دربارۀ گسترش زبان فارسی در جهان،روفیا تیرگری
زبان بلخ و بامیان
برگرفته از سخنرانی فریدون مجلسی/ رونمایی از ویژه نامۀ شکوه هرات
(دایرةالمعارف ایرانشناسی / 19 اردیبهشت 1403 / با همکاری هفته نامه نیمروز)
توانمندی ادبی زبان فارسی این زمینه را فراهم کرد تا تدریجا زبان معیار برای مردمی شود که به واسطه تفاوتهای لهجهای و زبانی، توان ارتباط برقرار کردن با یکدیگر را نداشتند. عصر سامانیان در نیمه نخست قرن چهارم هجری، دوران شکوفایی و نوزایی زبان و ادب فارسی است. امیران آل سامان از دهقانان ایرانی و اشراف خراسان بودند. خراسانی که همواره در دست والیان عرب و دچار هرج و مرج و آشفتگی بود در زمان سامانیان به امنیت، آرامش و رفاهی بیسابقه دست یافت. پایبندی این خاندان به سنتهای کهن ایرانی و حمایت از عالمان و دانشمندان، موجب رشد و شکوفایی علم و فرهنگ و پرورش دانشمندان در خراسان بزرگ شد. زبان فارسی در این دوره، زندگی را از سر میگیرد و بازار آثار منظوم و منثور فارسی و ترجمه آثار علمی و ادبی به این زبان رونق و گسترش بسیار مییابد. اروپاییان این دوره را «رنسانس» یا عصر طلایی شعر و ادب فارسی نامیدهاند. صفاریان نخستین حکومت ایرانی بودند که به اهمیت زبان فارسی پی بردند و آن را وسیلهای برای حفظ وحدت قومی و ملی ایرانیان قرار دادند، اما این فرمانروایان روشنرأی سامانی بودند که پس از برقراری وحدت سیاسی در ماوراءالنهر و خراسان، برای انسجام و استمرار این وحدت به ایجاد نظام دیوانی متمرکزی که زبان فارسی، زبان اصلی و محوری آن بود همت گماشتند.
زبان ایران شرقی
فریدون مجلسی، نویسنده، مترجم و پژوهشگر درباره زبانی که ما امروز به آن سخن میگوییم، میگوید: آقای اشرف غنی، رئیسجمهور وقت افغانستان در یکی از سخنرانیهایش فریاد میکشید و می گفت که ایرانیها خودشان این زبان فارسی را از ما دزدیدهاند!کلمه دزدی را قبول ندارم. بله، این زبانی که ما امروز سخن میگوییم زبان بلخ و بامیان و زبان ایران شرقی است. منظور از بلخ و بامیان، «خراسان» است؛ خراسانی که شامل بلخ و بامیان، بخارا، طوس، نیشابور، هرات و… میشود که در قرن چهارم هجری به اوج شکوفایی فرهنگی، علمی و دانشپژوهی خود رسیده بود. اگر نواهای پارسی کهن را شنیده باشید میبینید چه سعادتی داشتهایم که در بین دو زبان شرقی و غربی، زبان شرقی نصیب ایران امروز ما شد و چه زیبا! هیچ زبان دیگری در ادبیات و بهویژه شعر به پای آن نمیرسد.
زبان معیار
این پژوهشگر میگوید: باززایی و رنسانس در زبان فارسی از شرق آغاز شد؛ ابتدا به وسیله یعقوب لیث در سیستان در دوره صفاریان و بالاخره توسط اولین دولت بزرگ ایرانی، سامانیان که از خراسان برخاستند و زبان و لهجه آنها زبان معیار شد. زبانها بسیار متفرق و گوناگون بودند. توانمندی ادبی زبان فارسی این زمینه را فراهم کرد تا تدریجا زبان معیار برای مردمی شود که به واسطه تفاوتهای لهجهای و زبانی، توان ارتباط برقرار کردن با یکدیگر را نداشتند که البته شعرا در این میان نقش مهمی ایفا کردند.
فریدون مجلسی میافزاید: حکومتها غالبا قبیلهای بودند، سامانیان اولین حکومت ایرانی بود که قبیله نداشت. ایرانیها خیلی زود مدنی شدند و آن وابستگیهای قومی و قبیلهای که یک مرحله عقبتر از مدنیت است در بینشان وجود نداشت، به همین دلیل از ترکها شکست خوردند. ترکان که از پارتها و پارسها جنگاورتر بودند به عنوان سرباز در سپاه استخدام میشدند. سرانجام یکی از این سربازان (سلطان محمود غزنوی) به واسطه وابستگیهای قومی و قبیلهای و جنگآوری با یک کودتا حکومت را از سامانیان تحویل میگیرد.
مگر سلطان محمود زبان دیگری به جز فارسی میتوانست برای حکومت خود برگزیند؟ صدها شاعر در خانه، دربار و درگاه این شاه ترک حضور داشتند. ضمنا ترکان به علت پراکندگی قبایل و گوناگونی لهجهای نمیتوانستند با یکدیگر صحبت کنند، بنابراین نیاز به یک زبان مشترک داشتند. فارسی، زبان دوستی و پیونددهنده همه زبانها و لهجههای گوناگون شد.
