملاحظات سیاسی یا تعلّقات ایدئولوژیكِ دوران جنگ سرد آزاد گردیده است.اگر تجدّد (مدرنیته) را به معنای رشد ذهنیـّت نقّاد و پرسشگر بدانیم، آنگاه شك كردن و به پرسش گرفتن باورهای رایج دربارهء برخی رویدادها و شخصـّت‌های تاریخ معاصر، می‌تواند نشانهء خِرَد نقّاد و رشد تجدّدگرائی و نمونهء امیدبخشی از ضرورت بازنویسی تاریخ معاصر ایران بشمار آید.

                                                          ***

زندگی و شخصیـّت سیاسی دكتر محمّد مصدّق، قصهء پر راز و رمزی است كه زوایای تاریك و ابهام‌آمیز آن- پس از گذشت 65 سال، هنوز موضوع مطالعات و پژوهش‌های متعدّدی است و لذا، کوشش نگارنده، فقط می‌تواند «كوزه»ای از«بحر» بشمار آید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقالات روزنامهء شهباز،وابسته به حزب توده،یک روزپیش از28مرداد

نگارنده با قبول وجود طرح TP-AJAX معتقد است كه در فاصلهء 25 تا 28 مرداد 32 سه طرح یا اقدام موازی در سقوط دولت مصدّق فعّال بودند و برتری یكی از این سه طرح موازی در روز 28 مرداد، هم موجب ناباوری و شگفتی عوامل سازمان سیا در تهران، هم باعث حیرت و حیرانی هواداران دكتر مصدّق شد و هم موجب تعجـّب سلطنت‌طلبان و هواداران حزب توده گردیده بود بطوریكه به گزارش‌های هندرسون (سفیر آمریكا در تهران)، ویلبر (یكی از طرّاحان اصلی كودتا) و كابِل (قائم مقام سازمان سیا):

«یك جنبش نیرومند و غیرمنتظرهء مردمی و نظامی، منجر به تسخیر واقعی شهر تهران توسط نیروهای هوادار شاه شده… نه تنها اعضاء دولت مصدّق، بلكه شاهی‌ها و توده‌ای‌ها هم از این موفقیـّت آسان و سریع كه تا حدود زیادی خودجوش صورت گرفته، در شگفت‌اند…».

بنابراین: هدف نخست اثبات این فرضیه و روشن ساختن نقش هر یك از این سه طرح یا اقدام موازی در سقوط قطعی دولت مصدّق است.

پژوهشگران ارجمندی كوشیده‌اند تا وقوع«کودتا» در روز28 مرداد را اثبات نمایند،لذا،هدف دوم، به چالش كشیدن مفهوم «كودتا»درسقوط آسان دولت مصدّق می‌باشد.

هدف سوم، این است تا نشان دهیم كه بخاطر محدودیـّت‌های تاریخی و ضعف ساختارهای سیاسی و مدنی جامعهء ایران، هیچیك از رهبران سیاسی آن زمان، نمی‌توانست عامل استقرار آزادی و دمكراسی در ایران باشد.

و سرانجام، هدف چهارم این است تا نشان دهیم كه در سال‌های 1324-1332 توان نظامی ـ تشكیلاتی حزب توده، به عنوان بزرگ‌ترین حزب كمونیست خاور میانه، برای تغییر ساختار قدرت سیاسی در ایران، خطری جدّی و نیرومند بوده است. به نظر نگارنده، بدون توجـّه به نفوذ حیرت‌انگیز سازمان افسران حزب توده در میان نیروهای نظامی و انتظامی ایران و نقش‌آفرینی‌های این حزب در آشفتگی‌های سیاسی ـ اجتماعی زمان مصدّق، درك مسائل سیاسی آن دوران بسیار دشوار خواهد بود. با آگاهی از این شرایط حسّاس و باوجود مخالفت نزدیك‌ترین یارانِ مصدّق،وی با انفعالِ حیرت‌انگیز در 28 مرداد 32، باعث بروز رویداد مهم و سرنوشت‌سازی گردید كه ما آنرا در « نقش و نقشهء دکترمصدّق در روز 28مرداد» نشان داده‌ایم.

