Print This Post Print This Post
تازه‌ها


غائلهء آذربایجان،ارتش سرخ وکمونیست های ما،جواد رحیم لو

 غائله ی آذربایجان،یکی ازوقایع بسیارمهم درتاریخ معاصرایران است که هرچند بیش ازیکسال طول نکشید،اما اهمیّت آن-به مثابه ی ماجرائی علیه استفلال و تمامیّت ارضی ایران- هنورهم موردتوجه ی روشنفکران وپژوهشگران است.

اخیراً انتشاراسنادمربوط به این ماجرا بسیاری از زوایای تاریک این غائله را روشن ساخته است که ازآن میان میتوان ازکتاب جمیل حسنلی  بانام«فراز و فرود فرقه ی دموکرات آذربایجان»(به روایت اسناد محرمانه ی آرشیوهای اتحاد جماهیر شوروی) ونیزازمقاله ی مستندوارزشمند«استالین و فرمان تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان»،نوشته ی استادکاوهء بیات  نام برد.

یادآوری 21آذروسرنوشت شوم رهبران فرقه دموکرات می تواندموجب عبرت کسانی باشدکه درشرایط حساس کنونی،سوداهای شومی علیه یکپارچگی وتمامیّت ارضی ایران دارند.

ایدئولوژی ها را-عموماً-«تبلورشعورکاذب و آگاهی دروغین»تعریف کرده اند.مقاله ی حاضرنگاهی است به نظریه پردازی های یکی از ایدئولوگهای جنبش کمونیستی ایران درباره ی غائله ی آذربایجان و حضورارتش سرخ شوروی که درکتاب«دموکراسی ناقص» نوشته ی«م.ا.جاوید؟»منتشرشده است(1).این نظرات،متأسفانه، تأثیرات مخرّبی بردیدگاه های برخی ازروشنفکران وپژوهشگران صاحب نام داشته(2)واین امر،نقدوبررسی کتاب مذکوررا لازم وضروری می سازد.

                                                      ***

سقوط ناگهانی حکومت رضاشاه واشغال ایران بدست ارتش های متفقین درشهریور1320،نه تنها جامعه ی ایران را دچارهرج ومرج وآشفتگی های شدیدی ساخت بلکه ضعف قدرت مرکزی درایران وخصوصاً سلطه ی ارتش های بیگانه موجب شدتادولت های روس وانگلیس ازاین آب گِل آلود ماهی بگیرند.این آشفتگی ها وهرج ومرج ها درآذربایجان نمودبیشتری داشت وبی کفایتی مأموران دولتی درآذربایجان وتظلّم خواهی های بدون نتیجه ی مردم این منطقه،زمینه رابرای سوء استفاده ی عوامل بیگانه هموارساخت،هرچند دولت مرکزی بااعزام سرلشگرجهانبانی(وزیرکشوروقت)وارسال هدایای نقدی کوشیدتاازمردم شهرهای اهر،ماکو،تبریز،رضائیه،خوی،مراغه،مهابادوشاهپور دلجوئی کند،امّانفوذوتبلیغات عوامل دولت شوروی درآذربایجان،زمینه رابرای قدرت گیری حزب توده وسپس ظهورفرقه ی دموکرات آماده ساخت:

 

در اوایل ژوئیه 1945کمیته ی مرکزی حزب کمونیست شوروی بااحضار میرجعفر باقراوف(دبیرکل حزب کمونیست آذربایجان) به مسکو،تصمیمات محرمانه ی سران حزب(به ریاست استالین)رابه وی ابلاغ کردکه طبق آن،«تدابیر لازم در مورد سازماندهی جنبش های جدایی خواهانه در آذربایجان جنوبی و سایر شهرهای ایران» پیش بینی شده بود.(فراز و فرود فرقه ی دموکرات آذربایجان،ص52)

%d9%85%d8%aa%d9%86-%d9%81%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%84%db%8c%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a7%db%8c%d8%ad%d8%a7%d8%af%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%a1-%d8%af%d9%85%d9%88

 

فرمان استالین برای ایجاد«فرقهء دموکرات آذربایجان»

متعاقب این دیدار، سران فرقه در نامه ای به باقراوف از«ضرورت استقرار حکومت جمهوری مستقل و دموکراتیک در آذربایجان»سخن گفتندوسپس، گروهی ازطرف نهادهای نظامی-امنیتی واقتصادی شوروی به سرپرستی عزیز علی اوف وسپس حسن حسن اوف (دبیر سوم کمیته مرکزی حزب کمونیست آذربایجان شوروی) واردتبریز شدند وطی گزارشی به سران دولت شوروی،یادآورشدند:

