دكترخانلری؛قافله سالارِ«سخن»،علی ميرفطروس
*مردی در ارتفاع بلعمی، ابونصر كندری، صاحب بن عباد، خواجه نظامالملك طوسی،خواجه نصيرالدين طوسی و قائم مقام فراهانی، وزيری دبير و دبيری بزرگ…
* نقد بیغش (مجموعۀ گفتگوهای دكتر پرويز ناتل خانلری با صدرالدين الهی)
* نشر تاك
* 1385 /2007، آمريكا
دكتر خانلری در شمار آن معدود نويسندگان معاصر است كه فرهنگ و فرهيختگی را با هم داشت.اين دو ويژگی، معنای ديگری از «فضل» و «فضيلت» است كه من در بارۀ محمد علی فروغی(ذكاء الملك) و دكتر غلامحسين صديقی استفاده كردهام1.
ميدانيم كه مسئلۀ اساسی روشنفكران و نويسندگان جنبش مشروطيت و دوران رضاشاه مسئلۀ تجدّد بود، و نيز میدانيم كه در اساس، تجدّد به معنای نو كردن «ذهن» و «زبان» است.
دكتر خانلری بسان بسياری از پيشگامان تجدّد در ايران، پائی استوار در تاريخ و فرهنگ ايران و پای ديگری در فرهنگ و ادبيات جديد اروپا داشت. پايگاه اين تجدّد ادبی ـ نشريۀ سخن ـ حدود 35 سال پايگاه شاعران، نويسندگان، هنرمندان و مترجمان متعدّدی بود، بهمين جهت، دكتر خانلری را میتوان «قافلهسالار سخن» دانست. سرمقالات خانلری در نشريۀ «سخن» به صورت سه كتاب «شعر و هنر»، «فرهنگ و اجتماع» و «زبانشناسی و زبان فارسی» منتشر شدهاند.
بسان بسياری از متفكّران جنبش تجدّدخواهی (مانند دهخدا، كاظمزادۀ ايرانشهر، فروغی و…)، دكتر خانلری نيز مشكل اساسی جامعۀ ايران را مشكل فرهنگی و خصوصاً بيسوادی عموم مردم میدانست، هم از اين رو بود كه دكتر خانلری با ارائۀ طرح مبارزه با بيسوادی و تأسيس «سپاه دانش» و اعزام معلّمان به دهات ايران،درتغییر ساختار فرهنگی و اجتماعی روستاهای ايران نقش فراوان داشت.
امّا چشمانداز فرهنگی دكتر خانلری، جغرافيای بسيار گستردهتری بود. او به «جغرافيای فرهنگی و تاريخی تمدّن ايرانی» معتقد بود كه از هند و پاكستان و افغانستان تا تاجيكستان و…گسترش داشت. دكتر خانلری با چنين باوری به تأسيس «بنياد فرهنگ ايران» و سپس «پژوهشكدۀ فرهنگ ايران» و «كتابخانۀ مرجع برای مطالعات ايرانشناسی» پرداخت كه حاصل آن، چاپ بيش از سيصد عنوان كتاب از متون كهن با تصحيح انتقادی و ترويج زبان فارسی در كشورهای فوق بود.
دكتر خانلری به زبان فارسی عنايت و عشقی عميق داشت و اگر بدانيم كه پيدايش تجدّد در اروپا با تقويت و گسترش زبان ملّي همراه بود، به اهميـّت اين عنايت و عشق دكتر خانلری به زبان فارسي آگاهتر میشويم.
با چنان عشق عميقی، خانلری ضمن تأسيس رشتۀ تاريخ زبان فارسی در دانشكدۀ ادبيات دانشگاه تهران، خود ـ سالها ـ به تدريس و آموزش اين رشته پرداخت. حاصل اين تدريسها و تحقيقات، كتاب سترگ «تاريخ زبان فارسي» بود كه در 3 جلد منتشر گرديد.
***
بخاطر سيطرۀ ايدئولوژیهای فریبا (و خصوصاً ماركسيسم) و نيز بخاطر اشتغالات كوتاه و ناپايدار دكتر خانلری در امر وزارت و وكالت، متأسّفانه ارزش و اهميـّت خدمات فرهنگی وی برای بسياری ـ حتّی برای بسياری از «اهل قلم» ـ هنوز ناشناخته مانده است و اينك كتاب «نقد بیغش» دريچۀ روشنی است برای آشنائی با جهان فكری و فرهنگی دكتر پرويز ناتل خانلری.
«نقد بیغش» مجموعۀ گفتگوهای صدرالدين الهی با دكتر خانلری است.اين گفتگوها در فاصلۀ حدود 1 سال (از اواخر زمستان 44 تا اوايل بهار 46) در خانۀ مسكونی دكتر خانلری (در خيابان پهلوی) يا در باغچۀ خلوتش (در كوچه باغهای تجريش) انجام شده و سپس از 13 مرداد 46 در مجلۀ «سپيد و سياه» چاپ و منتشر گرديده اند.
