انتشارچاپ دوم«خاطرات دکترامیراصلان افشار»،علی میرفطروس
خاطرات دکتر امیراصلان افشار، آخرین رئیس کل تشریفات محمدرضا شاه پهلوی انتشارات فرهنگ،2012 چاپ دوم با اضافات |
718 صفحه با حدود100 عکس رنگی
وزن: 1450 گرم
مقدّمه
سابقهء تاريخ شفاهی (1) را اگرچه میتوان در نقّالیها، شاهنامهخوانیها، قٍصَص و حكايات دنبال كرد و شايد بتوان شيوهء تاريخنويسی ابوالفضل بيهقی از طريق «معاينه» (مشاهده) يا از «سماع درست از مردی ثِقَه» را مصداقی از «تاريخ شفاهی» در ايران بشمار آورد (2)، امّا اين رشته ـ بعنوان بخشی از اسناد تاريخی ـ رشتهء جديدی است كه قدمت آن به 50-60 سال اخير میرسد و امروزه يكی از منابع مهـّم در مطالعات تاريخی بشمار میرود. در اين ميان، خاطرات دولتمردان دوران پهلوی منبع پرارزشی است كه ما را از ساخت و سازهای سياسی ـ اجتماعی و فرهنگی عصری كه به درستی «ايران نوين» ناميده میشود، آگاه میكند. انتشار اين خاطرات ـ بیترديد ـ به غنای حافظهء تاريخی جامعه و شناخت علل و عوامل ظهور آيتالله خمينی و وقوع «انقلاب اسلامی» ياری خواهد كرد.
در سالهای طولانی مهاجرت، توفيق داشتهام كه با دولتمردان بسياری آشنا شوم، امّا به معدود شخصيـّتهائی برخورد كردهام كه آگاهی سياسی، ادب و نجابت اخلاقی را با هم داشتهاند و دكتر اميراصلان افشار از جملهء آن معدودان و انگشتشماران است. بنابراين: وقتی دوست بسيار عزيز و فرزانهام، زندهياد دكتر محمّد حسين موسوی (سناتور انتخابی مردم آذربايجان) پيشنهاد كرد تا در تدوين و تنظيم خاطرات دكتر اميراصلان افشار اقدام كنم، از اين پيشنهاد استقبال كردم. خدمات فرهنگی دكتر امير اصلان افشار در شناساندن تاريخ و فرهنگ ايران در خارج از كشور (و از جمله چاپ شاهنامهء طهماسبی و برگزاری كنگرهء ايرانشناسان در آلمان) مورد ديگری بود كه علاقهء مرا به اين شخصيـّت سياسی ـ فرهنگي بيشتر ساخت.
مورد ديگری كه اين استقبال را دو چندان كرد، سلامت شخصيـّت سياسی و اهميـّت تاريخی خاطرات دكتر افشار بود كه در آستانهء انقلاب 57 و ظهور آيتالله خمينی، از نزديك، شاهد گفتگوها، مذاكرات و تحـّولاتی بود كه سرانجام، باعث خروج محمّد رضا شاه از ايران (26 دی ماه 1357) و سپس، موجب بازگشت آيتالله خمينی گرديد (12 بهمن 1357).
از اين گذشته، انتشار خاطرات مجعولی از دكتر امير اصلان افشار در ايران به نام «سروها در باد» و در نتيجه ضرورت انتشار يك روايت دست اوّل و دقيق از خاطرات وی، دليل ديگری برای تدوين و انتشار كتاب حاضر بوده است.
دكتر اميراصلان افشار ـ به عنوان آخرين رئيس كلّ تشريفات دربار شاهنشاهی ـ به هنگام خروج شاه از ايران، از معدود افرادی بود كه با محمّد رضا شاه همراه شد و با وفاداریهای صميمانه، تا آخرين لحظات زندگی شاه، همدم و همراه و همراز ِ وی بوده است.
در دوران مهاجرت، دكتر افشار بخاطر روابط ديرين خود با رهبران و سياستمداران اروپا و آمريكا با نوشتن نامههای بسيار كوشيد تا نظر آنان را نسبت به وضع ناگوار حقوق بشر در جمهوری اسلامی جلب نمايد.
دكتر اميراصلان افشار در تهران متولّد شد و بسال 1935، در سن 15-14سالگی، برای تحصيلات دورهء متوسّطه، عازم آلمان (برلين) گرديد، دورانی كه آدولف هيتلر در عرصهء سياسی آلمان به قدرت میرسيد. اميراصلان افشار پس از پايان دورهء متوسّطه، وارد دانشگاه برلين گرديد و سپس در سال 1942 با درجهء دكترای رشتهء علوم سياسی از دانشگاه وين (اتريش) فارغالتحصيل شد.
