Print This Post Print This Post
تازه‌ها


نقدی بر«سوداگری با تاریخیِ»محمّد امینی(بخش ۲)،حسن اعتمادی

     *سیاست عمومی رضا شاه-اساساً – یک سیاست غیردینی بود.او(برخلاف مصدّق)مخالف حضور روحانیون شیعه در عرصۀ سیاست ایران بود.

*جَدَل های شریف و خصوصاً جدل های فکری و روشنفکرانه،نیاز به ابزارِ شرافتمندانه دارد نه آنکه مدّعی بخواهد در«یک کلمه»،به میل خودش،چهرۀ«حریف»را چنان ترسیم کند تا به مقاصد سیاسی یا ایدئولوژیک خودش برسد!

***

 بطوری که گفتیم، آقای محمّد امینی نه تنها به هیچیک از سئوآلات  اساسی کتاب«آسیب شناسی یک شکست»،پاسخی نداده بلکه،با شیوه ای بدور از اخلاق و نزاکت پژوهشی،همانند«سال های خوشِ دروغ های ایدئولوژیک!»،به دشنام و تحریف توسّل جُسته است در حالیکه اخیراً،محقّقان صاحب نظری مانند عباس میلانی،موسی غنی نژاد و دیگران،ضمن تاکیدبر«افسانه بودنِ کودتای 28مرداد»،گفته اند:«این،مصدّق بود که علیه شاه کودتا کرده و نه برعکس!».(برای نمونه بنگرید به گفتگوی دکترعباس میلانی،رادیوفردا، ٣۰ مرداد،٨۹)    

مصدّق و روحانیّت

                             8-مصدق وکاشانی

مصدّق وروحانیّون

 حضور یا بقول مهندس عزّت الله سحابی«شکوفائی روحانیّت در زمان دکتر محمد مصدّق» یکی از اختلافات نظریِ علی میرفطروس با آقای امینی است.میرفطروس با ترسیم فضای مذهبی کابینۀ مصدّق و حضور روزافزونِ روحانیون و پیدایش جریان«ملّی-مذهبی» در سپهر سیاسی ایران، کوشید تا یکی ازدلایل عُمدۀ شکست ایرانیان در استقرار آزادی و مدرنیته را برجسته کند.او،از جمله نوشته است:«در کابینۀ نخستِ دکترمصدّق،دو سیاستمدارِ شدیداً مذهبی و مورد اعتماد روحانیان،بنام باقرکاظمی و محمود شروین،وزیرخارجه و مدیرکل اوقاف دولت مصدّق شدند(آسیب شناسی،چاپ چهارم،ص119)،اما آقای امینی برای کمرنگ کردن حضور مذهبی ها در دولت مصدّق،سوابق خدمتِ باقرکاظمی در زمان رضاشاه را برجسته کرده تا حضور رجال مذهبی درعرصهء سیاست را به دوران رضا شاه نسبت دهد!،در حالیکه میدانیم  سیاست عمومی رضا شاه-اساساً – یک سیاست غیردینی و گاه، ضد دینی بود.رضاشاه، خصوصاً ،مخالف حضور روحانیون شیعه در عرصۀ سیاست ایران بود، دکتر محمود تقی زاده و اميد بابايی در«برّرسیِ فرایند محدودکردن ِنفوذ سازمان روحانیِّت شیعه در زمان رضا شاه»و همچنین درکتاب«روحانیّت شیعه در عصر رضا شاه»،به درستی،نشان داده اند که با استقرار سلطنت رضا شاه،سياست مذهب زدايی و حاکميّت سکولاريسم در دستور کار قرار گرفت. آنچه در دوران رضا شاه اهميّت فراوانی پيدا کرد، توجه به غرب و رفع عقدۀ حقارت ملّی در مقابل بيگانگان بود؛ لذا هر عاملی که در مقابل اين هدف،مقاومت میکرد، حذف می شد از جمله روحانیّونی که نمایندۀ سُنّت و عقب ماندگی بودند؛طبيعي است که در اين راستا، سازمان روحانيت شيعه  مورد حملات جدّی قرار گرفت… الگوی نوسازی در عصر رضا شاه، راه به سوی سكولاریسم می‌بُرد و در نتیجه،اصلاحات اجتماعی و فرهنگی رضا شاه ،هر یك به نوعی، باعث كاهش قدرت و نفوذ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سازمان روحانیّت شیعه در ایران شده بود.(1)

