هفتتیری با دستۀ عاج سفید،بهمن زبر دست*
بخشی از کتاب در دست انتشارِ اسناد محرمانۀ حزب تودۀ ایران
شاید نسل امروز تعجب کنند اگر بشنوند در جریان کارزارهای انتخابات اولین دورۀ ریاستجمهوری، که حزب جمهوری اسلامی و جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم حامی حسن حبیبی بودند2 و جامعۀ روحانیت مبارز تهران از ابوالحسن بنیصدر حمایت میکرد، حزب تودۀ ایران حامی حسن حبیبی بود. این پرسش که حزب تودۀ ایران در هواداری از آنچه خط امام مینامید، چهقدر صادق بود، با گذشت نزدیک به چهار دهه، هنوز محل بحث است. با توجه به انتشار اسناد محرمانۀ درخواست اسلحه توسط دبیراول این حزب از مقامات شوروی که مرکز ویلسون آنها را ترجمه و در فضای مجازی منتشر کرده، نظری اجمالی به آن اسناد میاندازیم.
موضوع انبارهای مخفی سلاح حزب تودۀ ایران یکی از دلایلی است که در ردّ صداقت این حزب آورده شده است. واقعیت این است که بیشتر اعضا و حتی رهبران حزب تودۀ ایران از این موضوع بیخبر بودند، زیرا تصمیمگیری دراین مورد به توسط یک نفر، یعنی دبیراول حزب، نورالدین کیانوری، انجام شده بود. به گفتۀ چارلی، خبرچین اشتازی، (سازمان اطلاعات آلمان شرقی سابق)، که پیش از این در نوشتهای در شمارۀ 113 نگاهنو، هویّت واقعی او، یعنی محمد پورهرمزان، عضو کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، مشخص شده بود، «رفیق کیانوری فردی فعال و پرکار است، اما نتیجۀ کارش برای کسی محسوس نیست. او فردی تکرو است و در خفا کار میکند و بهایی به کار دستهجمعی نمیدهد. رفقا البته پرکاری رفیق کیانوری را میستایند، اما او عاری از هر نوع صمیمیت انسانی است و هیچ رابطۀ نزدیکی با رفقای دیگر ندارد.»3
کیانوری، که علاقۀ غریبی به سلاح داشت و به همین دلیل در رأس سازمان نارنجکسازی حزب قرار گرفته بود که پس از سیام تیر 1331 ایجاد شد و تا فروردین 1333 بیستهزار نارنجک آماده کرد،4 درصورت لزوم از شلیک هم ابایی نداشت و از میان هزاران عضو حزب و صدها افسر تودهای که اغلب اسلحۀ سازمانی هم داشتند، همراه با خسرو روزبه، یکی از تنها دو نفری بود که هنگام روبهرو شدن با خطر دست به اسلحه بردند. به روایت خود او، در رویارویی با شخصی که در سال 1333 قصد بازداشتش را داشت، «تا این را گفت من اسلحه کمری را، که همیشه در جیب داشتم و آماده شلیک بود، بیرون کشیدم و به صورتش شلیک کردم. او افتاد و خون زیادی ریخت و من پشت سر هم شلیک کردم.»5
به روایت علی خدایی، از سرشاخههای سازمان نوید، که خاطراتش را با عنوان یادماندهها در فضای مجازی شرح داده است:
کیانوری یک هفتتیر کوچک و کفدستی داشت که نمیدانم چه کسی به او داده بود، اما داشتن آن را به آیتالله قدوسی، دادستان کل انقلاب، اطلاع داده و او هم موافقت کرده بود. پس از سرقت اسلحه از خانۀ او، کیانوری بلافاصله مسئله را به آیتالله قدوسی اطلاع داده بود و او هم توصیه کرده بود خانه را عوض کنند، که همینطور هم کردند. کیانوری اصرار داشت که همان سلاح را از طریق دادستانی انقلاب پس بگیرد، اما یک سلاح کوچک مانند همان سلاحی که دزدیده شده بود از طرف دادستانی انقلاب در اختیار کیانوری گذاشته شد. کیانوری اصرار داشت که جواز حمل آن را از دادستانی بگیرد، اما آیتالله قدوسی زیر بار این اجازه نرفت، اما تعهد کرد هر جا که حمل این سلاح با مشکلی برخورد کرد شماره تلفن ویژۀ او را به سئوالکنندگان بدهد تا آنها تماس بگیرند و از دهان دادستان کل انقلاب بشوند که کیانوری اجازۀ حمل سلاح را دارد. من