نام هنرمندان بر خیابانها،بودن یا نبودن؟،فریدون مجلسی
در همۀدنیا رسم است که از بزرگان خود تجلیل میکنند. بزرگان کسانی هستند که برای مردم مهم هستند، به آنها افتخار میکنند، آنان را در شمار ثروت ملی خود میدانند و میکوشند که فراموش نشوند.به شهرهای بزرگ کشورهای صاحب نام که بروید خیابانها و میدانهای بسیاری را به نام همین افتخارات میبینید، تا به نسلهای بعدی خود و شاید به بیگانگانی که میآیند یاد آور شوند که به این نامها میبالند. زمانی که تهران را از صورت باغ- روستای گسترده به صورت شهر در میآوردند، به این خوبی به این نکته توجه کردند. آنقدر نامهای بزرگ و افتخار آمیز تاریخی و ملی داشتیم که در آن دوران کم نیاوردند، و بسیار مؤثر بود. بیش از شصت سال پیش که دبستان را به پایان رسانده بودم، بسیاری از این بزرگان را از نام همین خیابانها شناخته بودم. «خیابان» نام عجیب و تازهای بود که با اندکی سوء تفاهم بر گذرهای بزرگ نهاده بودند.ظاهرا وقتی قصبه خیابان نزدیک تبریز در اثر زلزله ویران شد، برای بازسازی دستور دادند گذرها را به صورت شطرنجی یا نیویورکی بسازند که آن زمانها بدیع بود، و وقتی قرار شد نقشه جدید گذرهای بزرگ تهران را نیز به همان شیوه خیابان یعنی جدولی شکل بیاراینَد، گمان کردند این گونه گذرهای وسیع که مرسوم نبود خیابان نام دارد. باری، دلیل هرچه بود، خیابان وارد تهران و ماندگار شد و به شهرهای دیگر و حتی به پاکستان صادر شد که بلوارهای شان را خیابان مینامند.شاید با شعر اقبال که میگوید: چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما/ ای جوانان عجم جان من و جان شما…خیابان وارد شعر شد و جالب اینکه پیش از آن، این نام -به معنی گذر و کوی دیده- نمیشود.به عبارت دیگر فردوسی و سعدی و حافظ و خیام خانههای شان در کنار هیچ خیابانی نبود! اما چه کار خوبی کردند که نام آنان را همچون آموزش دائمی و احترامی پیوسته بر بهترین خیابانهای تهران گذاشتند.
نگاهی به نقشۀ نخستین دورۀ توسعۀ حساب شدۀ تهران بیاندازید: بیشتر خیابانهای اصلی به نامهای حافظ و سعدی و فردوسی و مولوی و خیام و ناصر خسرو، منوچهری، نظامی، ابن سینا، رازی، ابوریحان، صائب تبریزی، وصال شیرازی، پروین اعتصامی، نام گذاری شدند و جالب اینکه اقبال لاهوری پاکستانی پیشقدم آوردن نام خیابان در شعر فارسی نیز بی نصیب نمانده است. مدارس نوبنیاد جدید را نیز به همین اسامی نامیدند که برای مدرسه امری بسیار طبیعیتراست.
بعد از اینکه تصمیم گرفته شد میدانها و خیابانهایی نیز به نامهای معاصرتر نامیده شود و بحثهایی که درگرفت، اکنون صجبت از آن است که با یاد بانیان سرود از دل برآمده و زیبای « ای ایران» که همچون «نوروز» از نادر پدیدههای مورد احترام جمعی ایرانیان از هر دسته و گروه ستیزندن و ناستیزنده است، خیابانهایی را به نام آنان بیارایند. شعری که سراینده اش حسین گل گلاب استاد بزرگوار دانشگاه تهران، آهنگ سازش روح الله خالقی موسیقیدان و آهنگساز نامدار، و خواننده اش بنان بی نیاز از توصیف بوده اند. چه تصمیم خوبی، ای کاش برای این کار نامهای جا افتادهای را تغییر ندهند. چه خوب بود خیابانهای دارای این اسامی به میدانی به نام ایران منتهی میشد. اگر چهار خیابان باشد نیز مانعی ندارد، میتوان آن را به نام حسین سرشار خواننده نامدار دیگر «ای ایران» نامید. آنان همگی از این جهان رخت بر بسته اند و هنوز از شنیدن سرود زیبایش جان میگیریم و نباید برخی ملاحظات مانع از این کار و موجب آزردگی مردم شود. از قول خالقی مطلبی به این مضمون خوانده بودم که روزی به دیدار استاد گل گلاب میرفت،پکر و ناراحت بود.استاد دلیل را میپرسد، و او که در آن دوران جنگ شاهد اهانت سربازی بیگانه به افسری ایرانی بود، آن صحنه را با بغض بیان میکند، استاد را به شور میآورد و شعر با احساسش را میسراید و خالقی آهنگش را میسازد، و دوست سوم آن را میخواند و به ملت ایران تقدیم میکنند. جا دارد ما نیز نامشان را گرامی بداریم.
به نقل از:روزنامه اعتماد، پنجشنبه 24 خرداد 1398.