Print This Post Print This Post
تازه‌ها


غزلی از نادر گُلشاهی لنگرودی

 

كجا روم  كه تو باشی و انتظار نباشد

قرار باشد و اين  حال بی قرار نباشد

گذارِ ديده نيفتاد تا كنون به دياری

كه پای حضرت غم را در آن گذار نباشد

كنار ، عرصۀ من نيست  جای عرصه خزر را

كه بحرِ خفته در اين گوشه را كنار  نباشد

فرار از همه دامی ميسّر است و ليكن

امان ز دامِ تو نادر ! ره فرار نباشد

فرستادن این مطلب برای دیگران