این سلاح دوم را دیدم. دستهای سفید و از عاج فیل داشت و کیانوری در فاصلۀ خانه تا دفتر حزب یا فاصلۀ دفتر حزب تا رسیدن به ما یا آمدن به زیرزمین یوسفآباد آن را لای یک دستمال درجیبش حمل میکرد. اگر کسانی در این دوران، یعنی در فاصلۀ دو سال 58 و 59 کیانوری را تنها در خیابان دیده باشند، به یاد دارند که اغلب دست راستش در جیب بارانی، یا کت و کاپشن نازک پاییزی و جیب شلوارش بود. حتی گهگاه که عصا داشت، عصا را در دست چپ میگرفت که دست راستش آزاد باشد و در جیب.
هفتتیری که خدایی میگوید نمیداند چه کسی آن را به کیانوری داده بوده، قاعدتاً همانی است که مهدی پرتوی میگوید: «یک بار مأمور شوروی چند قبضه کلت را که حزب از عوامل شوروی خواسته بود، به وی تحویل داده است و بعدها یکی از این کلتها را در جیب کیانوری دیده است.»6 البته به زحمت انداختن رفقای شوروی برای هشت قبضه هفتتیر ناقابل به این دلیل نبود که حزب بیسلاح بود، علت این بود که «سلاحهای کلت مورد استفاده در ایران اغلب امریکایی، بزرگ و غیرقابلحمل بود»7، وگرنه اعضا و هواداران سازمان نوید هرچه توانسته بودند سلاح گردآوری و پنهان کرده بودند. شمار این سلاحها، به روایت پرتوی، «قریب به 300 قبضه اسلحه از انواع مختلف و مقادیر زیادی مهمات از قبیل نارنجک و…»8 بود. شمار نارنجکها، به نوشتۀ کیانوری، که از پرتوی نقلقول کرده، حدود هزار عدد بوده.9 انواع مختلف اسلحهای هم که پرتوی به آن اشاره کرده، به گفتۀ سیدمحمد معزّز، از مسئولان سازمان مخفی حزب، شامل «ژ-3، کلت، نارنجک، تیربار، آر.پی.جی. و نیز مهمات میشد»10 و به گفتۀ علی خدایی در یادماندههایش، تا حدّ خمپارهانداز بود.
در کتاب حزب توده از شکل گیری تا فروپاشی آمده که «از اوایل سال 1359، به دستور کیانوری، سلاحهای موجود در دست اعضای مخفی و بعضاً کادرهای حزبی گردآوری و در خانههای امن پنهان شد»،11 اما خدایی چنین به یاد میآورد که «در همان جلسات اولیهای که همراه با رحمان هاتفی و مهدی پرتوی با کیانوری داشتیم، گزارش دادیم که مقداری سلاح در جریان قیام مسلحانه بهدست آورده و جاسازی کردهایم تا رهبری حزب وقتی به ایران بازگشت تکلیف آن را روشن کند. کیانوری گفت فعلاً به آنها دست نزنید تا بهموقع یک فکری برای آن بکنیم.» البته، بنا به روایت کیانوری، این گفتوگو میان او و خدایی دستکم دو سال پس از جلسات اولیهاش در ایران با خدایی بوده،12 درهرحال این سلاحها، برخلاف درخواست دولت از مردم برای تحویل سلاح، همچنان در جاسازیها ماند و گرچه کیانوری قسم میخورد که به پرتوی گفته «این سلاحها بالاخره وبال گردن ما خواهد شد و خوب است که آن را تحویل دهیم»13 کسانی که با روحیۀ خاص او آشنا هستند بعید است باور کنند چنین کار مهمی را از پرتوی خواسته و بهسادگی امتناع او را نادیده گرفته باشد، ضمن اینکه اسناد محرمانۀ موضوع این مقاله نیز مؤید این ادعا نیستند و بعید است او، چند ماه پیش از این گفتوگوی ادعایی، مجدداً از حزب کمونیست شوروی درخواست سلاح کرده و آن وقت به پرتوی گفته باشد «این سلاحها وبال گردن ما خواهد شد و آنها را توی خاکروبه بریزید.»14 ازاینگذشته، انبار کردن سلاح، ظاهراً حتی به سازمان مخفی حزب هم محدود نمیشد و بنا بر اظهارات کیانوری در دادگاه، او «در داخل زندان متوجه شده است که سازمان جوانان حزب توده نیز تعدادی سلاح را مطابق دستور عمومی درونتشکیلاتی جمعآوری کرده بود که او از آنها اطلاع نداشته است.»15 هرچند البته به روایت خدایی، کیانوری از این سلاحها هم اطلاع داشته.
