به یادِانسانِ فرهیخته و مترجم برجسته محمدرضابدیعی،سیدخلیل حسینی
بامحمدرضابدیعی دریکی ازانتشاراتی های مشهد آشناشدم.ازاولین دیدار خاطره ای خوش و دلپذیردارم:خوش پوشی،ادب و صفائی که در وی دیدم همچنان برایم تازه است.بامهربانی و ادبی مثال زدنی بااهل کتاب گفتگومی کردو کتاب های تازه را به آنان معرفی می نمود.آن شورو دقت وحوصله ای که درمعرفی کتاب ازخودنشان می داد،نشانهء روشنی ازشوق وگرایش معنوی فراوان وی به کتاب و فرهنگ بود.
***
بدیعی به سال 1319 درنهاوندمتولدشد.گواهینامهء پایان تحصیلات ابتدائی را درخردادسال1333،تحصیلات متوسطهء ادبی را درتیرماه1339 ولیسانس ادبیّات فارسی را در دانشسرایعای تهران(شهریور1342)دریافت کرد.
زندگی اش یکسره درپیوندباکتاب و آموختن و آموزش گذشت.تعهدخدمت خودرادرزابل گذراند وسپس درخرمشهر،رضائیه،آبادان و تهران به شغل معلمی پرداخت.آخرین محل خدمت او،قبل ازوقوع انقلاب اسلامی،دردبیرستان دخترانهء مرجانِ تهران بود.ادبیّات فارسی درس می دادکه باجان نجیبِ وی درآمیخته بود.ازهمکاران خوددردبیرستان مرجان(ازجمله ازخانم مهپارهء ممقانی،حمیدمصدّق،ایرج پارسی نژاد،رحیم ذوالنور،محمدحسین صدیق و…)،خاطرات خوشی داشت و باشورو اشتیاق خاصی ازآنها سخن می گفت.ازدوستی اش بادکترشفیعی کدکنی و لطف و توجهی که همواره به وی ابراز شده بود،باشورو شوق سخن می گفت،گوئی نام این عزیزان آتشی درجانش می افروخت که تمام وجودش را گم می کرد.شوق ناشناخته ای درچهره اش دیده می شد.دستانش را به هم می مالیدچشمانش ازشادی برق می زد…
***
سال1354 ازآموزش و پرورش مرخصی گرفت و برای ادامهء تحصیل راهی آکسفورد شدتا به دوست دیرین خود،ایرج پارسی نژاد،بپیوندد.پس از درنگی دوساله به ایران بازگشت ودوباره به شغل معّلمی پرداخت و همزمان درشرکت علمی فرهنگی،نشرو پژوهش فرزان و…به کارِ ویراستاری پرداخت.
باآغازجنگ تحمیلی و موشک باران تهران،اودرجستجوی آرامش به مشهدکوچ کردودر«گلبهار»ساکن شدتادرسکوت ودورازهیاهوی شهر روزگاربگذراند.امّا،آسمان جمع مشتاقان را پریشان می خواست.بدیعی بیمارشدو خرچنگ کریه سرطان به جانش چنگ انداخته بود.برایش وقت جرّاحی گرفتم و دربیمارستان قائم بستری شد.جراحی موفقیّت آمیزبود و لذا دوباره به زندگی امیدوارشد.
کارِترجمهء جدیدی را آغازکردو تا یکسال و اندی ازبیماری خبری نبود ولی ناگهان،ضعف وبیماری براوچیره شدو درطول یک ماه چنان اورا در هم پیچیدکه پزشکان ازمعالجه قطع امیدکردند.
کتاب زندگی محمدرضابدیعی درسوم تیرماه 1994 بسته شددرحالیکه اوباترجمه های درخشان و ماندگارش افق های تازه ای برروی اهل فرهنگ و کتاب گشوده بود،ازجمله:
-پنجاه متفکرکلیدی درزمینهء تاریخ
-آئین هندو
-آئین بودا
-و….
یادش گرامی باد!
به نقل ازنشریهء:ترجمه و ادبیّات