حوادث دوران دولت مصدّق،دارای نکات مهمّی است که تأمّل درآنها می تواندروشنگربرخی مسائل مبهم وپیچیده باشد،ازجمله:

– قتل اسرارآمیز سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی دولت مصدّق دراردیبهشت ماه 1332. با توجه به قتل‌های زنجیره‌ای این دوران توسّط «كمیتهء ترور سازمان نظامی حزب توده» (به رهبری خسرو روزبه و نورالدین كیانوری)،نگارنده این فرضیـّه را مطرح كرده كه نقش این «كمیتهء ترور» در قتل افشارطوس به منظور فتنه‌انگیزی و تشدید اختلاف بین مصدّق و شاه و سپس، برای بدنام كردن و متّهم نمودن یكی از دشمنان سرسخت حزب توده (یعنی دكتر مظفّر بقائی) چه بود؟

– از اردیبهشت تا مردادماه 1332، حوادث مهمّی در عرصهء سیاسی ایران روی داد كه سرشت و سرنوشت سیاسی دكتر مصدّق را در 28 مرداد 32 رقم زد. ما این مسائل و رویدادها را در بخش «از اردیبهشت دوزخی» تا «مردادماه خاموش» بررسی کرده‌ایم.

-مقایسه و مقابلهء فلسفهء سیاسی دكتر مصدّق با آراء و اندیشه‌های رضا شاه، محمّد علی فروغی، قوام‌السّلطنه، دكتر مظفّر بقائی و خلیل ملكی چشم‌انداز جالبی از عقاید این پنج شخصیـّت ممتاز تاریخ معاصر ایران به دست می‌دهد. مفهوم «مقابله» – جدا از معنای مقایسه و تطبیق – ناظر بر تقابل این عقاید است كه – گاه – در كسوت اتّهامات بی‌پایهء این و آن خود را نشان داده است.ما این عقاید را در بخش «مقایسه‌ها و مقابله‌ها» مورد بررسی قرار داده ایم.

 

بررسی زندگی، شخصیـّت وعقاید سیاسی دكترمصدّق، «فصلی ناتمام» در مطالعات تاریخ معاصر ایران است، امید است كه کوشش مختصرِنگارنده، برگی از این «فصل ناتمام» بشمار آید و در روشن ساختن برخی زوایای تاریك این دوران مهم و پُرابهام  مفید و مؤثّر باشد،بااین یادآوری که حقیقت- خصوصاً حقیقت تاریخی- تراوش فكر و اندیشهء یك فرد نیست بلكه این امر، محصول تلاش همهء كسانی است كه با بردباری و شجاعت در شبانه‌های تیره، نقبی به سوی نور (حقیقت) می‌زنند، از این نظر، تحقیق به معنای جستجو كردن حقیقت است. لذا،کوشش نگارنده تنها می‌تواند بخشی از حقیقت باشد، به این امید كه «بر این نامه‌ بر سال‌ها بگذرد» و پژوهندگان آینده، كاستی‌ها و كمبودهای آن را جبران سازند(3).

http://mirfetros.com/fa/

_______________________

1-وامی ازعلیرضا میبدی.

2-نمونه‌ای از این تغییر صفت و ارزیابی، سرنوشت خسرو روزبه است كه با انتشار اسناد و مدارك مستند، ثابت شد كه وی قاتل روزنامه‌نگار معروف، محمّد مسعود و كسان دیگر بوده است؛ حقیقتی كه باعث شد تا احمد شاملو، نام خسرو روزبه را از پیشانی شعر معروف «خطابهء تدفین» حذف كند. نگاه كنید به: احمد شاملو، مجموعهء اشعار، انتشارات بامداد، آلمان، 1989، ص1156. برای اعترافات خسرو روزبه و دیگران درسربه نیست کردنِ مخالفان نگاه كنید به:زیبائی،علی، كمونیسم در ایران، نشر كیهان، 1343، تهران، صص427-555.درعرصهء جهانی نیز زوال استالینیسم و«کیش شخصیّت»به بسیاری از«بُت»ها وافسانه های ایدئولوژیک  قلم بطلان کشیده است.

3- بخشی ازپیشگفتار چاپ پنجم کتاب نگارنده که اخیراً برای یاری رسانی به آسیب دیدگان زلزلهء کرمانشاه درقطعبزرگ(A4)منتشرشده است.قطع معمولی کتاب (بافهرست اَعلام،درحدود800صفحه) توسط نشرفرهنگ  منتشرخواهدشد.

برای دریافت رایگان این کتاب به لینک زیر مراجعه فرمائید:

https://mirfetros.com/fa/pdf/AsibShenasi_Ali.MirFetros_5e_Edition_20180813.pdf

 

فرستادن این مطلب برای دیگران