-«خلق آذربایجان باید از ظلم فارس ها رها شود. دولت ایران که در آستانه فروپاشی است قادر به حفظ استقلال کشور نیست..احساسات ملی و ایده تشکیل دولت مستقل در میان خلق آذربایجان بسیار قوی است… آزادی آذربایجان جنوبی و برقراری حکومت کامل دموکراتیک در آنجا و یا الحاق آن به آذربایجان شوروی تنها از طریق عصیان خلق قابل اجراست…در شرایط کنونی تنها شعار توده پسند: آزاد کردن آذربایجان از ظلم و ستم فارسها، تشکیل دولت دموکراتیک و حل مسئله ارضی است.» (فراز و فرود فرقه ی دموکرات آذربایجان ،صص 45-46)

اعضای فرقهء دموکرات باتصویراستالین

 

بدین ترتیب،میتوان غائله ی آذربایجان را مقدمه ی اشغال ایران وایجاد«ایرانستان»توسط استالین دانست که مانندتزاریست های روسیه، سالها سودای دست یافتن به آبهای گرم خلیج فارس را درسر داشت. نویسنده ی کتاب«دموکراسی ناقص»-اما- باابرازشادمانی ازسقوط«حکومت فاشیستی رضاشاه»!! بدست ارتش های متفقین و اشغال نواحی شمالی ایران توسط ارتش سرخ،غائله ی آذربایجان را«قیام مردم آذربایجان»می نامدومینویسد:

-«…درمنطقه ی شمال،ارتش سرخ ومقامات شوروی درامورداخلی دولت ومردم بهیچوجه مداخله نمی کردند…درمنطقه ی شمالی،مخصوصاً درآذربایجان،ارتش سرخ اگربامردم تماس میگرفتند،این تماس بامنتهای دوستی وتواضع وصمیمیّت همراه بود،چنانکه هنگام رفتن شان ازایران مردم بامحبت واندوه بدرقه شان میکردند…درمناطق شمالی،هیچ مداخله ای علیه آزادیهای دموکراتیک مردم نمیشد،ثانیاًارتشیان سرخ طبیعتاًنسبت به جنبش توده ای ازتشویق وکمک معنوی دریغ نمیکردند.»(ص8)  بنظرنویسنده ی«دموکراسی ناقص»:«درموردقیام آذربایجان،کمکهای مادی ومعنوی شوروی،امری طبیعی ولازمه ی انترناسیونالیسم پرولتری بود»(ص36).

«م.ا.جاوید»، غائله ی آذربایجان را«قیام آذربایجان»می داند ومعتقداست که «این قیام درحقیقت جوابی بودکه بخش پیشتاز ملّت وزحمتکشان ایران به تشبّثات فاشیستی طبقه ی حاکمه ازیکسو وبه مشی آشتی جویانه ی وپارلمانتاریستی حزب توده،ازسوی دیگر،میداد.اعلام دولت خودمختارآذربایجان بیان فشرده ی این جواب بود».(ص26)

واقعیّت اینست که برخلاف نظر«م.ا.جاوید»سوای اعضای حزب توده وفدائیان فرقه چی،استقرار ارتش سرخ وسلطه ی فرقه ی دموکرات،هیچگاه خوشایندمردم عادی،خصوصاً پیشه وران وبازرگانان ودیگراقشاراجتماعی آذربایجان نبود.درواقع،باتوجه به سنّت آزادیخواهانه  ومیهن پرستانه ی مردم آذربایجان درانقلاب مشروطیّت،شعارهای تندحزب توده وفرقه ی دموکرات وحضورارتش سرخ شوروی،مردم عادی آذربایجان را نسبت به« تمایلات ملّی ِ حکومت  پیشه وری» دچارترس وتردیدمینمود.سیاست های مالیاتی رهبران فرقه وفرارسرمایه  داران وبازرگانان ازمنطقه ودرنتیجه،بحران اقتصادی وقحطی وکمبودموادغذائی وافزایش قیمت ها،درگیری های خونین فدائیان فرقه چی بانیروهای«جمهوری کردستان»(قاضی محمد)دربارهء تقسیم نواحی تُرک نشین و… فرقه ی دموکرات رابابحران های شدیدی روبروساخت بطوری که به گزارش کنسول انگلیس درتبریز:

-«دموکرات ها درهمه ی جبهه ها وضع بدی دارند.وضع مالی شان  بسیارخراب است.ازاقدامات کُردهادر اُرومیّه مستأصل شده اند.درحالی که نیروهای نامنظم،که به گفته ی دموکرات هاتوسط مقامات ایرانی تجهیزشده اند،دراردبیل بافدائیان درگیربوده اند.اقدامات حکومت ایالتی به منظورجمع آوری غلّه برای مصارف زمستانی،بامقاومت یکسان زمینداران وکشاورزان مواجه میشودواختلاس های مالیاتی،صندوق حکومت راتهی کرده است.کمیاب شدن نان هردم حادترمیشودوحزب بایدبا مردمی طرف شودکه 90درصدشان یادشمن اندیاکاملاًبی اعتنا.دادوستد  کساداست؛هرکس پولی دربساط دارد،یاپنهان می کندیابرای اطمینان  به تهران میفرستد».(3)

