در گذشت آرامش دوستدار، فیلسوف نامدار ایرانی،علیرضا مناف زاده
آرامش دوستدار، فیلسوف و نظریه پرداز نامدار ایرانی، عصر روز چهارشنبه، پنجم آبان ماه، در سن ۹۰ سالگی در شهر کلن آلمان درگذشت. او متولد سال ۱۳۱۰ خورشیدی در تهران بود.
آرامش دوستدار در سال ۱۳۳۶ برای تحصیل در رشتۀ فلسفه به آلمان رفت و از دانشگاه بُن دکترای فلسفه گرفت. عنوان رسالۀ دکتری او «متافیزیک اخلاق در فلسفۀ ارادۀ معطوف به قدرت نیچه» است. آرامش دوستدار پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۸ در دانشگاه تهران فلسفۀ تدریس میکرد. اما پس از انقلاب در پی بسته شدن دانشگاهها ایران را به قصد آلمان ترک کرد و در شهر کلن ساکن شد.
آرامش دوستدار برادرزادۀ احسانالله خان دوستدار، یکی از همراهان و همرزمان میرزاکوچک خان جنگلی، بود. او در خانوادهای بهایی به دنیا آمد و پرورش یافت. اما پس از تحصیل در رشتۀ فلسفه و همدمی با آثار و اندیشههای نیچه، خدا ناباور و دینگریز شد.
حقیقت این است که پس از انقلاب هیچ نویسنده و نظریهپرداز ایرانی به اندازۀ او واکنش برنینگیخت. پرسشهای ناشنیده و نامتعارف او دربارۀ عادتهای فکری، ذهنیت جمعی و رفتارهای فرهنگی، سیاسی و دینی ایرانیان، گروهی را خشنود، جماعتی را آزرده، کسانی را سرگشته و گروهی را اندیشناک کرد. کسانی چه در ایران و چه در خارج بیپروا بر او تاختند و گهگاه تهمتهای ناروا به او زدند و کوشیدند با تاختن به شخص او دیدگاههایش را بیاعتبار کنند.
آزردگی این گروه علتهای گوناگون داشت. کسانی از میان آنان به این سبب آزرده بودند که دوستدار باورهای اسلامیشان را به زیر تازیانۀ نقد کشیده بود . کسانی انتقاد او را از زرتشتیگری برنمیتافتند. یا از این آزرده بودند که او سرچشمههای «دینخویی» ایرانیان را در ایران پیش از اسلام میجست و فرهنگ ایران باستان را نیز مانند فرهنگ ایران پس از اسلام «دینخو» مینامید و آن را محصول سیاست «شهریاری یزدانگزیده» میدانست. بعضیها نیز صفاتی مانند «دینخویی» یا «امتناع تفکر» را که او به فرهنگ ایرانی نسبت میداد، توهین به خود میدانستند و نسبت «نیندیشیدن» را که دوستدار به «روشنفکری ایرانی» میداد، نسبتی ناروا و نوعی دشنام به خویشتن میپنداشتند و به همین سبب بر او و دیدگاههایش میتاختند.
دوستدار معتقد بود که منتقدانش سخن او را درست نفهمیدهاند یا نخواستهاند بفهمند. درنتیجه، در مقالههایی که پس از چاپ کتابهایش نوشت یا در شرح و بسطهایی که بر چاپهای بعدی کتابهایش گاه به صورت فصلهای تازه افزود، کوشید اندیشههایش را با شرح و بسط بیشتر و با مثالهای آشناتر توضیح دهد. او برای فهمپذیر کردن ایدههایش چندین مفهوم کلی ساخت که از مهمترین و آشناترین آنها میتوان از «دینخویی»، «امتناع تفکر» و «فرهنگ دینی» یاد کرد. بنیاد اندیشۀ او بر گزارۀ کلی «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» استوار است. این گزاره عنوان یکی از کتابهای اوست.
دوستدار تفکر اصیل را در درجۀ نخست، تفکر فلسفی میدانست. به گفتۀ او، انسان دینی هنگامی که پرسشی میکند، میداند که پاسخ پرسش او از پیش در کلام قدسی نهفته است. یعنی پاسخی که او برای پرسش خود میجوید پاسخ الاهی است. در نتیجه، پاسخی نیست که استوار بر پرسش واقعی باشد و از آن برخاسته باشد و به همین سبب هرگز پاسخ نیست، بلکه «استخبار» است. یعنی پرسش از امری یا مطلبی است که قبلاً ذکری از آن رفته است. به عقیدۀ او بینش دینی ذاتاً فاقد پرسش است. او فرهنگ ایرانی را از این رو «دینی» و «دینخو» مینامید که در آن پرسشهای اساسی فلسفی طرح نمیشود.
او کتابهای چندی در بیان اندیشۀ خود نگاشته که به ترتیب تاریخ انتشار از آنها یاد میکنیم: «ملاحظات فلسفی در دین و علم» که در سال ۱۳۵۹ در تهران انتشار یافت. «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» و «درخششهای تیره» که اولی در ١٣٧٠ و دومی در ۱۳۸۳ از سوی انتشارات خاوران در پاریس منتشر شد. کتاب بعدی او، «خویشاوندی پنهان»، در سال ۱۳۸۷ از سوی انتشارات فروغ و نشر دنا در کلن به بازار عرضه شد و آخرین اثر چاپ شدۀ وی با عنوان «زبان و شبهزبان فرهنگ و شبهفرهنگ» در سال ۱۳۹۷ از سوی انتشارات فروغ در آلمان منتشر گردید.
منبع:رادیو RFI