غزلی از: قیصر امین پور
خسته ام از آرزوها؛ آرزوهای شعاری
شوقِ پرواز مجازی؛ بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را؛ روز و شب تکرارکردن
خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین؛ پله های رو به پایین
سقف های سرد و سنگین؛آسمان های اجاری
با نگاهی سرشکسته؛ چشم هایی پینه بسته
خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده؛ میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده؛ گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی؛ پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی؛ نیمکت های خُماری
رونوشتِ روزها را؛ روی هم سنجاق کردم
شنبه های بی پناهی؛ جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را؛ با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی؛ باد خواهد بُرد،باری
روی میزِ خالی من؛ صفحه ی باز حوادث
در ستونِ تسلیت ها؛ نامی از ما یادگاری