ترکان و گسترش زبان فارسی
فریدون مجلسی میگوید: زبان دولت سامانی به غزنویان به ارث میرسد و پس از آن به سلجوقیان و خوارزمشاهیان. با انتقال پایتخت به اصفهان توسط سلجوقیان، این زبان شد زبان رسمی یک دولت بزرگ ایرانی نه یک دولت محلی. دولتهای محلی مثل آل زیار و آل بویه پیش از آن سعی کردند این زبان را به عنوان زبان دیوانی رایج کنند اما نتوانستند آن را در سراسر کشور گسترش دهند.
در دوره سلجوقیان این زبان از حلب تا کاشغر (شمال غرب چین) زبان دیوانی است و مردم به زبان فارسی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. آمدن ابنسینا به اصفهان به دعوت امرای دیلمی بود، چرا که ناچار بودند از دانشمندان فارسیزبان حمایت کنند. بزرگترین وزیر سلجوقی، خواجه نظام الملک طوسی، صاحب سیاستنامه و دانشمند بزرگ دربار، خیام نیشابوری است.
همین ترکان سلجوقی هستند که زبان فارسی را به قونیه میبرند. در حمله مغول، مولوی و خانوادهاش از خراسان رانده میشوند و به ایران کنونی میآیند، سپس به حلب و سوریه میروند و از آنجا راهی قونیه میشوند، در قونیه همان زبان بلخ رایج است، گویا در خانه خود هستند. توسط چه کسانی زبان فارسی به آنجا رفته است؟ توسط فرامرز، کیکاوس، قباد اول، قباد دوم و… پادشاهان سلجوقی روم که اسامی شاهنامهای را برای خود برگزیدهاند، آن هم در منطقهای که چند زبان بومی مثل کردی، آسوری، عربی و ترکی رایج بود. زبان دیوانی همواره فارسی بوده است و همین اهمیت دادن دیوان به زبان فارسی به توسعه آن میافزاید.
وی خاطرنشان میکند: امیر تیمور گورکانی، ایران را درنوردید اما با زبان فارسی به احترام رفتار کرد. تیمور، زبان درباری و دیوانیاش فارسی است. نامهها و مکاتبات تیمور موجود است که تمام به فارسی میباشد. بعد از او جانشین تیمور، همایون بابر هندوستان را فتح میکند و زبان دربار گورکانی هند، زبان فارسی میشود. طی قرونی که گورکانیان در هند حکومت میکردند زبان دیوانی، فارسی است.
نامه فاتح قسطنطنیه به پادشاه ایران
این پژوهشگر میگوید: محمد فاتح، فتحنامه قسطنطنیه را به زبان فارسی میفرستد برای پادشاه ترک ایرانی که هر دو فرمانروا به زبان فارسی مکاتبه و حکومت میکردند.
جهانشاه قراقویونلو، بزرگترین پادشاه قبل از صفویه و بعد از سلجوقی محسوب میشود. جهانشاه به جز فارسی با زبان دیگری مکاتبه نمیکرد. حتی هنگامی که پسرش علیه او شورش میکند بین پدر و پسر مکاتباتی صورت میگیرد، نه به زبان فارسی بلکه به شعر فارسی در سبک خراسانی.
زبان فارسی، زبان دیوانی و درباری سلاطین عثمانی بود و پادشاهان عثمانی به فارسی شعر میسرودند که چندین دیوان شعر به زبان فارسی از آنها به یادگار مانده است.
در دوران حکومت عثمانی، زبان رسمی دیوان فارسی بود اما زبان اردو (لشکریان) ترکی بود و در سپاه ایران هم ترکی نفوذ بسیار داشت. با ضعیف شدن حکومت ایران آن هم طی 400 سال به تدریج از اهمیت زبان فارسی کاسته شد.
با آغاز قرن بیستم، ترکی زبان رسمی قسطنطنیه میشود، اما چون تعداد کردها که جمعیت بومی آنجا را تشکیل میدادند زیاد بود، ترکان در مقابل آنها مهاجر محسوب میشدند و اهمیت زبان فارسی تا مدتها ادامه داشت.
تأثیر حملۀ اعراب بر زبان فارسی
آیا با حمله اعراب به ایران، زبان مردم ایران عربی شد؟ آقای مجلسی در پاسخ به این سؤال میگوید: زبان ما عربی نشد، اگر شده بود ما هم مثل سوریه، مصر، لبنان و سرزمینهای غیرعربی، عرب شده بودیم. زبان عربی بسیار نفوذ کرده بود و فقط نفوذ این زبان نبود، بلکه اقوامی از عربستان و یمن یه ایران کوچ کردند و ساکن خراسان، مرو و خیوه شدند. مثلا خانواده اسدالله علم از زمامداران رژیم گذشته از عشیره خزیمه از آن جملهاند که به ایران کوچ داده شدند. هنوز هم کلمات عربی درخراسان رواج دارد ولی در طول زمان، زبان عربهایی که به ایران کوچ داده شده بودند فارسی شد. طی دو قرن حکومت عباسیان، برخی از دانشمندان ما برای این که بتوانند با دانشمندان سرزمین گسترده خلیفه عباسی ارتباط بیشتری داشته باشند زبان علمیشان برای چندین دهه به عربی گرایش پیدا کرد، اما ادب وقتی فارسی شد در علوم دیگر هم نفوذ کرد و آن دوران سپری شد. مادر زبان، ادبیات است.
منبع:روزنامه اطلاعات/ پنجشنبه 17 خرداد 1403
در همین باره:
زبان فارسی و حکومتهای ترکان،استادجلال متینی
استاد شفیعی کدکنی و زبان فارسی از زبان