بااحمدشاملو درجدال با«مدّعیان»!
دیدم آنان را بیشماران
که دل از همه سودایی عُریان کرده بودند
تا انسانیّت را از آن
عَلَمی کنند ــ
و در پسِ آن
به هر آنچه انسانیست
تُف میکردند!
دیدم آنان را بیشماران،
و انگیزههای عداوتِ شان چندان ابلهانه بود
که مُردگانِ عرصهی جنگ را
از خنده
بیتاب میکرد؛
و رسم و راهِ کینهجوییشان چندان دور از مردی و مردمی بود
که لعنتِ ابلیس را
بر میانگیخت…
سخنِ من نه از درد ِ ایشان بود،
خود از دردی بود
که ایشانند!
اینان دردند و بودِ خود را
نیازمندِ جراحات به چرکاندر نشستهاند.
و چنین است
که چون با زخم و فساد و سیاهی به جنگ برخیزی
کمر به کینات استوارتر میبندند.