طرح كودتا؟ يا طرح كودكانه؟،علی میرفطروس
سندمهمي كه از طرح كودتا براي سرنگوني دولت دكتر مصدّق در دست است، گزارش ويلبر (یکی ازطرّاحان اصلی پروژهء كودتا) ميباشد[1]. گزارش ويلبر ابتداء در 80 صفحه در روزنامة نيويورك تايمز (16 آوريل و 18 ژوئن 2000) منتشر شد[2] و سپس متن كامل آن ـ در 169 صفحه ـ انتشار يافت[3] و به عنوان «سند بسيار مهـّم»، مورد توجـّه عموم پژوهشگران قرار گرفت. ويلبر به تاريخ، زبان و ادبيات فارسي آشنائي كامل داشت و كتابهائي دربارة باغهاي ايران و آثار و ابنية تاريخي ايران در دورة ايلخانيان و تاريخ معاصر ايران تأليف كرده بود. او در طرح «ت. پ. آژاكس»، مسئول امور تبليغاتي عمليـّات بود.
ويلبر، درگزارش خود، روند تهية طرح و تدارك عمليـّات براي سرنگوني دولت مصدّق، نااميدي مطلق عوامل سازمان سيا در تهران و تصميم به توقّف عمليـّات را بازگو ميكند و علّت اصلي طرح عمليـّات را«ترس از كمونيسم و سْلطة حزب توده بر ايران» ميداند. ويلبر،بعدها، خاطراتش را در بارة مأموريـّت خويش در ايران منتشر كرد[4].
با وجود لحن محتاطانة ويلبر، گزارش او شتابزدگي در تنظيم طرحِ «ت. پ .آژاكس» و عدم پيشبينيهاي لازم در تداركات اساسي عمليـّات را آشكار ميسازد:
ـ اينكه: ويلبر و همكار انگليسي او، داربي شر به مدت 17 روز (از 13 مه 1953 تا 30 مه 1953 = 23 ارديبهشت تا 9 خرداد 1332) بر روي طرح، مطالعه و كار كردند[5].
ـ اينكه سازمان سيا در آن زمان براي كمك به طرح «ت. پ. آژاكس»، هيچ عامل نظاميدر ايران نداشت و سرهنگ بازنشسته، عباس فرزانگان (افسر سابق مخابرات) نيز پيش از آن در هيچ عمليـّات نظامي شركت نكرده بود و در مورد وقايع پيش رو، هيچ چيز نميدانست[6].
ـ اينكه سازمان سيا براي اين نوع طرح عمليـّاتي، بينهايت فاقد آمادگي بود[7].
ـ اينكه سرلشكر زاهدي، فاقد هرگونه طرح دقيق يا سازمان و نفرات نظاميبود و هيچ يك از افسران مذكور در طرح را نميشناخت و لذا «نميشد روي سرلشكر زاهدي حساب كرد»[8].
ـ اينكه سرلشكر زاهدي تا ساعت 5/4 بعد از ظهر روز 28 مرداد، در يك خانة امـن، مخفي بوده[9].
ـ اينكه برخلاف پيشبينيهاي طرح ـكه شاه راكانون محوري عمليـّات ميدانست ـ در سراسر مذاكرات، شاه از همكاري با طـّراحان كودتا خودداري كرد بطوري كه «فشار بيامان بر شاه» ضرورت يافت[10].
ـ اينكه برخلاف پيشبينيهاي طرح، هيچ يك ازعلماي معروف مذهبي (مانندآیت الله بروجردي وآیت الله كاشاني) به درخواستهاي طـّراحان عمليـّات، پاسخ مثبت ندادند[11].
ـ اينكه در آغاز عمليـّات، معلوم شد كه «همه چيز به اِشكال برخورد كرده است»[12].
ـ اينكه با توجـّه به قطع كامل روابط ديپلماتيك بين ايران و انگليس، سازمان اطلاعاتي انگليس (MI6) غير از چهارـ پنج تَن (برادران رشيديان و دو خبرنگار روزنامة اطلاعات، علي جلالي و فـّرخ كيواني) فاقد نفرات، امكانات و اطلاعات لازم در ايران بود.
ـ اينكه تعداد مأموران در مقـّر فرماندهي عمليـّات (نيكوزيا) فقط 2 مأمور و 2 ماشين نويس بودند كه در نگاه اول، بسيار شگفتانگيز مينمود و ارتباط مركز فرماندهي عمليـّات (نيكوزيا) با تهران، با تأخيرهاي فراوان همراه بود.[13]
اینکه طرح سرهنگ حسن اخوی(مغزمتفکرکودتاچیان)به ستادعملیّاتی سازمان سیا«بسیاررقّت انگیزوناکافی»بودوسخنان او،مبنی برفتح دوساعتهء اهداف نظامی درتهران،«یک حرف مُزخرف بیش نبود»[14] … همه و همه نشان ميدهند كه طرح سازمان سيا، بيشتر به يك طرح كودكانه شبيه بود تا به يك طرح دقیق كودتا، و بهمين جهت، شكست آن محتوم و مُسلّم بود.
باآگاهی از اين موانع و مشكلات و با توجـّه به انحلال مجلس توسط مصدّق(که درطرح کودتاپیش بینی نشده بود)،به نظرمی رسدطرح موازی دوم،مبنی برصدورفرمان عزل مصدّق توسط شاه،جایگزین طرح اولیّه گردیده بود.
پانویس ها:
[1]– Wilber, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran (November 1952-August 1953). Central Intelligence Agency, March 1954
[2] – htttp://www.nytimes.com/library/world/mideast/041600iranـciaـindex.html
[3] – HYPERLINK “http://www.crytome.org/ciaـiran/all.html
www.crytome.org/ciaـiran/all.html ;http://www.gwu.edu/ ~nsararchiv/NSAEBB28/s-orig.Pdf
[4]– Adventures in the Middle East : Excursion and Incursions, Princeton, 1986
[5] – Wilber, Chapter 2, p. 5
[6] – Wilber, appendix D, p. 3
[7]– Wilber, appendix D, p. 2
[8] – Wilber, appendix D, p. 3
[9] – Wilber, Chapter 8, p. 69
[10] – Wilber, Chapter 5, appendix B, p. 2 ; Chapter 10, p. 88.
[11] – Wilber, Chapter 10, p. 91
[12] – Wilber, Chapter 7, p. 44
[13] – Wilber, Chapter 10, p. 85
[14] – Wilber, appendix D, pp. 7-8
1- نگاه کنیدبه گزارش زینر(مستشارسفارت انگلیس و سرپرست فعالیّت های ضدمصدّقی در تهران):
FO 248 EP 1531,May 15, 1952
[16] – Henderson to the Department of State, July 31, 1952, telegram 788.13/7-3152
[17] – Welber, Chapter 5