به گفتۀ کیانوری، علت پنهان کردن این سلاحها، که او آن را «یکی از کارهای غلط و اشتباهات بزرگ خود» میداند که «تصمیم شخص من بود و واقعاً افراد دیگر رهبری از آن کوچکترین اطلاعی نداشتند «…» این بود که من پیدایش یک شرایط اضطراری، مانند حرکت کودتایی از سوی نیروهای راست را محتمل میدانستم و تصور میکردم که شاید این سلاحها به درد بخورد.»16 در واقع، توجیه اصلی او دربارۀ این سلاحها شمار کم آنهاست و میگوید با هزار نارنجک چه کاری میشد کرد؟17 اما در اسناد پایان مقاله خواهیم دید که او به این تعداد قانع نبود و ازجمله خواهان دریافت هزاران نارنجک از مقامات شوروی سابق بود. اصولاً کیانوری بیش و پیش از آنکه، چون یک مارکسیست معتقد، در پی سازماندهی و آگاهسازی طبقۀ کارگر باشد، دلبستۀ اقدامات نظامی بود. علی خدایی به یاد میآورد بار نخست که به برلین شرقی رفت و کیانوری را دید، او فوراً پرسید: چه خبر؟ و خدایی که شنیده بود یکی از خلبانهای نیروی هوایی چریک شده و در یک خانۀ تیمی محاصره و کشته شده، این را به عنوان اولین خبر به کیانوری گفته و او یکباره و با عصبانیت پرخاش را شروع کرده که: چرا اینطوری میکنید؟ چرا نمیفهمید چهکار باید کرد، بهجای رفتن به خانۀ تیمی و چریک شدن میماند تا در یک موقعیت بلند شود و دوتا بمب بیندازد روی قصر شاه.
البته، چنانکه خدایی روایت کرده، کیانوری تنها در هنگام خشم حرف دلش را میزد و در دیگر موارد بسیار خوددار و رازنگهدار بود. ازجمله، هنگامی که خدایی در سال 1357 در خانۀ کیانوری در برلین شرقی روی ضرورت اعلام قیام مسلحانه پافشاری کرد، به روایت او، کیانوری پرسید: شماها میخواهید قیام کنید یا مردم؟ گفتم: مردم! پرسید: مردم از کجا اسلحه پیدا کنند که با ارتش تادندانمسلح شاه بجنگند؟ من با سادهلوحی تمام گفتم: از مرزهای اتحاد شوروی باید اسلحه برسد! کیانوری گفت: گیرم که ما چند کامیون اسلحه هم توانستیم از مرز رد کنیم به داخل ایران، کجا کفاف دهد این بادهها به مستی شاه و ارتش شاه؟ من خلعسلاح شده بودم و کیانوری خودش ادامه داد: اگر وقت قیام برسد، هیچ احتیاجی نیست از مرز شوروی اسلحه به ایران رسانده شود. آنهمه اسلحۀ ارتش شاه که در پادگانهاست میافتد دست مردم.
