نقدی بر تاریخ نویسی یرواند آبراهامیان،سیدجواد طباطبائی
این آبراهامیان، هموطن سابق ارمنیتبار، تودهای آمریکایی و استاد ممتاز کالجی در نیویورک آیتی در سفاهت بازمانده چپ وطنی است و با اینکه بیش از شصت سال را در انگلستان و آمریکا گذرانده، حتی یک ذره هم از این سفاهت کاسته نشده و به نوعی مصداق آن آسیبشناسی عامیانه از خلق تودهای است که آنان «بر این زادهاند، بر این هم بگذرند»! تاریخنویسی ایدئولوژیکی یکی از رایجترین شیوههای تاریخنویسی معاصر ایران است که با تولیدات نویسندگان شوروی و حزب توده آغاز شده و مردهریگ آن نیز از طریق نویسندگانی مانند احسان طبری به فعالان سازمانهای تروریستی مانند بیژن جزنی رسیده و با مهاجرت فعالان سیاسی به اروپا و آمریکا نیز تولّد دوبارهای در غرب پیدا کرده است. آنچه میان همه این جریانها مشترک است، همانا بیخبری آنان از ایران و تقدّم ایدئولوژی بر امر واقع تاریخی است که به صورتهای گوناگون در همه این نوشتهها آمده است. نیازی به گفتن نیست که نه از شوروی اثری باقی مانده، نه از حزب توده اما عقبماندگی، آن هم در کشورهای عقبمانده، چنان فاجعهای است که مشکل بتوان به اعماق آن رسید. شیوه تاریخنویسی ایدئولوژیکی نوعی از تاریخ سیاسی است که بیشتر فعالان سیاسی برای پیشبرد اهداف ایدئولوژیکی خود نوشتهاند. بدیهی است که این نوشتهها را نمیتوان تاریخ در معنای دقیق آن دانست. این شیوه تاریخنویسی، در دهههای اخیر که گروههای بیشتری از ایرانیان فعال سیاسی جایی در دانشگاههای آمریکایی پیدا کردهاند، بیش از پیش رواج پیدا کرده و اگرچه ظاهری علمی دارد اما روایتی خاص- بهتر بگویم: یک روایت یگانه- را در تحلیل تاریخی دنبال میکند. از نمونههای جالب توجه این نوع تاریخنویسی نوشتههای همین یرواند آبراهامیان است که با تهماندههایی از تاریخنویسی شورویستی-تودهای، در ادامه تاریخنویسان چپ اروپایی، کوشش کرده است روایت سیاسی چپی از تاریخ معاصر ایران عرضه کند. البته، ادعای نویسنده مبنی بر اینکه روش تحلیل جامعهشناسان چپ جدید را دنبال کرده، گزافی بیش نیست، زیرا او نتوانسته است با میراث تودهای خود تصفیه حساب کند. این اثر، مانند بسیاری از تاریخهای سیاسی با گرایش جامعهشناسی سیاسی، از زمانی آغاز میشود که روایت تاریخی قصد توضیح تاریخ با تکیه بر آن را دارد. از اینرو، تاریخ دو انقلاب ایران ناچار باید با ظهور طبقه کارگر و آرایش جدید در مناسبات طبقاتی آغاز شود🖊
بخشی از مقالۀ« ملیّتسازی جعلی»، سرمقالۀشمارۀ شانزدهم سیاستنامه، نوروز ۱۴۰۰، صص۸-۴