Print This Post Print This Post
تازه‌ها


در بارۀ همایون کاتوزیان و کتاب «طنز و طنزینۀ هدایت» ، فریدون مجلسی

یک اثر چند وجهی

اخیرا چاپ دوم طنز و طنزینه هدایت اثر دکتر همایون کاتوزیان منتشر شده است. نمی‌دانم جای خوشوقتی است یا افسوس! کتابی ارزنده که در سال 1395 در 1100 نسخه منتشر شده بود، انتظار می‌رفت چند ماه بعد در شمارگانی بیشتر به چاپ دوم و چاپ‌های بعدی برسد. اما در این دوران دلسرد کننده که روزنامه ها، همان‌هایی که 20 سال پیش در جامعه‌ای کوچکتر و کم سوادتر در شمارگان میلیونی، در پشت چراغ قرمز چهارراه‌ها به فروش می‌رسیدند، با وجود همه ملاحظات ارزشی و بی ارزشی به خاطر بقا، یا شاید به دلیل همان ملاحظات، در حال خماری و کُما هستند، شاید همین به چاپ دوم رسیدن کتابی ارزنده و ادیبانه و نه رمانی عامه پسند، را باید به فال نیک گرفت. یعنی هنوز فرهنگ هم جایگاهی و خریدارانی دارد.

همایون کاتوزیانی استادی چند وجهی‌ست. وجهی سیاسی با دیدگاهی عدالت خواهانه و اجتماعی یادگار دوران پرشور نهضت ملی که در طول زمان با الهام از اندیشه و با منش علمی و دیدگاه دانشگاهی مستند سازی، از احساسات دورتر و بری شده و هرچه بیشتر به واقع‌بینی و عقلانیت گرویده است به نظر من این وجه مایه و زیربنای هویت و شخصیت او را تشکیل می‌دهد. وجه دیگر دیدگاه اقتصادی اوست، که رشته تحصیلی او بوده و تا رسیدن به سطح استادی دانشگاه در انگلیس، که امری بسیار جدی است، رنگی حرفه‌ای یافته است. وجه دیگر که با تحولات وجه سیاسی بی ارتباط نیست و در تحولات عقیدتی او مؤثر بوده است تاریخ پژوهی خصوصا تاریخ معاصر ایران از مشروطه به بعد است که گاه رنگ تحلیلی و جامعه شناختی پیدا می‌کند، و سرانجام وجه ادبی اوست، هم از لحاظ محتوایی و هم از لحاظ فصاحت ادبی با رعایت سادگی و شیوایی، که نمونه آن را در کتاب طنز و طنزینه هدایت می‌توان دید. جالب این است که این کتاب اثر کسی‌ست که در حدود نیم قرن از کشور و جامعه خود دور بوده و رشته تحصیلی و کاری او نیز اقتصاد است که با خویشاوندی با خشکی ریاضی و ضرایب و ارقام و اعداد، ممکن است قلم ادبی را نیز به خشکی بکشاند. اما چنین نیست. گزینش موضوع طنز و طنزینه خود حکایت از طبعی نازک و هوشمند دارد. می‌گویند یکی از نشانه‌های ضریب هوشی بالا درک طنز است. و نیز گزینش صادق هدایت با آن طبع هوشمند و ظریف و شکننده، که از سطح درک عمومی جامعه خود فراتر می‌اندیشید و به درماندگی و احساس افسردگی و تنهایی حتی در میان جمع انجامید، نشان دیگری از درکی هوشمندانه همایون کاتوزیان دارد. شاید همین احساس جدایی و تنهایی هدایت موجب آفرینش بوف کور شد که در ادبیات داستانی ایران نقطه عطفی اثر گذار بوده است. اما نگارنده این سطور که احتمالا دیدگاه واقع‌گرایانه تری نسبت به زمان و مکان و زندگی دارد، ضمن تحسین بوف کور، همیشه خواننده مشتاق آثار طنز هدایت بوده است.