در مقابلِ کاهش اقتدار روحانیّون شیعه در زمان رضاشاه، اقليت‌های مذهبی از فرصت‌های شغلی و اجتماعی بهتری برخوردار شده بودند که در واقع،بیانگر یکی از آرمانهای انقلاب مشروطیّت مبنی بر تساوی حقوق همۀ ایرانیان بود.نتيجۀ اين سياست،بهبود منزلت اجتماعی و دینی مسيحيان ارمنی، يهودی ها ، زرتشتی ها و بهائیان بود.بدین ترتیب،با تضعیف روحانیّت شیعه،زرتشتی ها،یهودیان، ارمنی ها و بهائیان، جزوِ ستون فقراتِ اصلاحات دوران رضاشاه شدند و بقول«ارباب كيخسرو شاهرخ» (رئیس انجمن زرتشتیان در زمان رضاشاه):

           ارباب کیخسرو

«زرتشتیان از آن پس می‌توانستند گمشدگان خرابه‌های مداين را در خانۀ پهلوی پيدا كنند». (2)

علاقۀ رضاشاه به زرتشتی ها آنچنان بود که يكی از دختران وی(شاهدخت فاطمۀ پهلوی) تحصيلات خود را در دبيرستان دخترانۀ زرتشتی ها،بنام انوشيروان دادگر،گذراند.

در زمان رضاشاه، بهائيان هم دارای موقعّیت خوبی شدند و اقدام به تأسيس تشكيلات و محافل رسمی خودشان کردند.تأسيس «محفل ملّی روحانی بهائيان ايران» و«انجمن شور روحانی» نمونه‌ای از اولين تشكيلاتِ رسمی بهائيان در ايران بود.رضاشاه اساساً نسبت به بهائيان خوش‌بين بود و لذا سرلشكر شعاع‌الله علائی -از بزرگان بهائيان تهران-توسط رضاشاه مأمور ادارۀ ماليه و سپس مأمور ادارۀ محاسبات شد. همچنين رضاشاه يكی از افسران معروف بهايی بنام «سرگرد اسدالله صنیعی» را به عنوان آجودان مخصوص وليعهد (محمدرضاشاه)انتخاب كردکه حاكی از اعتماد شخص رضاشاه نسبت به بهائيان می‌باشد. در حكومت محمدرضا پهلوی هم، تعداد زيادی از بهائيان،دارای پُستهای مهم دولتی شدند و اعتراضات گروه‌های مذهبی،غیر از موارد استثنائی،تأثيری در كاهش قدرت بهائیان نداشت …با اینهمه،آقای محمدامینی،که در گذشته ای نزدیک،رضاشاه را از«رذل ترین عناصر و قدّاره بند و یاغی»می نامید و محمدرضاشاه جوان را«فرزند همان قدّاره بند و یاغی» می دانست که «از دوران کودکی دستش به خون مردم آغشته بود»!!!، باهمان کینۀ ایدئولوژیک،ضمن دشمنی شدید با رضاشاه و محمدرضاشاه،حکومت ۲۷ماهه و پُرآشوب و تحت حکومت نظامیِ دکترمصدّق را در برابر ۵۷ سال اصلاحات اجتماعی و توسعۀ صنعتی زمان رضاشاه و محمدرضاشاه،برجسته کرده و با روایتی از حجت الاسلام محمدتقی فلسفی،دکترمصدّق را پیشگام آزادی و برابری اقلیّت های مذهبی در ایران  وانمود می کند که بقول آقای امینی:« یک سر و گردن و شاید یک قامت از دیگران،برتری داشت»!!(امینی،صص 120-121).  