%d9%85%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d9%86-%d8%a2%d8%b0%d8%b1%db%8c-%d8%af%d8%b1%d9%be%db%8c%da%a9%d8%a7%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d9%81%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%a1-%d8%af%d9%85%d9%88%da%a9%d8%b1%d8%a7%d8%aa

 

 میهن پرستان آذری درپیکاربافرقهء دموکرات آدربایجان

 

 این مصائب،مردم آذربایجان رامجبورکردتا بین«فرقه ی دموکرات سرخ»وحکومت مرکزی تهران،دومی را انتخاب کنندضمن اینکه ازآغازسلطه ی فرقه  وحضور ارتش سرخ شوروی درآذربایجان،مقاومت های شجاعانه ای ازسوی مردم ونظامیان مستقردرآذربایجان ابرازشده بود که نمونه های از آنهارادرخاطرات رحیم زهتاب فر(سردبیرنشریه ی «آذربایجان» ویکی ازمسئولان مبارزات چریکی در«جمعیّت نجات آذربایجان»)میتوان خواند،ازجمله مقاومت و قتل بیرحمانه ی حدود 300 نیروی ژاندارمری ایران توسط فدائیان فرقه ی دموکرات که تأسف وخشم بسیاری از اهالی مردم آذربایجان را برانگیخت(4).

قوام السلطنه،بادرایت و سیاستی استثنائی ضمن توافق ظاهری با دولت شوروی( درباره ی دادن امتیازنفت شمال به شورویها)،کوشیدتاابتداء نیروهای ارتش سرخ راازمنطقه ی آذربایجان بیرون کندوسپس،باتمهیدات هوشیارانه ای کوشیدتاهوادارانش در مجلس بااین توافق ظاهری،مخالفت کنندوآنرا بی اعتبارسازند.

%d8%b4%d8%a7%d9%87-%d9%88%d9%82%d9%88%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%b7%d9%86%d9%87

شاه و قوام السلطنه دراندیشهء نجات آذربایجان

بدنبال توافقنامه ی قوام-سادچیکُف،درروز 4 فروردین 1325 اتحاد جماهیر شوروی اعلام کرد که نیروهای نظامی خود را از خاک ایران خارج خواهد کرد،اما ،«م.ا.جاوید»ضمن نام بردن از قوام بعنوان«قوام السطنه ی خائن،دشمن دیرین آزادیخواهان آذربایجان»(ص33)و«قوام السلطنه ی وطن فروش»(ص34)ناخرسندی عمیق خود راازدرایت ووطن پرستی قوام السلطنه ابرازمیکندومینویسد:

-«ازمجلس کذائی پانزدهم جزاین انتظارنمیرفت که مقاوله نامه[قوام-سادچیکُف]رابااکثریت قریب به اتفاق آرا   ردکند.بعلاوه،،خودقوام نیزبه اظهاررسمی دولت شوروی نه تنهازمان عرضه نمودن پیشنهادرابه مجلس از7ماه به 1سال کشانید،بلکه رأساً باتصویب آن درمجلس مخالفت نمود(ص35)

 «م.الف.جاوید»ضمن ستایش ازدولت شوروی برای اشغال نواحی شمالی ایران وحمایت از«فرقه ی دموکرات آذربایجان»،اساساً،مذاکره با قوام السطنه برای تخلیه ی ارتش سرخ ازایران رانادرست میداند،لذا،ضمن انتقادشدیدازشاه وقوام السلطنه ،موضع شجاعانه ی دکترمصدّق درباره ی «ضرورت تخلیه ی بدون تاخیر ایران ازنیروهای ارتش سرخ»رانیزببادانتقادوتمسخُرمیگیردومینویسد:

  -«دکترمصدّق به تاخیردرتخلیه ی کامل ایران ازارتش سرخ اعتراض نمودو… ازاینکه دولت حکیمی نتوانست ارتش استعماری رابرای براه انداختن ِ کُشت وکُشتاربه آذربایجان بفرستدبه تلخی یادمی کندوبدین ترتیب،سواربراسب سیاست موازنه ی منفی ِ خود به امدادارتجاع وامپریالیسم وبجنگ توده های زحمتکش وکعبه ی آمال شان-سوسیالیسم-میشتابد»(صص37-38)

محروم شدن فرقه ی دموکرات ازبازوی نظامی ارتش سرخ ودرنتیجه،آشفتگی وتردیدوسردرگمی درمیان رهبران این فرقه،فرصتی بودتا به بهانه ی انجام انتخابات دوره ی پانزدهم مجلس وضرورت امنیّت وانتظامات درحوزه های انتخابات،محمدرضاشاه و قوام السلطنه ازسه جبهه نیروهای ارتش ایران را واردآذربایجان سازند.