کاتوزیان که قطعا زندگی در سطح بالای فرهنگی انگلستان موجب آشنایی بیشتر او با طنز خاص و عمیق و اغلب غیر مستقیم انگلیسی شده است، با دید قدرشناسانه‌تری به طنز و طنزینه هدایت می‌نگرد. طنز انگلیسی داستان پرنده‌ای را به یادم آورد که با پرواز در مرتعی در زمستانی سرد و پربرف دچار سرما زدگی می‌شود. کرخت می‌شود و امیدش را از دست می‌دهد و تسلیم مرگ می‌شود و با میان برف‌ها می‌افتد و برف رویش را می‌پوشاند. زمانی بر نمی‌آید که گاوی در بازگشت به طویله خود از بالای او می‌گذرد و تاپاله خود را روی برف بالای سر پرنده می‌اندازد. پرنده با احساس گرما به خود می‌آید و جانی می‌گیرد، تکانی می‌خورد در پی آزادی در صدد بر می‌آید خودش را از زیر بار تاپاله و برف برهاند. جنب و جوش و تکان و جیک جیک او توجه روباهی را که از آن حدود می‌گذشت جلب می‌کند. به سراغش می‌رود، برف و تاپاله را کنار می‌زند، پرنده را از زیر آن بار در می‌آورد و آن می‌خورد! تا اینجا قصه ساده‌ایست مناسب کودکان، اما طنز در آنجاست که به داستان حتی رنگ سیاسی می‌دهد. می‌گوید ما از این داستان نتیجه میگیریم که اولا وقتی دچار تنگنا و مشکل جدی هستی، فکر نکن اگر کسی بر سرت تاپاله بیندازد الزاما دشمن توست! شاید زندگی تو را نجات دهد. دوم اینکه فکر نکن اگر کسی تو را از زیر بار آن تاپاله رها کند، الزاما دوست توست! شاید مرگت را رقم زند، سوم اینکه اگر زیر بار تاپاله‌ای گرم و نرم زنده‌ای، دیگر جیک جیک و سروصدای زیادی نکن که اوضاع خراب تر می‌شود!! یا طنزی از زبان چرچیل در تأثیر مادیات بر وفاداری است که می‌گوید «شبی در زمان جنگ برای سخنرانی و پیامی فوری باید به بی بی سی می‌رفتم، راننده نبود ناچار تاکسی گرفتم. وقتی به مقصد رسیدم به راننده گفتم که آیا می‌توانی منتظر بمانی تا کارم را تمام کنم و برگردم؟ راننده پوزش می‌خواهد و می‌گوید قرار است ساعت هشت امشب چرچیل پیام مهمی بفرستد و می‌خواهم در خانه پیام او را بشنوم.» چرچیل می‌گوید «از وطن پرستی و علاقه او به خودم آنقدر خوشم آمد که یک اسکناس پنج پوندی که مبلغ گزافی بود به او انعام دادم. راننده که چشمش گرد شده بود گفت، قربان، گور پدر چرچیل، کارتان تا صبح هم طول بکشد من همینجا می‌مانم!!»

باری، از نشانه‌های استادی کاتوزیان اینکه در آغاز ضمن اینکه درسی درباره تحولات ادبی اروپا از کلاسیک تا رمانتیسم، و از رمانتیسم به رئالیسم و از رئالیسم به ناتورالیسم و به سمبولیسم و مدرنیسم با ذکر نمونه‌هایی و زبان طنز در هریک از این مکاتب یاد می‌کند، اشاره‌ای به ژدانف و گوبلز دارد. ژدانف مشاور مطبوعاتی و انتشاراتی استالین و در واقع سانسورچی بزرگ اوست و همتایش گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر. آنها نوعی ادبیات فرمایشی را ترویج می‌کنند که جایی برای طنز باقی نمی‌گذارد. سپس به سوابق طنز در ادبیات فارسی از شعر و نثر، خصوصا در گلستان سعدی و اشعار مولانا می‌پردازد، که البته عبید زاکانی جای خود دارد، تا نمونه‌هایی از نویسندگان و آثار فرنگی و نیز طنز جدید ایرانی سپس به طنز دوره هدایت می‌رسد. که از اشرف الدین گیلانی و دهخدا و ایرج میرزا و شعرای دیگر سخن به میان می‌آید که طنزشان اغلب رنگ سیاسی و گاه رنگ هتاکی به خود می‌گیرد. نمی‌خواهم خلاصه کتاب را بنویسم، اما نمی‌توانم از تکرار بیتی از عارف خودداری کنم آنجا که می‌گوید: «بلشویک است خضر راه نجات * بر محمد، و آل او صلوات!!!

از اغلب نامداران ادبی در طنز از جمله حسن مقدم نویسنده جعفرخان از فرنگ برگشته که اثرش از نویسنده ناکامش بسیار مشهورتر است نامی به میان می‌آید تا می‌رسد به گزیده‌هایی از آثار طنز هدایت. البته به طنز گرفتن واژه‌های ابداعی فرهنگستان توسط هدایت در آن زمان که هنوز آن واژه‌ها عادی و متعارف نشده بود عجیب نیست. نهایتا به آثاری چون علویه خانم و حاجی آقا و توپ مرواری می‌پردازد که واقعا جالب است و در پایان اشاره‌ای با نامه‌های هدایت دارد.

به نظر من در این کتاب که به آثار طنز گذشتگان از سعدی و مولانا و عبید زاکانی اشاره دارد، جای کتاب رستم التواریخ اثر محمد هاشم آصف نگارنده تاریخی طنزآمیز از اواخر صفوی تا دوران زندیه و بخشی از دوران فتحعلیشاه قاجار در این کتاب خالی است. آصف خود را رستم الحکما می‌نامد و معتقد است این لقب را پدر بزرگوارش هنگام ولادت که آثار هوشمندی در وجناتش می‌بیند به او داده است! نویسنده معتبر دیگری که جای یاد او در این کتاب خالیست، گرچه به زمان بعد از هدایت مربوط می‌شود، ، ایرج پزشکزاد نویسنده دایی جان ناپلئون است. 

منبع:ماهنامه  تجربه/ 1سفند 1400

فرستادن این مطلب برای دیگران