دكتر اميراصلان افشار در دوران خدمت خود دارای پستهای مهـّم و حسّاس بوده، از جمله:
ـ وابستهء سفارت ايران در هلند و رابط دادگاه لاهه به هنگام ملّی شدن صنعت نفت (1952)
ـ نمايندهء ايران در كنفرانس آسيا ـ آفريقا، باندونگ اندونزی (1955)
ـ عضو بنياد آيزنهاور (1955-1956)
ـ نمايندهء مجلس شورای ملّی در دورههای نوزدهم و بيستم و آجودان كشوری محمّد رضا شاه پهلوی (1335-1340)
ـ نمايندهء ايران در كميتهء اقتصادی مجمع عمومی سازمان ملل متّحد (1958 و 1959 و 1961)
ـ سفير ايران در اتريش (1967-1969)
ـ رئيسِ شورای حُكّام سازمان بينالمللی انرژی اتمی در وين (1968-1969)
ـ سفير ايران در آمريكا و مكزيك (1969-1973)
ـ سفير ايران در آلمان (1973-1977)
ـ و سرانجام، رئيس كلّ تشريفات دربار شاهنشاهی در آستانهء انقلاب اسلامی (1355-1357)
وسعت موضوعات و حافظهء دقيق، سرشار و رشكانگيز دكتر اميراصلان افشار، خاطرات وی را بسيار خواندنی میسازند. اين كتاب، چكيدهء بيش از 180 ساعت گفتگو است كه بين ماه های آوريل 2010 تا اكتبر 2011 در خانهء دكتر افشار در «نيس» (فرانسه) انجام شده است.برای انجام اين گفتگو، لازم بود که دورههای مورد بحث در زندگی دكتر افشار ـ قبلاً ـ مطالعه شوند تا با آگاهی بيشتر، جوانب و زوايای جالب آن، مورد بحث و بررسی قرار گيرند.
خاطرات دكتر افشار ـ اساساً- شامل يك دورهء 44 ساله،از ظهور فاشيسم هيتلری در آلمان تا ظهور آيتالله خمينی در ايران است. اين خاطرات، گنجينهای است از يادهای سياسی، اجتماعی و تاريخی، امّا شايد مهمترين بخش اين خاطرات، مربوط به هدف یاچرائی ِ خروج محمّد رضا شاه پهلوی از ايران در آستانهء انقلاب اسلامی باشد كه دكتر افشار از آن به عنوان «دام يا فريب بزرگ» ياد میكند. اين بخش ـ به عنوان روايتی دست اول از انقلاب 57 ـ به خاطرات دكتر افشار تازگی سخن، ارزش سياسی و اهميـّت تاريخی خاصّی میدهد كه اگر با اسناد و مدارك ديگر همراه شود، روايتهای رايج در بارهء علل خروج شاه از ايران و عوامل انقلاب اسلامی را مورد ترديد يا تأمّل جدّی قرار خواهد داد.
دكتر افشار در سراسر اين گفتگوها، اعتدال، انصاف و مدارا را در بارهء شخصيتهای مورد بحث، رعايت كرده است. تنها در دو جا كلام دكتر افشار به تندی و تلخی و سرزنش میگرايد: يكی دربارهء اسدالله عَلَم و ديگری در بارهء ساواك و سپهبد نعمتالله نصيری.
در اين كتاب، ساختار كلامی دكتر افشار از گفتار به نوشتار تبديل شده، ولی كوشش گرديده تا اصطلاحات و تكيهكلامهای وی، حفظ شوند زيرا كه در تاريخ شفاهی، اين امر، بخشی از روانشناسی راوی خاطرات بشمار میآيد. همچنين، در متن اين خاطرات، پرسشها و پاسخها با حروف مختلف متمايز شدهاند.
از بانو كاميلا افشار (ساعد) همسر دكتر افشار و نيز از خانم فاطی افشار (ملكی) كه در تدارك و انتشار اين خاطرات و خصوصاً در تدوين و تنظيم عكسهای پايان كتاب، همّت كردهاند صميمانه سپاسگزارم. همچنين، سپاسهايم را به دكتر صدرالدّين الهی و خانم آليس آواكميان ابراز میدارم: دكتر صدرالدّين الهی متن گفتگوی خود با ساعد مراغهای را ـ قبل از انتشار كتاب «سيد ضيا» ـ در اختيارم گذاشتهاند، و خانم آليس آواكميان با علاقه و بردباری، متن گفتگوها را تايپ و تنظيم كردهاند. از دوست فرزانهام دكتر مينا راد، برای تشويق و تأكيدش بر اهميـّت تاريخی خاطرات دكتر اميراصلان افشار، و از علی آذربا، برای صفحهبندی نهايی كتاب، از مهندس هوتن نحوی، برای ياریهای فنیاش ، از باقر مرتضوی، به خاطر هنر و حوصلهاش برای چاپ هرچه زيباتر كتاب،ونیزازروزنامه نگارگرامی ودوست صدیق دکترافشار،آقای دکترعبدالله قراگُزلو،برای برخی یاری ها و یادآوری ها ،صميمانه سپاسگزارم. ياریهای همسر مهربانم، تدوين و تنظيم اين كتاب را تسهيل كرده است، قدردان محبـّتهايش هستم.
