آن تیر آتشین: مصدّق در اوج و آغاز افول ، فریدون مجلسی
تير 1331 را با آنكه 8 ساله بودم به ياد دارم، شايد يك دليل آن شنيدن تكراري آن مسائل و وقايع از اطرافيان در سالهاي بعد بوده است. از همان آغاز كار مصدق يعني اجرايي شدن قانون نفت ملي شدن تا پايان حكومت او، روزي نبود كه كشور از بحران و آشوب در امان باشد. بحران آفرين حزب توده بود كه در واقع با بهرهمندي از تداركات و پشتيباني دولت شوروي برنامه نفوذ و استيلاي تدريجي آن كشور را مرحله به مرحله اجرا ميكرد. حزب توده از آغاز اشغال ايران توسط نيروهاي شوروي، از بقاياي 53 نفر كمونيستهايي كه در زندان رضاشاه بودند در سال 1320 تشكيل شد و در آن شرايط حاد توانست گروهي از جوانان تحصيلكرده و عدالتخواه و اهل علم و ادب و هنر را در ساختار خود جلب كند و به همين دليل عضويت در آن حزب نوعي اعتبار فرهنگي و شخصيتي تلقي ميشد و كسان بيشتري را جلب ميكرد. اما رهبري حزب بهسرعت مجري برنامههاي توسعهطلبانه دولت شوروي شد كه خواهان دستيابي به منابع نفت ايران و محروم كردن رقباي غربي از آن منابع بود. هنوز جنگ به پايان نرسيده بود كه فرقه دموكرات را در آذربايجان تشكيل دادند و دست دولت مركزي را كوتاه كردند. اين امر منجر به اعتراض ايران و دخالت ترومن شد كه دولت شوروي را وادار به خارج كردن نيروهايش از ايران كرد. سياست قوام كمك كرد كه بلافاصله نيروهاي دولتي با استقبال مردم وارد تبريز و اروميه شوند و نيروهاي فرقه به شوروي گريختند. اين شكست موجب تزلزل و ريزش بزرگي در حزب توده شد. حزب دو سال بعد در بهمن 1327 اقدام به ترور شاه كرد كه ناموفق ماند و كوشيد آن كار را به گردن رزمآرا بگذارد كه فرماندهي بيرون راندن قواي فرقه را بر عهده داشت. حزب توده غيرقانوني شد، اما كوشيد به توسعه نفوذ در شبكه نظامي راه ديگري براي روي كار آوردن دولتي تابع شوروي بگشايد. زماني كه مصدق رهبري اعتراض به ادامه بهرهبرداري سودجويانه انگليس را از منابع نفت ايران بر عهده گرفت – كه در عرصه بينالمللي مورد حمايت امريكا نيز بود – كه خود در منطقه مبناي 50 – 50 را در تقسيم سود امتيازات خود رعایت میکرد. حزب توده که نگران توسعه موج ناسیونالیسی در میان نخبگان جامعه ایران بود و آن را مغایر برنامههای نفوذی خود میدانست، از همان آغاز به بهانههای مختلف بنای مخالفت با نهضت ملی نفت ایران را گذاشت. هنوز سه ماه از روی کار آمدن مصدق نگذشته بود که حزب توده که مصدق را بازیچه امپریالیسم مینامید در23 تیر 1330 نیروهای کارگری و دانشجویی را در صفوف ده هزار نفری بسیج کرد و برای قدرت نمایی به میدان فردوسی و بهارستان گسیل داشت. در بهارستان به درگیری با برخی از جناحهای تندرو نهضت ملی و به تیراندازی عناصری از حزب به پلیس و کشتن یک افسر و چند پلیس منجر شد و در تیراندازی متقابل چند نفر از تظاهرکنندگان ضد دولتی نیز کشته شدند. با اینکه تظاهرات در هم شکسته شد، برکناری و تعقیب رئیس و معاون شهربانی از سوی مصدق پیروزی بزرگی برای حزب توده بود؛ زیرا این کار موجب اعتراض سرلشکر زاهدی وزیر کشور بود که خواهان آزادی افسران تحت امر خود شد. پذیرفته نشدن این درخواست موجب استعفا و جدایی زاهدی از نهضت ملی شد و دوستی کسی که در سمت فرماندهی شهربانی موجب ورود کاندیداهای نهضت ملی به مجلس شده بود به خصومت بدل شد. بعد از آن ماجرا، در تیر 1331 تغییر اوضاع موجب شکایت انگلیس از ایران به شورای امنیت ملل متحد و به دادگاه لاهه شد. انگلیسیها که منافع مهمی را از دست داده بودند فسخ یکجانبه قرارداد شرکت نفت خودشان را غیر قانونی میدانستند و به آن دو مرجع شکایت کردند. مصدق در زمانی که هنوز از حمایت ترومن برخوردار بود برای مسافرتی طولانی و بیش از سه هفته به آمریکا رفت. آمریکایی که که ضمنا با بریتانیا نیز دوست بود و کوشیدند پیشنهادهای مرضی الطرفینی ارائه دهند که مصدق پذیرای آن نشد و شخصا در جلسه رسیدگی به شکایت انگلیس در شورای امنیت حضور یافت. مصدق با ذکر سوابق استعماری انگلیس بخشی از سخنرانی خود را به شعارهای سیاسی اختصاصی داد و در بخش دیگر از حقانیت ایران در ملی کردن نفت خود و اینکه محل رسیدگی به این دعوای تجاری شورای امنیت نیست، سخن گفت. به توصیه نماینده فرانسه با توجه با ماهیت حقوقی دعوا قرار شد رسیدگی به آن به بعد از حکم دادگاه لاهه موکول شود و این توصیه تصویب شد.
