Print This Post Print This Post
تازه‌ها


وحشی چنان گرگ است چشمت ، فرناز بنی شفیع

فرناز بنی شفیع، در سال 1363 در تبریز  تولد یافت و  علاوه بر شعر در رشتۀ فرش و صنایع دستی  و نقاشی روی سفال نیز  دستی توانا دارد.نمایشگاه او در روزجهانی صنایعِ دستی در تبریز  با استقبال و ستایشِ بازدیدکنندگاه همراه بود.

غزل های  فرناز بنی شفیع از نوآوری در وزن و بدایع شعری برخوردار است.شعر زیر،نمونه ای از غزلیّات او است. 

وحشی چنان گرگ است چشمت، خوی دریدن دارد انگار

گرگی که تا پای غزالی قصد دویدن دارد انگار

 اصلاَ از آن روزی که حوا در روح و جانت ریشه کرده ست

دستت خیال میوه های ممنوعه چیدن دارد انگار

حرفی نداری تا بگویی ، روی لبت مهر سکوت است

حتی زبانت مثل گوشَت میل شنیدن دارد انگار

این روسری را در به در کن در بادها ، زیرا که موهام

در بین انگشتان دستت شوق وزیدن دارد انگار

آماده ام تا پر بگیرم در نی نی تاریک چشمت

چون خواب هم امشب هوای از سر پریدن دارد انگار

روزی گره خوردی به تارم ، یک شب گره خوردی به پودم

این دخترک دیگر خودش نیست یک مرد بر تن دارد انگار

فرستادن این مطلب برای دیگران