علی ميرفطروس
دسامبر2011
پانویس ها:
1 – Oral History
2 ـ تاريخ بيهقی، به تصحيح علی اكبر فيـّاض، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، 2536 ، ص905
بخشی ازموضوعات ومطالب کتاب:
رضا شاه: ايران نوين و انسان نوين- برلين و مجلهء «ايران باستان» ـ در خانهء «مارتين لوتر» ـ روشنفكران ايرانی در برلين ـ اعدام محسن جهانسوز، مترجم كتاب «نبرد من» هيتلر ـ گروه «ايران آزاد» در برلين ـ ديدار هيتلر در كافه! ـ يك ايرانی در ميان «اِس اِس»ها!ـ با كورت والدهايم رئيس جمهور اسبق اتريش -اشغال ايران از سوی ارتش متّفقين، چرا؟- دكتر مصدّق در دادگاه لاهه- با فريدون آدميـّت و مجيد رهنما- ارامنهء ايرانی در اندونزی!- ساعد مراغهای: «جالب ترين نخستوزير ايران»- ساعد مراغهای و سفير شوروی در ايران- ساعد مراغهای و خروشچف! ـ ساعد مراغهای و «بولارد»، سفير انگليس در ايران- پاپ، مسلمان میشود!- به رسميّت شناختن دولت اسرائيل!- سفر اعليحضرت به برلين و قتل يك دانشجوی آلمانی- شاهپور علی(پاتريك) پهلوی: شاهزادهء شورشی!- كاردينالی كه عاشق زرتشت بود! ـ جدال با ساواك ـ شاه، قهر میكند!- رياست شورای حُكّام سازمان انرژی اتمی ـ پسر نادرشاه در اتريش- بحرين و مسئلهء جزاير سهگانه- دكتر علی شايگان به ايران میرود! ـ جشنهای 2500سال شاهنشاهی ـ چاپ شاهنامهء طهماسبی ـ 800 هزار دلار گمشده!- انفجار در سفارت! ـ مأمور ساواك كه به آمريكا پناهنده شد!- اولين مذاكرات در بارهء نيروگاه انرژی اتمی ايران- ذوالفقار علی بوتو: نخستوزير محكوم! ـ سفر صدام حسين به ايران ـ سفر «ضياء الحق» و تمارض شاه!- سفر رسمی شاه به آمريكا در زمان كارتر- شاه و «جنگ خيالیِ» تيمسار قرهباغی با روسها ـ توصيهء «ملك حسين» به شاه ـ مرگ سپهبد محمّد خادمی: خودكشی؟ يا قتل؟ ـ «معمّای هويدا»؟ يا هويدای يك معمّا؟ ـ در بارهء علم و «يادداشتهای علم» ـ تلفن كارتر به شاه- آندرهپوف: بايد ايران را بیثبات كرد! ـ در مهمانی سفير شوروی ـ نامهء «احمد رشيدی مطلق» ـ شاه: «مَه فشاند نور و سگ، عوعو كند!» ـ ميدان ژاله و ژالههای خونين! ـ سينما ركس آبادان و آتش ِ ايرانسوز- عمليـّات «خاش»! ـ شاه: صدای انقلاب شما را شنيدم! ـ گوادولوپ: كنفرانس سرنوشت! ـ شاه:«بیبیسی»بیدادمی کند- سفر ناگهانی ملكهء انگليس! ـ ملاقات دكتر غلامحسين صديقی- خطاب تند عبدالله انتظام به شاه! ـ نخستوزيری شاپور بختيار ـ فردوست، دوست ِ دشمن!- سفر به آمريكا: دام و يك فريب بزرگ – سيلی به شاه! ـ شاه ِ گروگان و خبرنگار گستاخ ـ تقاضای استرداد شاه به ايران ـ خُروپُفهای نخست وزير سابق انگليس ـ درگذشت شاه و سوگند شاهزاده رضا پهلوی ـ نشانهء ديگری از ادبار زمانه! ـ اخلاق شاه!