دکترصدرالدین الهی،استادبرجستهء روزنامه نگاری وازپیشگامان ژورنالیسم مدرن درایران،دراین کتاب ارزشمندخواننده رابا فضای گفتگووزوایای خاموش شخصیّت دکترناتل خانلری آشنامی کند.الهی در طرح و تصوير شخصيـّت دكتر خانلری مینويسد:
-«خوش لباس بود. خوش برخورد و مؤدّب و سخت مغرور و سركش مانند عقاب شعرش. پاكدامن و آزاده زندگی میكرد و با آن چه در اختيار داشت و ميتوانست روزگاری ديگر برای خود بسازد و هرگز چنين نكرد. در مقامهائی كه بود سعی بر اين داشت كه آدمهای مجـّرب ِ مستعد را در حد استطاعت و توانائیشان به كار گيرد و حاصل اين كار، ثمری برای فرهنگ ايران باشد… مردی در ارتفاع بلعمی، ابونصر كندری، صاحب بن عباد، خواجه نظامالملك طوسی، خواجه نصيرالدين طوسی و قائم مقام فراهانی، وزيری دبير و دبيري بزرگ… وقتی كمی سرخوش بود، پيپ را چاق میكرد و پشت هالۀ دود آن، صورت صاف چاقش گم ميشد. ساكت میشد. لُپهايش گل ميانداخت و من صبر میكردم. گاه يك ربع، بيست دقيقه، نيمساعت او در اين سكوت گاهی يك بيت از شعری را پی در پی با خود تكرار میكرد و هميشه از حافظ. يك روز كه خيلی خسته بود تقريباً هيچ كار نكرديم و او فقط پيپ دود كرد و ذرّه ذرّه اين غزل حافظ را خواند:
حسبِ حالی ننوشتيم و شد ايـّامی چند
محرمی كو كه فرستم به تو پيغامی چند
و اين بيت را شايد پنج بار تكرار كرد:
ما بدان مقصد عالی نتوانيم رسيد
هم مگر لطف شما پيش نهد گامی چند
(صص 255-258 و 263)
بقول دکترالهی:«خانلری در برابر دستگاه ضبط صوت، آن راحتی گفت و شنود را نداشت، مثل اين كه نفر سومی حضور داشته باشد معذّب بود، به اين جهت من [الهی] به يادداشتبرداری از سخنان او اكتفا كردم…«نقد بیغش» در حقيقت نگاه مردی است كه صوفی نيست و در نتيجه، خالی از هر غل و غش به آدمهائی كه در ادبيات معاصر فارسی جائی درخور اعتنا دارند، پرداخته است» (صص 8 و 9).
كتاب«نقد بیغش»، در واقع يك دورۀ فشردۀ «سبكشناسی» در نقد و بررسی 5 شاعر و نويسندۀ بزرگ معاصر است:
1 – صادق هدايت،
2- بزرگ علوی،
3 -ملكالشعراء بهار،
4 -نيمايوشيج،
5-صادق چوبك.
آنچه كه در اين گفتگوها چشمگير است، غنای ادبی و شجاعت و متانت اخلاقی دكتر خانلری خصوصاً در بارۀ صادق هدايت و نيمايوشيج است. اين شجاعت خانلری در نقد هدايت و نيما در جامعهای كه در آن، نقد هنوز نهادينه نشده و بزرگان سياست و ادبيات ما يا «قدّیس» هستند يا «ابليس»، بسيار «مسئلهساز» بود و لذا دشنامها و ناسزاهای فراوانی عليه خانلری بدنبال داشت بطوری كه او در نامۀ دردناكی به دكتر الهی نوشت:
-«از آن مصاحبۀ كذائی كه به اصرار شما انجام گرفت، بهرۀ من آن بود كه دو سه ماهی بازار فحّاشان گرم شد و همۀ اوباش و اراذل شهر، از جمله نزديكان آن بزرگوار [هدايت] در بیشرمی بر يكديگر سبقت گرفتند و دشنام و تهمتی نبود كه به من ندادند و بر من نبستند… حالا كه به قول آن بزرگوار: «سنگ را بستهاند و سگ را گشادهاند»، تسلّی من اين است كه خوانندگان اين مطالب اگر شعور دارند، بیشرمی و وقاحت را از حقيقت تمييز میدهند…» (صص 260 و 261).
دكتر خانلری زبان فارسي را وطن خويش میدانست و معتقد بود: «آنانی كه به زبان فارسی میتازند،به وطن من ميتازند، بنابراين در دفاع چرا درشت نباشم». دكتر صدرالدين الهی نيز در اين باره يادآور میشود:
-«شايد نتوان باور كرد كه وقتی خانلری از زبان فارسی حرف میزد و از ميراث فرهنگی اين زبان، به يك جنگجوی تا دندان مسلّح میمانست كه میخواست دشمن زبان را، زبان از كام برآورد» (ص256)
بطوری كه گفتهام: «نقد بیغش» ـ در واقع ـ يك دورۀ فشردۀ «سبكشناسی» در نقد و بررسی آثار هدايت، بزرگ علوی، نيما، بهار و صادق چوبك است. بخاطر تنوع و گستردگي موضوعات كتاب، جمعبندي آن در يك مقالۀ كوتاه ممكن نيست، امّا گفتنی است كه دكتر صدرالدين الهی باطرح سئوالات دقيق و روشنگر كوشيده است تا سيمای روشني از 5 شاعر و نويسندۀ بزرگ معاصر ايران از ديده و ديدگاه ناتل خانلری بدست دهد. به عبارت ديگر: با توجه به اعتدال و انصاف ادبی خانلری و خصوصاً آگاهی و اشراف رشكانگيز وی به ادب معاصر و نيز نزديكی خانلری با هدايت، بزرگ علوی، ملكالشعراء بهار، نيما و صادق چوبك، كتاب «نقد بیغش» را میتوان كتابی مرجع در نقد و بررسی شخصيـّت، آثار و انديشههای پنج شاعر و نويسندۀ بزرگ ادبيات معاصر ايران بشمار آورد.
«نقد بی غش» با چاپی تميز و تقريباً بیغلط در 270 صفحه منتشر شده است،
پاریس،25/اوت /2007
زيرنويسها:
1 ـ نگاه كنيد به: برخی منظرهها و مناظرههای فكری در ايران امروز، علی ميرفطروس، نشر فرهنگ، چاپ دوم، 2005، صص 190-192.