- تارنمای علي ميرفطروس - https://mirfetros.com/fa -

نامهء نسرین ستوده از زندان اوین به پسرش  نیما

 نیمای من! چگونه می‌توانستم شاهد اعدام نوجوانان وطن‌ام باشم و سکوت کنم؟ چگونه می‌توانستم چشم بر کودک آزاری‌ها ببندم تا شب‌ها را با خیالی آسوده در کنارت بگذرانم؟ تا روز اول مهر کیف مدرسه ات را بر پشت‌ات بگذارم و به اتفاق بابا تو را تا مدرسه بدرقه کنم؟ پسرم، من نمی‌توانستم.

[1]

 

نیمای عزیزم سلام

نمی‌دانم باید نامه را از کجا شروع کنم؟ آیا می‌توانم شروع سال تحصیلی‌ات را بدون وجود من و حتی پدرت نادیده بگیرم و بگویم نیما جان امسال هم یک سالی است برای خودش مثل سالهای قبل. لطفا سر وقت مدرسه‌ات را برو مشق‌هایت را بنویس درس‌ات را بخوان و پسر خوبی باش تا ما برگردیم.

متنفّرم که به عنوان یک مادر چنین حرف‌های بی‌سر و تهی به تو بزنم که همواره در مدت عمر کوتاهت در تلاطم زندان و ملاقات و قطع ملاقات و ترس از بیداد زیستی.یا نمی‌توانم به عنوان یک مادر از تو بخواهم وجودم را نادیده بگیری و با خود فکر کنی اصلاً مادر نداری تا به این ترتیب با خیالی راحت به کار و مبارزه‌ام! بپردازم. دور باد از من که با تو چنین بیرحمانه رفتار کنم.

اما نیمای من!
چگونه می‌توانستم شاهد اعدام نوجوانان وطن‌ام باشم و سکوت کنم؟ چگونه می‌توانستم چشم بر کودک آزاری‌ها ببندم تا شب‌ها را با خیالی آسوده در کنارت بگذرانم؟ تا روز اول مهر کیف مدرسه ات را بر پشت‌ات بگذارم و به اتفاق بابا تو را تا مدرسه بدرقه کنم؟ پسرم، من نمی‌توانستم… همین.

گناهم همین بود و حرفه‌ام که به نفرین ابدی در ایران دچار شده است مرا و این بار پدرت را نیز در این طوفان بی‌عدالتی و بی‌شهامتی‌ایی که جامعه‌ی وکالت ایران را از کار انداخته است در خود فرو می‌برد و من در این روزها بیش از پیش به تو می‌اندیشم و به تنهایی تو و مهراوه عزیزم که با همه‌ی افتخاری که همواره برای مان ارمغان آورده است حالا باید نقش پدر و مادر را توأمان برایت بازی کند و از تو به شایستگی مراقبت کند.

اشک‌های عاشقانه‌ام را نثارت می‌کنم تا گوشه‌ای از ظلم و بیداد زمانه را برایت قابل تحمل سازد.

تهران – اوین
مامان نسرین
هزاران بار می‌بوسمت که رویت را مدتهاست ندیده‌ام

فرستادن این مطلب برای دیگران
[2] [3] [4] [5] [6] [7]