اگر درخواست خدایی سادهلوحانه بود، کیانوری هم آن اندازه سادهلوح بود که عین همین درخواست را از رهبران اتحاد شوروی سابق بکند. چنانکه خود در خاطراتش نوشته: «من در این مدت دوبار به خارج کشور رفتم. بار اول برای روبهراه کردن وضع زندگی و خانهام بود. در این سفر دو روز هم به مسکو رفتم و با دبیرخانة حزب کمونیست اتحاد شوروی تماس گرفتم. در این تماس، رفقا پاناماریوف، پروفسور اولیانفسکی، و سیموننکو شرکت داشتند. گفتوگوی ما دربارة اوضاع کشور و پیشرفتهای کار حزب بود. دوستان شوروی در مجموع کار ما را مورد تأیید قرار دادند.»18
بر اساسِ نامۀ 10 امرداد 1358 کیانوری به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، اوضاع کشور، از دید او، «بسیار متشنّج» بود و احتمال «درگیری مسلحانه بین هواداران مترقی اصلاحات انقلابی و ضدانقلاب راست افراطی» وجود داشت. «تعداد کمی سلاح» که حزب به آنها «دست پیدا کرده» بود کافی نبود و «ایجاد ذخایر قابلِتوجه تسلیحات» ضرورت داشت. البته «خرید تسلیحات در ایران امکانپذیر، اما بسیار پرهزینه» بود و بد نبود اگر حزب برادر از آن همه سلاحی که در زرّادخانههای عظیمش داشت چند هزارتایی هم به همتای ایرانیاش میداد.
درگیری با «ضدانقلاب راست افراطی»، یا آنچه بعدها کیانوری در خاطراتش آن را «پیدایش یک شرایط اضطراری مانند حرکت کودتایی از سوی نیروهای راست» نامید، واژۀ کلی و مبهمی بود که میتوانست از درگیری حزب با هواداران نظام پیشین تا بخشی از حاکمیت را که، از دید حزب، بخش راست آن بود شامل شود. بهعبارتدیگر، هر نیروی سیاسی مخالف با حزب تودۀ ایران که با این حزب درگیر میشد، خودبهخود مصداق این واژه بود. در واقع، اگر اتحاد شوروی با درخواست کیانوری برای تأمین سلاح موافقت کرده بود و او همراه با بخش نخست رهبران حزب ناگهان بازداشت نمیشد، تحت شرایطی امکان داشت همین حمله به حزب را «پیدایش یک شرایط اضطراری، مانند حرکت کودتایی از سوی نیروهای راست» بنامد و دستور مسلح شدن اعضای حزب و آغاز جنگ داخلی را بدهد.
شیوۀ درخواست و تصمیمگیری رهبران حزب کمونیست اتحاد شوروی دربارۀ آن هم جالب توجه و آموزنده است. نکتۀ جالب در سوی شورویایی، عبارتهای «ساخت سازندگان غیرشوروی» و «برای دفاع از خود» است که با دست به نامۀ تایپی افزوده شده و ظاهراً این کار را هم وادیم زاگلادین، معاون ادارۀ بینالملل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، انجام داده است. ولی نکات جالب در سوی ایرانی بیش از اینهاست. درخواست ظاهراً از سوی کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران است، اما، درعمل، این درخواستِ شخص دبیر اول و بدون اطلاع هیئت دبیران حزب است، چه رسد به هیئت سیاسی یا حتی کمیتۀ مرکزی. نکتۀ جالب توجه دیگر این که، به نوشتۀ کیانوری، «خرید تسلیحات در ایران امکانپذیر، اما بسیار پرهزینه است»؛ یعنی اگر بهای سلاح در ایران گران نبود و منابع مالی کافی برای این کار وجود داشت، چهبسا دبیراول حزبی که قانونی بود و خود را پیگیرترین نیروی سیاسی مدافع حاکمیت میدانست وارد معامله با قاچاقچیان اسلحه هم میشد.
