Print This Post Print This Post
تازه‌ها


بیداری ها وبیقراری ها(7)،علی میرفطروس

اشاره:

 «بیداری ها و بیقراری ها»نوشته هائی است«خطی به دلتنگی» که می خواست نوعی«یادداشت های روزانه» باشد،دریغا که-گاه-از«خواستن»تا«توانستن»،فاصله  بسیاراست.

درسالهای مهاجرت نامه های فراوانی به دوستانم نوشته ام که شامل بسیاری ازدیده هاو دیدگاه های نگارنده است.دریغا که بسیاری ازآنها در دسترسم نیست هرچندرونوشتِ موجود برخی ازآن نامه ها میتواندبه غنای این یادداشت ها  بیفزاید.

«بیداری هاوبیقراری ها»تأمّلات کوتاه وگذرائی است برپاره ای ازمسائل فرهنگی،تاریخی و سیاسی:دغدغه هاودریغ هائی درشبانه های غربتِ تبعیدکه بخاطرخصلت خصوصی خود،گاه،روشن و رام و آرام؛ وگاه،آمیخته به گلایه و آزردگی و انتقاداست،شایدسخنِ«تبعیدیِ یمگان»-بعدازهزارسال-هنوزنیزسرشت وسرنوشت مارا  رقم می زنَد.

 این یادداشت های پراکنده،حاصل پراکندگی های جان و شوریدگی های ذهن و زبان است،«حسبِ حالی» درگذارِزمان که باتصرّفی درشعرحافظ می توان گفت:

حسبِ ‌حالی بنوشتیم وُ شد ایّامی چند

محرمی کو؟که فرستم به تو پیغامی چند

                                                                                       ***                                            

                                       سالگرد28مرداد32
30مردادماه1395=20 اوت2016
امسال،سالگرد28مرداد بابررسی ها و باورهای تازه ای همراه بوده وافسانهء 60سالهء حزب توده(دراَشکال لنینی یا دینی آن) موردچالش ها و نقدهای جدّی صاحب نظران قرارگرفته است،گفتگوی خانم عاطفهء شمس بادکتراحمد  نقیب زاده،استادعلوم سیاسی دانشگاه تهران،ازآن جمله بود.این امر،نویدبخشِ افقی تازه دربررسی حوادث این دوران است وبرای نگارنده،نوعی پیروزی نظری به شمارمی آیدکه در«خط سوم»ترسیم شده است. 
دراین میان معدودی ازتلویزیون های معروف- برخلاف عُرف رسانه ای- همچنان برطبل«کودتا»کوبیدند.مُجری یکی ازهمین تلویزیون ها عنایت کرده بودتا درباره«کودتای 28مرداد32»بامن گفتگوکند.
پرسیدم:دربارهء چی؟
گفت:دربارهء کودتای 28مرداد…
گفتم:معمولاًمجریان برنامه ها-قبل ازورودبه بحث-لباس تعلّقات سیاسی شان را  بر رخت آویزِ بیرونِ استودیو  آویزان می کنند تانسبت به موضوع برنامه  بیطرف باشندو-مثلاً- از28مردادبعنوان«رویداد»،«حادثه»یا«واقعه»یاد می کنندتا واقعیّتِِ به اصطلاح«کودتا»ازمتن بحث وگفتگو ها   استنتاج یااستخراج شودچون این موضوع- پس از60سال-تازه داردازلابلای ابرهای دروغ و جعل و تحریف  خارج می شودوبجای«منازعهء سیاسی» بعنوان یک«موضوع تاریخی»موردنقدهای اساسی قرارمی گیرد…
سخنم- ظاهراً- برای این مُجریِ محترم،«خوشآیند»نبود…

                                     دکترعلی اکبرترابی  

31تیرماه1395=21ژوئیه2016

امروزخبرشده ام که دکترعلی اکبرترابی،استادممتازجامعه شناسیِ دانشگاه تبریز،چشم ازجهان فروبست.

بادکترترابی درسال های48-49دردانشگاه تبریزآشناشده بودم.حضوراودر«محفلِ مثنوی عبدالله واعظ»به این آشنائی ورفاقت  غنای بیشتری می داد.

دکترترابی برخی ازمقالات وشعرهایش رابانام««حلّاج اوغلو»منتشرمی کردوشایدهمدَمی های من بااین«فرزندحلّاج»درتدوین و تألیف کتاب حلّاج  بی تأثیرنبود.

درآن زمان چندکتابفروشی مهم و معتبردرتبریز بودکه معروف ترین آنها،کتابفروشی«شمس» و «نوبل»درخیابان شهناز بود.کتابفروشی شمس،بیشترپاتوق دوستان صمدبهرنگی(بهروزدهقانی،علیرضانابدل،غلامحسین فرنود) ودیگرروشنفکران چپ بود.پاتوق اصلی من-امّا- کتابفروشی نوبل بودکه مدرن و بزرگ تر می نمود،باپلّه ای درانتهای مغازه که دفترِکاررا ازفضای عمومی کتابفروشی جدامی ساخت.

برخی روزها باعبدالله واعظ ودکترترابی،نهاررا مهمان«رحیم آقا وطنخواه»(صاحبِ فرزانهء کتابفروشی نوبل)بودیم،باماست ونان وسبزی که غذای دلخواهِ عبدالله واعظ بود.

دل کَندَنم ازدانشگاه شیراز(1347)وآغازِ حضورمن در دانشگاه تبریز(سال 1348)باچاپ نقدبلندم برکتاب«اشکِ مهتابِ»مهدی سُهیلی(برنامه سازمعروف رادیو)همراه بود.مهدی سهیلی باوجودتلاش های ارزنده اش درترویج شعرکلاسیک ایران(خصوصاً شعرهای سبک هندی)بانوعی«شعر»،ضمن ترویجِ عوام پسندی درشعرامروز،دارای ادعاهائی درشعرمعاصربودکه یادآورِ«گرتوشاهِ دخترانی،من خدای شاعرانم»بود.نقدمن-بانامِ«اشکی براشک مهتاب»-درمجلهء تهران مصوّر منتشرشده بود وبازتاب زیادی داشت و این امر زمینهء مناسبی برای آشنائی هایم باشاعران،نویسندگان و روشنفکران مقیم تبریزشد،ازجمله بااستادشهریار،مفتون امینی،دکترعلی اکبرترابی،غلامحسین فرنود،حسن شمس آوری،بهروزدهقانی،عبدالحسین ناهید،رحیم رئیس نیا،حسین محمدصدیق زاده،م.راما،،یوسف نراقی،کاظم سعادتی،بهروزمرباغی،بهرام حق پرست،مرتضی نگاهی،ایرج ورزنده،شهرام امامی،بهروزرفیعی،عادل صمدی و….اندیشهء انتشارنشریهء دانشجوئی سهندحاصل این آشنائی ها ودوستی هابودکه دکترترابی نیز در انتشارآن  همدلی وهمراهی فراوان داشت،نشریه ای که به قول صاحب نظری«چون بُمبی درعرصهء روشنفکری ایران منتشرشده بود».

دکترعلی اکبرترابی-همانند دکترامیرحسین آریانپور -استادی سخنور و معلمی اندیشمند،فروتن و بسیار محبوب بود و به همین جهت،کلاس های درسش بخاطر انبوه دانشجویان دانشکده های مختلف،درآمفی تئآتردانشگاه تشکیل می شد.به جرأت می توان گفت که کتاب ها وکلاس های درس دکترترابی در رُشد و پرورش نسلی ازروشنفکران آن عصر   تأثیرفراوان داشت.

 

فرستادن این مطلب برای دیگران