Print This Post Print This Post
تازه‌ها


مرگ در میان دود چراغ و کتاب‌های گشوده و ناگشوده

به مناسبت 26 آبان سالروز درگذشت ابراهیم پورداوود

مرگ ابراهیم پورداوود مانند زندگیش در میان کتاب‌هایش بود، چنان در طول زندگی‌اش از قلم، کاغذ و کتاب دمی جدا نشد، زنده‌یاد بهرام فره‌وشى، در مرگ استاد مى‌نویسد: «وى شب‌ها در کتابخانه خود بر روى نیم تختى مى‌خفت، همچنان پرشکوه در میان انبوه کتاب‌ها بر تخت خفته بود و کتابى گشوده، در کنارش بود.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، «من هم پس از سال‌های درازی در آنجا آرام خواهم گرفت، آن چنانکه از آنجا نا آموخته بیرون آمدم، نا آموخته به آنجا باز خواهم گشت. (ماهنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی، 1347، ص 197 – 194)» این چند جمله سخنان یکی از بنیانگذاران ایرانشناسی در ایران، دکتر ابراهیم پورداوود است، او درست پیش‌بینی کرده بود و پس از 70 سال زندگی، تلاش برای آموختن و آموزاندن و تحقیق و نوشتن در 26 ابان 1347 به مقبره خانوادگی خود در رشت بازگشت.  وى شب‌ها در کتابخانه خود بر روى نیم تختى مى‌خفت، همچنان پرشکوه در میان انبوه کتاب‌ها بر تخت خفته بود و کتابى گشوده، در کنارش بود.زنده‌یاد ایرج افشار درباره خُلق و خوی مردی که سال‌ها برای آشنایی بیشتر ایرانیان با گذشته و نیاکانشان دود چراغ خورد، کتاب‌ها خواند و کتاب‌ها نوشت، می‌نویسد: «چون دانش‌آموز سال‌های دبیرستان بودم به سخنرانی‌های او می‌رفتم و سعادتی نصیب شد که با او آشنایی نزدیک پیدا کردم. آشنا شدن با پورداود بسیار ساده بود و همه را آسان به خانه‌اش می‌پذیرفت و مهربانی می‌کرد. چون کلامش آمیخته به طنز و شوخی هم بود، هم‌صحبتی‌اش دلنشین بود. گزارش اوستا برجسته‌ترین کار و یادگار پورداود است. تا کنون تفسیر و ترجمه گات‌ها، خرده اوستا، یسنا و یشت‌ها در 6 مجلد نشر شده است و از گات‌ها 2 گزارش انتشار یافته، یکی در 25 سال پیش و یکی در همین امسال و این تفسیر دوم با آن دگرگونی‌های بسیار دارد و از سر نو فراهم شده است.» این سطور جملات ایرج افشار درباره ابراهیم پورداوود، استاد دانشگاه تهران و یکی از بنیانگذاران ایران‌شناسی است.


اعتراض به حمله نظامیان به دانشگاه

گاهی برخی خاطره‌ها جزئیاتی از مفاخر فرهنگی بازگو می‌کنند که تنها خاطره نیست، بلکه بخشی از مرام و مسلک یک شخصیت فرهنگی است که فراتر از خاطره است، مثل خاطره ای از عصبانیت پورداوود درباره رفتار نظامیان پهلوی با دانشجویان دانشگاه تهران که ایرج پارسی‌نژاد، منتقد ادبی در کتاب «یادها و دیدارها» آنرا چنین روایت کرده است: «استاد دیگرم، ابراهیم پورداوود (1264- 1347) استاد زبان و تاریخ و فرهنگ ایران باستان بود با آنکه در دوره دانشجویی ما استاد در نیمه دوم هفتاد سالگی بود، آرام و شمرده سخن می‌گفت و همچنان از سلامت و سرزندگی بهره‌مند بود. رفتارش با دانشجویان توام با ادب و احترام بود و آنها را دوست می‌داشت. یادم هست در دی ماه 1341 در پی تظاهرات اعتراض‌آمیز دانشجویان، پلیس همراه با سربازان گارد  برای حمله به دانشجویان معترض به صحن دانشگاه و دانشکده‌ها ریختند و گروهی را زدند و بردند. فردای آن روز استاد پورداوود درکلاس درس خود با دلیری و صراحت به این حمله و حرکت اعتراض کرد و با قهر و خشم کلاس درس خود را نیمه تمام گذاشت.»

ابراهیم پورداوود، نخستین ترجمه فارسی از اوستا را منتشر کرد و این کارش بیشتر از سایر فعالیت‌های او مورد توجه قرار گرفت، اما وجه دیگر او که به آن هم کم و بیش اشاره شده است، ذوق شعر و شاعری اوست که پرفسور محمد اسحاق در کتاب «سخنوران نامی» درباره آن نوشته است: « …و دیگر از فضلاى مقیم برلین در آن ایام، دوست قدیمى من آ قاى میرزا ابراهیم پورداود از شعراى مستعد عصر حاضر، با طرزى بدیع و اسلوبى غریب متمایل به فارسى خالص…» خود در مقدمه پوراندخت‌نامه مى‌نویسد: «کلیه اشعارى که در رشت، تهران و بیروت انشا شده بود، پاره کرده، سوزانیدم، به استثناى چند غزلى از آنها که براى یادگارى نگه داشته‌ام و در دیوان مندرج است.»