جالبتر از همه اینکه او، «هیچ پیشنهاد مشخصی دربارۀ چگونگی تحویل این تعداد سلاح به ایران نکرد و این مسئله را به نظر طرف شوروی واگذاشت. به عقیدۀ وی، میتوان تحویل تسلیحات از طریق دریای خزر، هوایی، یا زمینی در مرز افغانستان و ایران را در نظر گرفت. رفیق کیانوری خاطرنشان کرد که، در آن زمان. هنوز شرایط لازم را برای دریافت امن و توزیع مطمئن تسلیحات فراهم نکرده و در پی یافتن راههای انجام این امور است.» خلاصه اینکه درخواستکننده شمار سلاحهای درخواستی را مشخص نکرده و آن را به همت عالی و کَرَم برادر بزرگتر واگذاشته و دربارۀ چگونگی تحویل سلاحها هم نظری ندارد و آن را هم به نظر طرف شوروی واگذار میکند که خودش راهش را پیدا کند و تازه آخر سر هم معلوم میشود که چاه نکنده قصد بردن منار کرده و «هنوز شرایط لازم را برای دریافت امن و توزیع مطمئن تسلیحات فراهم نکرده و در پی یافتن راههای انجام این امور است.» درخواست جنگافزار رایگان از سوی کسی که حتی هزینۀ سفرش به مسکو را هم از آنها میگرفت طبعاً برای شورویاییها چندان غیرعادی نبود، اما اینکه درخواستکننده، حدود یک سال پس از درخواست کتبی، میگفت که هنوز فکر چگونگی دریافت و نگهداریشان را نکرده، دیگر از آن حرفها بود.
ظاهراً کیانوری از این درخواست حتی با پرتوی هم صحبتی نکرده و در بازجوییهایش هم به آن اشارهای نکرده بود و برای همین، تا زمان انتشار سند محرمانۀ درخواستش، موضوع انتشار عمومی پیدا نکرد، اما او هنوز در سفر محرمانهاش بود که نشریهای انگلیسی موضوع این سفر را، البته با جزئیاتی نادرست، که میتوانست تعمّدی باشد، فاش و در ایران هم صادق قطبزاده، وزیر امور خارجۀ وقت، در مصاحبهای مطبوعاتی در 11 تیر 1359 از آن یاد کرد که واکنش تند و شتابزدۀ حزب تودۀ ایران را به صورت اعلام جرم کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران علیه صادق قطبزاده، خطاب به دادستان کل کشور، آیتالله موسوی اردبیلی، در پی داشت. متن این اعلام جرم در صفحۀ اول نامۀ مردم، ارگان مرکزی حزب، هم منتشر شد.18 جالب اینکه این اعلام جرم، با امضای مسافر قاچاق، یعنی دبیراول کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، نورالدین کیانوری است که اگر واقعاً اعلام جرم در همین تاریخ رسماً ثبت شده باشد، ثبت آن باید توسط وکیل حزب، دکتر محمدعلی ترابی، یا وکیل دیگری انجام شده، یا اگر صرفاً به صورت نامۀ عادی بوده هم بدون امضای کیانوری یا با جعل امضایش باشد، چون او اصلاً در ایران نبود. ضمناً کار به همین اعلام جرم ختم نشد. هم در همین شمارة نامه مردم و هم در شمارۀ بعد، مطالب تند دیگری در حمله به قطبزاده و وزارت امور خارجه، که او عهدهدار مسئولیتش بود، ادامه یافت تا روز هفدهم تیر که «مخبر نامۀ مردم پیرامون بهاصطلاح خبری که نشریة انگلیسی گزارش خارجی چاپ کرده و توسط برخی مقامات دولتی ایران ترجمه و پخش شده، با رفیق نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، ملاقات کرده» و جویای درستی خبر سفر او به مسکو و ملاقات با رهبران اتحاد شوروی شده که طبعاً رفیق کیا هم در این ملاقات خیالی اعلام کرد: «این نوشتة تحریکآمیز، سرتاپا، در کلیت و تمام اجزایش، بیاساس و ساختگی است.»19 تأکید خبر بر واژۀ «ملاقات» آنان بهجای «گفتوگو»، نشاندهندۀ اهمیت افشای این خبر برای رهبری حزب و کوشش، برای انکار آن به هر قیمتی است.