دو دوران،دو عملکردِ متفاوتِ مذهبی                             

برای اینکه از تفاوت عملکرد مذهبیِ رجال سیاسی در زمان رضاشاه و دکترمصدّق نمونه ای داشته باشیم،کافی است به عملکرد مذهبیِ باقرکاظمی، وزیر امور خارجأ دکتر مصدّق،اشاره کنم که در زمان رضاشاه هم، دارای شغل مهمّی بود. به روایت اصغر پارسا(یکی از یاران نزدیک دکتر مصدّق):                            

 -«آقای کاظمی ،خیلی آدم مذهبی ای بود.دیدم که ایشان نشسته اند و آفتابه و لگنی گذاشته اند و پائینِ همان میزِ وزارت  دارند  وضوء می گیرند،در آن زمان(یعنی زمان رضاشاه)در وزارت خارجه چنین چیزهائی اصلاً من ندیده بودم»(از یادنامۀ اصغرپارسا،ص،70)

جالب است که خودِ آقای امینی در یک تناقض گوئیِ آشکار،نظر میرفطروس را تائید می کند و می نویسد:«بیشتر رهبران جبهۀ ملّی و یاران دکتر محمّد مصدّق،انسان هائی مسلمان و پایبند به دین بودند،برخی نماز می خواندند و روزه می گرفتند…»(ص131). روشن بود که بقول میرفطروس: «از درون منظومۀ فکری چنین افرادی،نه آزادی و دموکراسی  قابل استخراج بود و نه،توسعه و تجدّد ملّی».بعبارت دیگر،چنان ترکیبی از رجال مذهبی در دولت مصدّق نمی توانست پیام آورِ سکولاریسم و آزادی و تجدّد باشد بلکه،غایتِ آرمان آنها،چیزی شبیه به همین«جمهوری اسلامی» بود،پس عجیب نیست که  در سال57،همین یاران قدیمی دکتر مصدّق در جبهۀ ملّی(ماننددکترسنجابی،فروهر،دکترابراهیم یزدی، بنی صدر،نصرت الله امینی(پدرآقای محمد امینی) و دیگران)بدنۀ اصلی انقلاب اسلامی آیت الله خمینی شدند.

بدین ترتیب،سخن آقای امینی که مصدّق را«نمایندۀ واقعی آرمان های عُرفی یا غیردینی انقلاب مشروطیّت» می داند،نادرست است،زیرا، وابستگی مصدّق به قدرت روحانیّت شیعه،پیشاپیش،امکان حرکت بسوی آزادی،سکولاریسم و مدرنیته را سدّ می کرد،از این رو،«مصدّق، در واقع ،در برزخِ سنّت و تجدّد،اسلام و ایران، مذهب و مدنیّت سرگردان بود.جبهۀ او – اساساً- جبهۀ «ملّی-مذهبی»ها بود،و این- در واقع- چشمِ اسفندیارِ فلسفۀ سیاسی دکتر مصدّق بشمار می رفت»،بهمین جهت است که در نطق های دکتر مصدّق،ما نشان چندانی از گرایش او به تاریخ ایران باستان و یا علاقۀ مصدّق به شخصیّت هائی مانند کوروش بزرگ و زرتشت و فردوسی نمی بینیم!

حکومت مصدّق و حضور چاقوکش ها و چماقدارها!

یکی از ویژگیهای دوران بعد از سقوط  رضاشاه(از شهریور1320تا1332)و خصوصاً دوران دکتر مصدّق،حضور چشمگیرِ چاقوکش ها و چماقدارها درعرصۀ سیاسی ایران بود.این امر،ضمن اینکه محصول عقب ماندگی ساختارهای اجتماعی ایران بود،از تمایل برخی رجال و رهبران سیاسی و مذهبی هم ناشی می شد بطوریکه در این دوران هریک از احزاب و گروه های سیاسی(چه توده ای،چه مصدّقی و چه ضدمصدّقی)هر یک،«لات» ها و«بزن بهادر»های خاص خودشان را داشتند.جالب است که برخی از این چاقوکش ها و چماقدارها،«اهل قلم» و«رسانه»نیز بودند!! بطوریکه،مثلاً«احمدعشقی»(چاقوکش و چماقدارِ معروف تهران) مدیر روزنامۀ«علمدار»بود!(آسیب شناسی…،چاپ چهارم،ص329). در زمانی که جامعۀ سیاسی ایران برای پیشبُردِ پیروزمندانۀ مشکلات ملّی و از جمله مسئلۀ نفت،به آرامش  نیاز داشت، حضور این چاقوکش ها و چماقدارها فضای سیاسی ایران را آلوده کرده بود.محمد ترکمان درکتاب خود،از تشنّجات و درگیری های خیابانیِ این دوران سخن گفته است(3)