دادگاه لاهه در گرمای آتشین تیر 1331 در لاهه تشکیل شد. مصدق در آن شرکت کرد و چون دلیل منطقی داشت، در جای نماینده انگلیس هم ننشست! مصدق در پیش نویس لایحه خود به ایرادهایی حقوقی علیه عملکرد انگلیس استناد کرده بود. پروفسور رولن وکیل بلژیکی ایران، توصیه کرد که آن بخش از ایرادها گرچه درست است، اما نباید در این مرحله مطرح شود، زیرا ایران به حق معتقد بود که دادگاه لاهه مرجع رسیدگی به دعاوی حاکمیتی میان دولتهاست و مرجع رسیدگی به دعاوی امور تصدی و تجاری شرکتها علیه دولتها نیست، ولو آنکه سهام عمده شرکتی متعلق به یک دولت باشد و طرح مسائل ماهوی دعوت دادگاه به رسیدگی به دعوا تلقی میشود. بنابراین لایحه ایران بسیار ساده و منطقی بود و صلاحیت دادگاه را انکار میکرد. دادگاه با رأی تاریخی خود که قاضی مک نیر رئیس انگلیسی دادگاه نیز آن را تأیید کرد رأی به عدم صلاحیت خود داد. به عبارت دیگری رأی به حقانیت یا عدم حقانیت ایران در دعوا صادر نشد. حتی معاون دادگاه در کنار آن رأی توضیح داد که این رأی مانع ارجاع دعوای خواهان به مراجع ذیصلاح نیست.
بازگشت مصدق مصادف بود با معرفی دولت جدید. مصدق خواهان وزارت دفاع و فرماندهی قوا برای خود بود که شاه موافق نبود . مصدق استعفا کرد. قوام از سوی شاه مأمور تشکیل کابینه شد. اما شورش عمومی ملت در زمانی که مصدق در اوج محبوبیت بود، شاه را ناچار به تجدید نظر کرد و مصدق پنج روز بعد با اقتدار ریاست دولت جدید و فرماندهی کل قوا را بر عهده گرفت. یک روز بعد از 30 تیر حکم دادگاه لاهه در تأیید نظر ایران صادر شد و بر شور مردم افزود. مصدق میگوید اگر آن رأی زودتر ابلاغ شده بود استعفا نمیکردم!! احتمالا بیم و امید و نگرانی از باخت بزرگ در تصمیم او به استعفا بیتأثیر نبوده است.
مشکلات از همان روز آغاز شد. قیام ملی 30 تیر سه متولی داشت. مصدقیهای متعلق به نخبگان جامعه ولی متشتت و فاقد سازماندهیِ منسجم. نیروهای مذهبی که پیاده نظام اصلی قیام را از میان جوامع مردمی و مساجد و زورخانهها فراهم کرده بودند، و حزب توده که با توجه به شعارهای جدید ضد استعماری و هیجان معاون جوان دولت با گرایشهای چپ، برای نخستین بار با تغییر موضع به طرفداری از مصدق و با شعارهای غرب ستیزانه وارد عرصه شده بود. ورود حزب توده و قدرت نماییهای بعدی آنان خوشایند نیروهای مذهبی و نظامیان رضاشاهی طرد شده و ضد کمونیست نبود؛که اکنون زاهدی رهبری آنها را بر عهده داشت. از طرفی دولت ایران با قطع رابطه با انگلیس موضوع پرداخت غرامت و قطعی کردن اعتبار حقوقی قانون ملی کردن نفت را به تعویق انداخته بود و شعار زیانبخش اقتصاد بدون نفت را تکرا ر میکرد. انگلیس با توسل به دادگاههای عمومی در عدن و جاهایی دیگر مدعی بود که ملی کردن در واقع مصادره غیرقانونی بوده و مانع فروش نفت ایران شده بود. این کشمکشی بود که از شش ماه بعد به خصومت میان نیروها گرایید و یک سال بعد دولت را از آن اوج محبوبیت به زیر کشید.
منبع:روزنامه اعتماد/چهارشنبه 31 تیر 1399