سرانجام، پس از بازگشت کیانوری از سفر، روزنامۀ صبح آزادگان در 19 امرداد، در نوشتهای به قلم شخصی با نام مستعار نازکبین، به ماجرای غیبت او اشاره کرد. این را نمیدانیم که این کار تنها از سر بیخبری بوده یا حزب با اجرای عملیات فریب، مثلاً از طریق علی خدایی، که همان روزها، بدون اطلاع مسئولانِ صبح آزادگان از عضویتش در سازمان مخفی حزب، با آن روزنامه همکاری میکرد، باعث انتشار این خبر شده بود. هرچه بود، همان روز «ساعت 3:30 بعدازظهر، رفیق نورالدین کیانوری، دبیراول کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، به دفتر روزنامۀ صبح آزادگان رفت و با حضور خود دروغ آقای نازکبین را فاش کرد»20 و البته سخنانی هم دربارۀ موضوع موردعلاقهاش، یعنی ویژگیهای خط امام، گفت. خوانندگان علاقهمند میتوانند شرح مفصل ماجرای سفر به مسکو و درخواست سلاح و رفتن به روزنامة عصر آزادگان و… را با ترجمۀ شیوای شیوا فرهمند راد از بخشی از اسناد، در نوشتهای که به مناسبت هشتاد سالگی حزب تودۀ ایران در صفحۀ شخصیشان منتشر کردهاند، بخوانند.
اسناد را مرکز ویلسون از بایگانی دولتی تاریخ معاصر روسیه و بایگانی دولتیِ تاریخ اجتماعی ـ سیاسی روسیه استخراج و منتشر کرده است. متأسفانه تنها ترجمۀ انگلیسی متن اسناد در تارنمای مرکز هست و به رایانامهای که برای دریافت یا نمایش تصویر اصل اسناد فرستادم هم پاسخی ندادند. برای همین، ترجمه به قلم این نگارنده، جز یک کلمه در آخرین سند که به اشتباه از روسی به انگلیسی ترجمه شده بود و با یادآوری آقای فرهمند راد اصلاح شد، از زبان انگلیسی است. جای خوشحالی است که انتشار ترجمۀ این اسناد در چند نوشته باعث جلب توجه پژوهشگران شدهاست. امید است با ترجمۀ کامل آنها بخشهای روایتنشدهای از تاریخ معاصر آشکار شود.
پروندۀ ویژه
فوق سری
ترجمه از فارسی
کمیتۀ مرکزی
حزب کمونیست اتحاد شوروی
رفقای گرامی،
ازآنجاکه شرایط در ایران بسیار متشنج است، نمیتوان از درنظر گرفتن احتمال پیچیدگی بیشتر اوضاع و تشدید مخالفت داخلی، که خود میتواند عاملی برای درگیری مسلحانه بین هواداران مترقیِ اصلاحات انقلابی و ضدانقلاب راست افراطی باشد، خودداری کرد. در این صورت تحت شرایط مشخصی ممکن است جنگ داخلی آغاز شود. حال که زندگی سیاسی در ایران بر اساس آزادیهای دموکراتیک بنا شده، با توجه به احتمال وقوع چنین روندی، برای حزب ما بسیار مهم است که همین حالا برای این امر آماده شود. در حال حاضر مسئلۀ مهمی که برای ما وجود دارد دربارۀ ذخایر تسلیحاتی است. ما به تعداد کمی سلاح دست پیدا کردهایم. باور داریم که لازم است اقداماتی برای ایجاد ذخایر قابلِتوجه تسلیحات انجام شود. خرید تسلیحات در ایران امکانپذیر، اما بسیار پرهزینه است. از شما میخواهیم که از هر راه ممکن ما را در بررسی این مسئله و یافتن راهحل مناسب آن یاری کنید.
