جنبشِ چانه ها!،علی میرفطروس
ازدفترِ بیداری ها و بیقراری ها
11بهمن ۱۳۸۷/30 ژانویهء 2009
...سالگرد«انقلاب بهمن» فرا می رسد و بهمنِ اندوهی که بر دل وُ جان می نشیند.در این میان-امّا-برخی تلویزیون های وطنی به نمایشگاهی برای«جنبش چانه ها» و مغالطه های«روشنفکرانِ همیشه طلبکار»تبدیل شده است.
روشن است در آنچه که بر سرِ ملّت و میهن ما آمده همگان(چه چپ و چه راست،چه ملّی و چه مذهبی)شریک وُ سهیم هستند،ولی این آوارِسهمگین،«معمارانِ تباهیِ امروز»و روشنفکرانِ«عالی جاه»را باید فروتن کند تا ضمن خودداری از«مغالطه»و«فرافکنی»،از ایجادِ چاه های آینده پرهیز نمایند…
***
18بهمن 1388/ 7 فوریه 2010
این روزها دوستانی در تدارک ایجاد سازمانی هستند که امروز دکتر«ن»،بیانیه اش را برایم آوُرد تا نظر مرا بپرسد:
«بیانیۀ جنبش براندازیِ ملّت ایران».
بانگاهی به سرتیترِ بیانیه،پرسیدم:دکتر! آیا شما خودتان این متن را خوانده اید؟
گفت:بله!بارها خوانده ام!
گفتم:فکرنمی کنید که دارید از آرمانِ رهائی ایران دور می شوید!؟؟
گفت:نه!چطور مگر!؟
گفتم:سرتیترِ بیانیه را بخوانید:«بیانیۀ جنبش براندازیِ ملّت ایران».
خواند وُ گفت:خوب!چه اشکالی دارد؟!
گفتم:شما دارید ملّت ایران را براندازی می کنید!
با مکثی گفت:آره! فهمیدم که منظورت چیست؟،امّا منظورمان…
شعر شاملو بیانگرِ حسّ وُ حالم بود:
-چانه ها
دَمی از جنبش باز نمی مانَد
بی آنکه از تمامی صداها
یک صدا آشنای تو باشد…