دیدار با نجیبِ بارور،شاعر افغانستانی
بیست و سومین عصر چهارشنبههای مجله بخارا به رونمایی و بررسی کتاب شعر «خراسانها» سروده نجیب بارور اختصاص یافته است. این نشست با همکاری کتابفروشی فرهنگان فرشته و انتشارات میر دشتی در ساعت پنج و نیم بعدازظهر چهارشنبه اول تیرماه ۱۴۰۱ در محل کتابفروشی فرهنگان فرشته (به نشانی: فرشته، خیابان فیاضی (شرق به غرب)، بعد از چناران، پلاک ۵۰) برگزار شد و به صورت مستقیم نیز پخش گردید.
در این نشست دکتر علیرضا قیامتی و دکتر یامان حکمت تقیآبادی در ارتباط با جهان گفتمانی شعر بارور، سخن گفت.
مجله بخارا پیش از این در پنجشنبه صبحهای بخارا؛ ۱۸ شهریور ۱۴۰۰ برنامه دیدار و گفتگو با نجیب بارور را برگزار کرده بود. کتاب شعر خراسانها پنجمین مجموعه شعر نجیب بارور است که محتوای اصلی آن یگانگی فرهنگی فارسیزبانان در این جغرافیای فرهنگی میباشد.
نجیب بارور زاده کابل است اما سال گذشته پس از سقوط پایتخت افغانستان، مجبور به ترک کابل شد و اکنون ساکن مشهد است. او لیسانس علوم سیاسی دارد اما عمده فعالیتهایش در عرصه فرهنگی بوده است. او در زمان حضورش در افغانستان مدتی در وزارت تجارت و صنایع، مدتی در کانون علمی و تحقیقات اسلامی افغانستان، مدتی در مدیریت اجرایی فصلنامۀ علمی الارشاد، مدتی به حیث مشاور فرهنگی ریاست اجرائیه جمهوری اسلامی افغانستان و مدتی نیز در سمت ریاست فرهنگی بنیاد مارشال کار کرده است. مدیرمسئولی هفتهنامهی کابل که توسط احمدشاه مسعود بنیادگذاری شده بود نیز تا کنون بر عهده وی است.
او توانسته است با مطرح کردن وحدت فارسی زبانان و همگرایی فرهنگی در شعرهایش در میان مردمان کشورهای ایران و تاجیکستان و شهرهای سمرقند و بخارا نیز محبوبیت پیدا کند.
چهار کتاب او با نامهای «نام دیگر کابل»، «سهعکس جدا افتاده»، «هندوکش بیاقتدار» و «مرزها دیگر اساس دوری ما نیستند» در کابل به چاپ رسیدهاند و اکنون پنجمین مجموعه شعر او توسط انتشارات میردشتی در ایران منتشر شده است؛ «خراسانها» شامل گزیدهای از شعرهای چهار کتاب قبلی و تعدادی شعر جدید میباشد که در خرداد ماه ۱۴۰۱ در تهران به چاپ رسیده است و اکنون در بیست و سومین عصر چهارشنبههای بخارا رونمایی و بررسی شده است.
در زیر نمونه ای از شعر نجیب بارور را ملاحظه می کنید:
مرزها دیگر اساسِ دوریِ ما نیستند
زادگاهِ رستم و شاهان ساسانی یکیست
شوکت شهنامه و فرهنگ ایرانی یکیست
ارزش خاک بخارا و سمرقندِ عزیز
نزد ما با گوهر و لعل بدخشانی یکیست
ما اگرچون شاخهها دوریم از هم عیب نیست
ریشۀ کولابی و بلخی و تهرانی یکیست
از درفش کاویان آواز دیگر میرسد:
بازوان کاوه و شمشیر سامانی یکیست
چیست فرق شعر حافظ، با سرود مولوی؟
مکتب هندی، عراقی و خراسانی یکیست
فرق شعر بیدل و اقبال و غالب در کجاست؟
رودکی و حضرت جامی و خاقانی یکیست
مرزها دیگر اساس دوریِ ما نیستند
ای برادر! اصل ما را نیک میدانی یکیست
«تاجکی»، یا «فارسی»، یا خویش پنداری «دری»
این زبان پارسی را هرچه میخوانی، یکیست!