با درودهای گرم رفیقانه
کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
کیانوری
دبیراول
یکم اوت 1979 ]10 امرداد 1358[
ترجمه: [امضا] (و. میلنیکوف)
****
پروندۀ ویژه
فوق سری
کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی
به درخواست کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
دبيراول کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران (ح.ت.ا.)، رفيق ن. كيانوري، از کمیتۀ مركزي حزب کمونيست اتحاد شوروي درخواست ارائۀ مقداري [دستنوشته: «سلاح (مسلسل و نارنجک) ساخت سازندگان غیرشوروی»] به ح.ت.ا. را کرده.
انگیزۀ رفقای ایرانی ما از این درخواست، ضرورت آمادگی اعضای حزب تودۀ ایران [دستنوشته: «برای دفاع از خود»] در صورت آغاز [دستنوشته: «یورش مسلحانه»] مرتجعان ایران به سازمانهای چپ است.
مناسب است که به کمیتۀ امنیت دولتی اتحاد شوروی و ستاد کل نیروهای مسلح دستور داده شود تا این مسئله را بررسی و پیشنهادهای مناسب را به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ارائه کنند.
پیشنویس قرار کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی پیوست است.
معاون ادارۀ بینالملل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی
[امضا]
(و. ]ادیم[ زاگلادین)
27 اوت 1979 ]5 شهریور 1358[
شمارۀ 25-س-1568
شمارۀ ست 174/47 جس از 30/8/1979 ]8/6/1358[
پروندۀ ویژه
فوق سری
قرار
دبیرخانۀ کمیتۀ مرکزی
به درخواست کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران (ح.ت.ا.)
مقرر شد:
دستور به کمیتۀ امنیّت دولتی اتحاد شوروی و ستاد کل نیروهای مسلح برای بررسی مسئلۀ امکان تأمین [دستنوشته: «سلاحهای مختلف ساخت سازندگان غیرشوروی»] برای حزب تودۀ ایران و ارائة پیشنهادهایی به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی.
[امضا]
[…]
ظرف سه روز به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی بازگشت داده شود
کارگران جهان متحد شوید
حزب کمونیست اتحاد شوروی، کمیتۀ مرکزی
فوق سری
پروندۀ ویژه
شمارۀ ست 174/47 جس
از 30/8/1979 ]8/6/1358[
مستخرج از قرار شمارۀ 174 بند 47 جس دبیرخانۀ کمیتۀ مرکزی
به درخواست کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
مقرر شد:
دستور به کمیتۀ امنیت دولتی اتحاد شوروی و ستاد کل نیروهای مسلح برای بررسی مسئلۀ امکان تأمین [دستنوشته: «سلاح های مختلف ساخت سازندگان غیرشوروی»] برای حزب تودۀ ایران و ارائۀ پیشنهادهایی به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی.
دبیر کمیتۀ مرکزی
توزیع به: رفقا آندروپوف، [دمیتری] اوستینوف، و پاناماریوف
گزارش شده: مستخرج از رفقا آندروپوف و پاناماریوف در مورد 184ـ و از 10/7/1980 ]19/4/1359[ ملاحظه شود.
****
پروندۀ ویژه
دارای اهمیّت ویژه
کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی
به درخواست دبیراول کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران
رفیق کیانوری
در اجرای قرار شمارۀ ست ـ147ـ47ـ جس دبیرخانۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی مورخ 30 اوت 1979 ]8 شهریور 1358[ گزارش میدهیم که به منظور تصحیح و تدقیق درخواست حزب تودۀ ایران (ح.ت.ا.) دربارۀ تهیۀ سلاح برای آنها، این پرسش با دبیراول کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران، رفیق کیانوری، زمانی که در ژوئن امسال در مسکو بود، مطرح شد و مورد بحث قرار گرفت.
