مرزبانی از قلمروهای ایران فرهنگی،فریدون مجلسی
آشنایی من با دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن به سال ۱۳۴۶ بر میگردد؛ بیش از نیم قرن پیش و زمانی که در دوره فوق لیسانس، استاد حقوق اساسی تطبیقیِ من بود. دیگران او را بیشتر از دیدگاههای اجتماعی، ادبی، فرهنگی و تاریخی میشناسند در حالی که در تحصیلاتش در رشته حقوق بوده و کارش را به عنوان قاضی آغاز کرده است. او در آثارش کمتر به آن دوره فعالیت قضایی خود اشاره کرده است؛ گویی از بد حادثه به رشته حقوق قدم گذاشته بود؛ اما شجاعانه به ندای قلب خود پاسخ داد و در جایگاه یک روشنفکر مستقل، پژوهش و تحلیل ادبی و تاریخی و اجتماعی را در زندگی دلخواه برگزید و چنین تأثیرگذار شد.
معدود است شمار کسانی که در دوران زندگی بر جامعه و پیرامون خود رَد و اثری سازنده و قابل درک برجای میگذارند و در راه کیفیت بخشیدن بر زندگی انسانها میکوشند تا به آن، معنا و محتوا و تعالی بخشند. به عبارت دیگر زندگی آنان پرورنده و مسئولانه است، بیآنکه کسی چنان مسئولیتی را به آنان واگذار کرده باشد. اینان تماشاگر جهان و طبیعت و ساکنانش نیستند، جهان را، انسانها را، و طبیعت را میبینند و به آن میاندیشند. میخواهند ایرادها و زشتیهایش کمتر و خوبیها و زیباییها و ارزشمندیهایش بیشتر باشد. چنین بینش و دخالتی میتواند صرفاً جنبه هنری داشته باشد، از نقاشی و مجسمهسازی تا شعر و موسیقی و نمایش، که خوشایند مردمان باشد. خوشایند بودن ارزش مهمی در معنا بخشیدن به زندگی است. میتواند درباره اداره بهتر جامعه و تعالی بخشیدن به عدالت و امنیت اجتماعی باشد، چنان که دلمشغولی نامدارانی از عهد افلاطون و ارسطو و پیش از آنان گرفته تا متفکران آشنا در سدههای جدید بوده است؛ که اگر نشانی از آزادی و اثری از دورشدن از تبعیضات ازلی و ناگریزِ قانون جنگل در جوامع بشری پدید آمده حاصل اندیشه و عمل همان معدود کسان بوده است.
در تاریخ کشور ما سهم بزرگی از این تأثیرگذاری بر عهده ادیبان و شاعرانِ اندیشمند بوده است که گاه به گونهای معجزهآسا از ترکیب آموختههایشان از آثار و اندیشههای پیشینیان، با نبوغ ذاتی خود آثاری حیرتانگیز برجای نهادهاند که چه با تأثیرگذاری آموزنده اجتماعی و چه با لطافت هنری و عرفانی خود ارزشآفرینی کردهاند. عمومیت یافتن آموزههای آنان مخزنی از یادماندههای مشترک ملتساز در میان وارثان فرهنگ ایرانی پدید آورده و مرزهای سیاسی را درنوردیده است. با تولید «خاطراتی مشترک» که ملتی فرامرزی از رودکی و فردوسی و نظامی و خیام و مولانا و سعدی و عبید و خواجو و حافظ، یا بیرونی و فارابی و خوارزمی و خیام و ابن سینا، تا شاگردان و رهروانشان در زمانهای بعدی پدید آورده است. ملتی برجای مانده با میراث چنان فرزندانی که با وجود نشیبهای تاریخی باز هم وارثانی داشته است که آن کولهبار و آن امانت یادماندههای فرهنگی تاریخی را بر دوش کشند و به فرزندان و نسلهای آینده بسپارند، به امید آنکه با گشایشها و فرازهای تاریخی باز چون مرغ آتش از میان خاکسترها بال بگشاید و فراگیر شود. دورانهای فراز چون عهد سامانی و وارثانش، و دورانهای نشیب چون عهد مغولان و جانشینانش. دورانهای افول حاصل از بیلیاقتی متأخران صفوی که از میان همان خاکستر اثری بدیع و پیشتاز چون جنبش مشروطه و زایشی ادبی و اجتماعی را دوباره پدید آورد. اینگونه تحولات حاصل تراوشات عالمانه و اندیشمندانه کسانی است که در دوران معاصر نیز توانستهاند اثرگذار و راهگشا باشند و آن امانت فرهنگیِ یادماندههای تاریخی را بر دوش کشند و گسترش دهند و به ما بسپارند. محمدعلی اسلامی ندوشن در شمار این مردان است.
او نسبت به جهان و جامعه و پیرامون خود بینشی ژرف، متفاوت و تحلیلگرانه دارد. برای چنین بینشی تجربه و سواد ابزار است و لازم، اما کافی نیست. جوهره و قریحهای ذاتی و هنرمندانه میخواهد که نزد همه یافت نمیشود. تولید و تعالی فرهنگی حاصل کوششهای اینگونه انسانهاست، که آنچه بنا میکنند، برخلاف آبادی بناهای مادی تمدن، «ز باران و از تابش آفتاب»، نیابد گزند و نگردد خراب!