قطرۀ ناچیزی در برابر فردوسی و خیام

دکتر محمد معین، هم درباره سرود «گوتیا اهو، خوان اشم وهو» در یادنامه پورداود آورده است: «پورداود گاه به صراحت طبع، اوزان غریب انتخاب مى‌کند و نیک از عهده برمى‌آید» پورداود بیشتر به تخصص در ایران باستان و اعتبار علمى او در این زمینه شهرت دارد و دیگر امروز کسى از پورداود به عنوان شاعر یاد نمى‌کند و خود او نیز در مقدمه پوراندخت‌نامه مى‌نویسد: «چنین دیوانى در کشورى که صد ها فردوسى و خیام داشته، قطره ناچیزى است در مقابل دریاى مواج ادبى.» اشعار او از لحاظ قالب و محتوا داراى ویژگى‌هایى است که شایستگى او را به عنوان شاعرى که باید نامش در زمره شاعران فارسى زبان ایران ثبت شود، به اثبات مى‌رسد.» (کتاب «از صبا تا نیما»)

دیگر شاگرد پورداوود که راه استاد در تالیفاتش ادامه داد؛ جلیل دوستخواه؛ او درباره‌ اهمیت گزارش پورداوود می‌نویسد: «یکی از جنبه‌های مفید و آموزنده‌ گزارش اوستای پورداوود، توجه عمیق به جهات مختلف موضوع است. او در کار خود به این اکتفا نکرده که در چارچوب مدارک پیش از اسلام، گزارشی از اوستا به عمل آورد و مختصر جست‌وجویی در این باره بکند و بگذرد؛ بلکه در بسیاری از دیوان‌های شعر و کتاب‌های مختلف فرهنگی و تاریخی پس از اسلام (اعم از عربی و فارسی) نیز رد پای مسأله مورد بحث را پیدا کرده و بدین سان رشته‌های نهایی پیوند اندیشگی فرزانگان و فرهیختگان این سرزمین را در طی سده‌های متمادی، آشکار ساخته است. از همین رو دوره‌ گزارش اوستای پورداوود را می‌توان یک فرهنگنامه‌ ایرانی به شمار آورد که اعتبار پژوهشی آن از بسیاری جهات محفوظ مانده است‌.»

پورداوود اعتقاد داشت که تا شاگرد مطلبی را خوب نفهمد نباید از او انتظار یاد گرفتن داشت. مرتضی گرجی هم در آناهیتا به احترام شاگردانش نسبت به ایشان اشاره می‌کند و این گونه می‌نویسد: «قلب دانشجویان و شاگردانش همواره لبریز محبت اوست به هنگام سخنرانی و خطابه، شنوندگان را مسحور بیان خود می‌سازد. هنگامی که از سرزمین پهناور ایران باستان گفتگو به میان می‌آورد، نشانه‌های غرور و سرافرازی در چهره‌اش نمایان می‌شود، برق دید گانش صد برابر درخشان‌تر می‌شود، گردن خود را کشیده‌تر و سر خود را بالا می‌گیرد، گویی چون سیمرغ مرزهای ایران زمین بزرگ را بر پال و پر خود دارد گفتارش همیشه دلچسب نوشته‌هایش نغز و دل نشین است. او روح و اندیشه و قلم خویش را، در تمام مدت زندگی، برای نمایاندن بزرگی‌های این سرزمین به کار برد.


مرگ در میان قطره‌های باران

اما مرگش مانند زندگیش در میان کتاب‌هایش بود، چنانکه در طول زندگی اش از قلم، کاغذ و کتاب دمی جدا نشد، زنده یاد دکتر بهرام فره‌وشى، در مرگ استاد پورداود مى‌نویسد: «… تا اینکه بامدادى پگاه- روز یکشنبه 26 آبان ماه 1347 خورشیدی- خدمتگزار او به من تلفن کرد که استاد سخت بیمار است، باران تندى مى‌بارید. خود را به شتاب به بالینش رساندم. وى شب‌ها در کتابخانه خود بر روى نیم تختى مى‌خفت، همچنان پرشکوه در میان انبوه کتاب‌ها بر تخت خفته بود و کتابى گشوده، در کنارش بود. دست وى را به دست گرفتم، هنوز گرم بود، ولى دیگر زندگى در آن نبود. شب هنگام دو بار برخاسته بود، چراغ افروخته و کتاب خوانده بود و سپس آرام چشم از جهان فرو بسته بود.»

ابراهیم پورداوود، نخستین مترجم اوستا به فارسی، بنیانگذار ابران‌شناسی و استاد دانشگاه تهران در 26 آبان چشم از جهان فرو بست. 

فرستادن این مطلب برای دیگران