کیمیایِ شعور،جهانگیرصداقت فر
هماره،
ما
تنها به «فروپاشی» اندیشه کردیم؛
گویا که
«ساختن»
خود دشخواریِ همّت بود.
و دریغا
که تا هنوز در نیافتیم
ابزارِ تدبیر
نه خمپارهی تخریب بود وُ
نه خنجرِ خون ریزِ انتقام؛
و تبرزینِ تمکین نیز
دستاویزی به آهنگِ گریز-
از بارِ تعهّد مینمود.
رهکارِ واقعه، امّا
جُستنِ اکسیری ست
که ویرانگرِ جهل را
تا شعورِ تحوّل به کمال آرَد.
***
یقین کن
که ز آه وارهی هیهات هم،
هرگز
ابری بر نمی خیزد از آن دست
که بر صحاریِ عطشان
بارانِ رحمت ببارَد!
***
تیبوران- ۱۰ فوریه ۲۰۱۹