روزی از ایشان پرسیدم چگونه است که درباره بیت بیتِ اشعار حافظ و سطرسطرِ حماسههای فردوسی این همه میگویید و مینویسند، اما درباره سعدی، جز تطبیق و تصحیح، از آن گونه نقد و تفسیرها نمیبینیم. ایشان به درستی گفت که در پس هر نماد و اسطورهای ابهامی یا حکمتی نهفته است و هر عبارت عرفانی و رازگونه مستلزم موشکافی و تفسیر و تعبیری است، اما سخن موجز و معیار سعدی به عنوان ادیب و جامعهشناس، در مقام استادی که با صریحترین و زیباترین زبان، درس ادب و اخلاق و زندگی حتی به شاهان و امیران میدهد، نیازی به تفسیر ندارد. روشنتر و روانتر از آن چیست؟ و بهراستی چنین است، و تفسیر کار سعدی، «آب در غربال» بیختن است. در آن حال با خود فکر کردم که او خود نیز چنین است. او نیز معلمی است در مکتب همان استاد، و قلمش از جنس بیانش، و بیانش از جنس هستیاش، و به همان روانی، روشنی، درستی، و بینیاز از هر تفسیر و تعبیری است.
روزی یکی از دوستان روزنامهنگار که در تدارک برنامهای درباره آثار دکتر اسلامی ندوشن بود به من گفت که دکتر اسلامی ندوشن درباره فردوسی و مولانا و حافظ بسیار کوشیده و نوشته و تفسیر کرده است؛ و پرسید اگر بخواهیم شخصیت او را با یکی از شاعران نامدار مقایسه کنیم به نظر شما به کدام شاعر نزدیکتر است؟ گفتم سعدی! روز اجرای برنامه که فیلم آن پرسش و پاسخها را به نمایش گذاشتند، معلوم شد همین را از چند نفر از استادان فرهنگ و ادب نیز پرسیده بودند، دیدیم که دیگران نیز بدون آگاهی از نظر یکدیگر جملگی بر این شباهت شخصیتی رأی داده بودند. به نظر من یک دلیل آن برتری سعدی در صفت معلمی است و دیگری جهاندیدگی و دیدگاههای واقعبینانه و موشکافانهی جامعهشناختی او و دیگر سادگی و شیرینی بیان است که دکتر ندوشن، به نظر ما، در این صفات شباهت بیشتری به سعدی داشتهاند.
دکتر اسلامی ندوشن گذشته از احاطه به ادب و شعر فارسی و تحلیل و معرفی گزیدههای آن، از هر سفر ساده گزارشی به ارمغان میآورد که خوانندگانش بیش از تماشاگرانِ عادی همان گونه سفرها از آن بهره میگیرند، اما محور اصلی در اغلب این آثار، عشقی آگاهانه، با شناختی ژرف از ادب و تاریخ ایران زمین است. بر هر نقیصه و ایراد آن دل میسوزاند که چرا چنین است، و هشدار میدهد که چگونه باید میبود و چگونه باید باشد. هر جا اثری و نمادی از فرهنگ ایران و ایرانی میبیند به وجد میآید و از زوال آن اندوهگین میشود. ایران در دیدگاه او فراتر از مفهوم صرفاً جغرافیای سیاسی امروزی آن است. او ایران فرهنگی را در نظر دارد که مرز نمیشناسد. این سخن یا تعریف کوتاه و فراموشنشدنی از اوست که: «گستره ایران فرهنگی تا آنجایی است که نوروز را پاس میدارند»؛ اما هیچ چیز او را بهاندازه زوالی که با شتابی صنعتی و همراه با جابهجاییهای جمعیتی و هویتی این فرهنگ را تهدید میکند رنج نمیدهد، که گویی فرصت فراگیری تربیت و ادب متعارف را، که ریشه در تاریخی کهن دارد، حتی در روابط اجتماعی، در غوغای سیاست و دود و ترافیک و کژراهههای اقتصادی و اجتماعی از این نسل دریغ داشته است، و نگرانِ آنانی است که خود «بر سر شاخ و بن میبرند.»
بحث تفصیلی پیرامون جنبههایی از شخصیت چندوجهی دکتر اسلامی ندوشن، در ادبیات، تاریخ، فرهنگ و شناخت عمیق و تحلیلی محتوای آثار اجتماعی و جامعه شناختی او در شأن کارشناسان این رشتهها است. اما با شناختی که در این پنجاه سال آشنایی با او داشتهام، ترجیح میدهم درباره نکاتی از جنبههای شکلی آثار او بگویم: سادهنویسی از آن کارهای سهل و ممتنع است. اندکی ضعف و ناشیگری نوشته را پیشپا افتاده و سبک میکند. سادهنویسی دکتر اسلامی ندوشن به روانی آب است و اصالت دارد، یعنی تقلید از هیچ کس نیست. راز آن به نظر من که مکرر در محضرشان بودهام، در این است که نمینویسد بلکه میگوید! این روانی و درستی و پختگی گفتاری اوست که عیناً به نوشته تبدیل میشود. برای زیباسازی جملات تلاشی اضافی برای آراستن و پیراستن آن نمیکند. همان را که میگوید، مینویسد و همین اصالت است که آن را بر دل مینشاند. سبکی ویژه که آن را چندان قابل تقلید نمیدانم، زیرا قریحه و استعداد ذاتی قابل تقلید، و کار تقلیدی اصیل نیست. از آن میتوان آموخت و لذت برد. و پیام آن برای کسانی که بخواهند زیبا و ساده و روان بنویسند این است که باید بسیار بخوانید، بسیار بدانید، جوهرش را داشته باشید، آنگاه چنان که تراویده از اندیشهء اصیل و ویژهء خودتان است، بنویسید. بنگرید به کتاب روزها!
منبع:نگاه نو، فصلنامه اجتماعی، فرهنگی، هنری، ادبی/ زمستان 1397