گریز از دوزخ،شعری از جهانگیر صداقت فر
به گوش
از شنیدنِ
و به چشم
از دیدنِ اخبار
هشدار
و با نیشِ تَشَر به کودکِ احساس
حکمِ زنهار داده ام،
زیرا که صحنِ روزگار
همه آشوبِ جنگ و فتنه و نیرنگ،
و تکرارِ مکررِ حادثاتِ بد آهنگ است؛
و گنجایشِ گنبدِ آفاق
در برابرِ حجمِ مرثیههایِ استغاثه
بسی تنگ است.
بایگانِ حافظه را
به حذفِ خاطرههایِ تلخ،
و حفظِ حلاوتِ یادهایِ شاد انجام
اخطار داده ام.
***
اینک–
زیبایی را دریافتن،
و حظِّ حضور
در این مجالکِ اندک را
مغتنم برشمردن،
و حرمتِ حیات را به خاطر سپردن،
و آسودن
آسودن
آسودن…
آه–
تن دردادن به ناگزیریِ تمکین
اراده ئی برسنجیده مینمود
که توانِ تحمل را
سرانجام
نهایتیست،
و در غایتِ استیصال
تغافل
خود چه طُرفه عنایتیست!
***
و من اکنون–
بی اعتنا به شرم آجینِ شبنم بر جبین–
چشم و گوش بسته از کنارِ مرزهایِ فلک زده میگذرم.
تیبوران- ۲۷ آپریل ۲۰۲۱