رفیق کیانوری اظهار داشت، ح.ت.ا.، بر اساس تحلیل تحولات احتمالی در ایران، امکان مواجهه با وضعیتی مستلزم قیام مسلحانه توسط واحدهای حزبی را، که اکنون در وضعیت مخفی قرار دارند، منتفی نمیداند. در این صورت، حزب داشتن ذخایر تسلیحاتی از چهار نوع اصلی را ضروری میداند: تپانچه، مسلسل (ساخت سازندگان غیرشوروی)، نارنجکانداز و نارنجک به شمار چند هزار عدد.
فرض بر این است که این سلاحها در انبارهایی نگهداری میشوند که میتوان در داخل ایران انتخاب کرد.
رفیق کیانوری هیچ پیشنهاد مشخصی دربارۀ چگونگی تحویل این تعداد سلاح به ایران نکرد و این مسئله را به نظر طرف شوروی واگذاشت. به عقیدۀ وی، میتوان تحویل تسلیحات از طریق دریای خزر، هوایی، یا زمینی در مرز افغانستان و ایران را در نظر گرفت.
رفیق کیانوری خاطرنشان کرد که در حال حاضر ح.ت.ا. هنوز شرایط لازم را برای دریافت امن و توزیع مطمئن تسلیحات فراهم نکرده و در پی یافتن راههای انجام این امور است.
با توجه به ماهیت حساس جنبۀ سیاسی موضوع، وضعیت کشور ]ایران[ و موقعیت خود ح.ت.ا. و کلاً نیروهای چپ، بهنظر میرسد درخواست رفیق کیانوری باید بیشتر بررسی شود تا اندکی بعدتر دوباره به آن پرداخت.
درخواست موافقت شما را داریم.
[امضا]
یو.[ری] آندروپوف
[امضا]
ب[اریس] پاناماریوف
شمارۀ 1331-آ/او
6/7/1980 [15/4/1359]
پی نوشتها:
*پژوهشگر تاریخ معاصر ایران،از جمله آثار وی عبارت است از:رفیق لنینِ سنگی،به دنبال سراب،ترجمۀ خاطرات ریچارد فرای،ترجمۀ خاطرات دنیس رایت.
- فاطمه نظری کهره، بنیصدر از ظهور تا سقوط (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391) ص .124
- قاسم شفیع نورمحمدی، سال های مهاجرت حزب تودة ایران در آلمان شرقی (تهران: جهان کتاب، 1395) ص.62
- علی زیبائی، کمونیزم در ایران (بیجا: بینا، 1343)، صص. 578-580.
- نورالدین کیانوری، خاطرات نورالدین کیانوری (تهران: انتشارات اطلاعات، 1371)، ص .342
- محمد محمدی ریشهری، خاطرهها، جلد2 (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385)، ص. 382
- همان، ص. 384
- همان، صص155-156.
- کیانوری، پیشین، ص.543
- محمدی ریشهری، پیشین، ص. 147
- جمعی از پژوهشگران موسسة مطالعات و پژوهشهای سیاسی، حزب توده از شکل گیری تا فروپاشی (1368-1320) (تهران: موسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387)، ص. 675
- کیانوری، پیشین، ص.543
- همانجا.
- همان، ص.547
- محمدی ریشهری، پیشین، ص. 155
- کیانوری، پیشین، ص. 542
- همان، ص.547
- همان، صص. 522-523.
- «اعلام جرم کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران علیه صادق قطبزاده»، نامۀ مردم، دورۀ هفتم، سال دوم، شمارۀ 275، 15 تیر 1359.
- «توضیح درباره اتهامات آقای صادق قطبزاده»، نامۀ مردم، دورۀ هفتم، سال دوم، شمارۀ 277، 17 تیر 1359.
- «رفیق نورالدین کیانوری در دفتر روزنامۀ صبح آزادگان»، نامۀ مردم، دورۀ هفتم، سال دوم، شمارۀ 304، 19 امرداد 1359.
منبع:فصلنامۀ نگاه نو،شمارۀ 132،زمستان 1400