شعرِپاییز،ارسلان
پائیز
سوگِ جوانمرگیِ برگی است
که زادروزش را
هرگز
در یاد نخواهد داشت
—————
خزان
نه پایانِ زمان است و
نه خوابِ بیبرگشتِ زمین
تنها اندوهِ فروتنانهی برگی است
که در خاک
پوک میشود
—————
باران
ریزشِ چرکمردگیِ شهر است
بر برگهایِ زردی که
که با هر هوسِ باد
سرگردانند
—————
خزان
شرمساریِ شاخهها است
از عریانیِ خویش
به ناگاهی که
تن پوششان را
آشوب باد
ربوده است
—————-
پائیز
فصلنامهای است
از برگهایِ غمگینی که
در پیرانه سر
رخساره را رنگین میسازند
—————
ارسلان- تهران
97/08/29