21آذر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نویسندهء«دموکراسی ناقص» درسوگ شکست غائله ی آذربایجان تأکیدمیکند:

-«شکست قیام آذربایجان،همراه باشکست موقت حزب توده…مرحله ی نوینی ازمبارزات ملّت ایران علیه ارتجاع وامپریالیسم بود…پس ازاستقرارسیاه ترین رژیم کشتاروشکنجه وحبس وتجاوزوغارتگری برآذربایجان که عاملینش در بست به محمدرضاشاه   وابسته بودند،…عده ی زیادی ازافسران میهن پرست درآذربایجان وجاهای دیگربدست دژخیمان محمدرضاشاه بخاک وخون افکنده شده بودندولی بعدها معلوم شدکه سازمان افسران آزادیخواه تحت رهبری قهرمان توده ای،خسروروزبه ،تشکیلات آهنین خودرادردرون ارتش نگهداشته وحتّی گسترش داده است».(صص 27-28).

 چنین نگاهی به غائله ی آذربایجان و«قهرمان توده ای؛خسروروزبه»که احمدشاملو-بدرستی-وی را«تنها یک جنایتکار[که] تایید او،تایید همه‌ی جلادان تاریخ است»نامیده،باعث نفرت هرایرانی آراده ای است.

 

بدنبال انتشارخاطرات دکترجهانشاهلو(معاون پیشه وری)،دیگردست اندرکاران این ماجرا،ازجمله دکترحسن نظری وبابک امیرخسروی نیز باانتشارخاطرات ونقدگذشته ی سیاسی خویش،میراث ارزشمندی برای آیندگان برجای گذاشته اند.امیدواریم که نویسنده ی کتاب«دموکراسی ناقص»(م.ا.جاوید؟)نیزبامیهن دوستی وشجاعت اخلاقی ضمن نقدمواضع گذشته ی خود،سهم خویش رادراین میراث ارزشمند ادا نماید.

21آذرماه1325وسالگردنجات آذربایجان ازچنگ نیروهای بیگانه،فرصتی است برای تقویت وگسترش همبستگی های ملّی ما.  

                                     جواد رحیملو،تبریز

                                 اول آذرماه1393خوشیدی

 

زیرنویس ها:   

1-دموکراسی ناقص(تحلیل اوضاع اقتصادی-سیاسی سالهای1320=1332)،م.ا.جاوید(؟)،نشرحقیقت،بی جا،1361.

2-برای نمونه بنگریدبه کتاب محمدشمس لنگرودی که طی آن،نویسنده ی گرامی باتکیه برکتاب«دموکراسی ناقص»(صص2 ،224و624)،حکومت رضاشاه را«حکومت فاشیستی»،«خیانتکار».و…قوام السلطنه را«نخست وزیرحیله گر»نامیده و مانند«م.ا.جاوید»با ادبیّاتی ایدئولوژیک کوشیده تاتحولات اجتماعی-فرهنگی دوران رضاشاه  را بی ارزش نماید:تاریخ تحلیلی شعرنو،ج1،بخش اوضاع ایران در دوره ی اول حکومت محمدرضاشاه پهلوی(1320تا1332)،نشرمرکز،تهران،1370،صص 170-175، 180 -184 ،210و218-242.گفتنی است که درچاپ های بعدی این کتاب نیز  همین اصطلاح درتبیین دوران رضاشاه بکاررفته است!

3-آبراهامیان،ایران بین دوانقلاب،ترجمهء کاظم فیروزمند،حسن شمس آوری،محسن مدیرشانه چی،نشرمرکز،تهران،1378،صص377-378.

4-زهتاب فر،رحیم،خاطرات درخاطرات،نشرویستار،تهران،1373،صص199-200و217-218و312-314 ؛ همچنین مراجعه کنیدبه خاطرات آیت الله میرزاعبدالله مجتهدی، بحران آذربایجان(سالهای 1324-1325)، به کوشش رسول جعفریان،تهران،1351، صص62-63و138-238و310-302

مطالب مرتبط :

دکترجواد طباطبایی در تبریز: تاريخ جمهوری باکو در دل تاريخ ايران جای دارد!

بابک امیرخسروی: آذربایجان در گلوی استالین گیر کرد!

آذربایجانِ ما

فرستادن این مطلب برای دیگران