تبلیغات سازمان یافتۀ آقای امینی و برخی از دوستانش در برخی از تلویزیون های لوس آنجلس،علیه نویسندۀ کتاب ِ«آسیب شناسی…»،نشان می دهد که «گروه های فشار» هنوز در عرصۀ سیاسی ایران حضور دارندبا این تفاوت که این بار،اینان،میکروفونِ رادیو-تلویزیونها رابا«چوب و چماق و چاقو»عوض کرده اند!!

                          شلّاق 50 

                            شلّاق:کار ِ مانا نیستانی               

جمعبندی کُلّی

جَدَل های شریف و خصوصاً جدل های فکری و روشنفکرانه،،نیاز به ابزار شرافتمندانه دارد نه آنکه مدّعی بخواهد در«یک کلمه»،به میل خودش،چهرۀ«حریف»را چنان ترسیم کند تا به مقاصد سیاسی یا ایدئولوژیک خودش برسد.نام این کار،همه چیز می تواند باشد غیر از جدل متمدّنانه یا نقد منصفانه.اینگونه «دفاعِ بد از دکتر مصدّق»(آنهم از سوی آقای محمد امینی که تا دیروز علیه دکتر مصدّق،مقاله ها می نوشت)،نه به نفع مصدّق است و نه به نفع تحقیقات تاریخی ما.

 در یک جمبندی کُلّی،در بارۀ کتاب علی میرفطروس و کتاب محمدامینی  می توان گفت:

۱-کتاب آقای امینی،فاقد نظر تازه دربارۀ دوران دکترمصدّق و خصوصاً در بارۀ رویداد ۲۸مرداد۳۲ است،در حالیکه کتاب میرفطروس با وارونه کردن هِرَمِ روایت های سَنّتیِ موجود،بجای عوامل خارجی،اساساً، علل و عوامل داخلیِ سقوط آسان  دولت مصدّق را برجسته می کند.

۲-کتاب آقای امینی بالحنی پُردشنام و پُراتهام،از حوزۀ اخلاق پژوهشی خارج شده و به یک« ژورنالیسم  بازاری»سقوط کرده است (خوشبختانه آقای امینی اخیراً پذیرفته اند که این کتاب را «با عصبانیت و خشم» نوشته اند!)،در حالیکه کتاب علی میرفطروس،با فروتنی و انصاف و با«نگاه مادرانه به تاریخ»،شخصیّت های برجستۀ تاریخ معاصرایران (مانند رضاشاه، محمدرضاشاه ،مصدّق و قوام السلطنه)را«فرزندان مام میهن» دانسته که همگی در آرزوی استقلال و سربلندی ایران بودند.

۳-بنابراین،کتاب آقای میرفطروس بدنبال تفاهم ،آشتی و همبستگی ملّی است،در حالیکه آقای امینی،با عُمده کردن رویداد ۲۸مرداد،میکوشد تا از همبستگی و آشتی ملّی برای رهائی ایران جلوگیری کند،چیزی که خوشایند محافل جمهوری اسلامی نیز می باشد!

همچنانکه در طول این گفتگو تکرارکرده ام،امیدوارم که آقای محمد امینی همّت کنند تا در یک مناظرۀ تلویزیونی به این مسائل و سایر مطالب کتاب شان و همچنین به نقش شان در«کنفدراسیون محصّلین و دانشجویان ایرانی درخارج ازکشور»(سازمان احیاء) بپردازیم.

                                                           ***

بقول شوپنهاور:هرحقيقت از سه مرحله می گذرد،

 اول، مورد تمسخر قرار می گيرد،

دوم، به شدّت با آن مخالفت می شود،

 و سوم، به عنوان يك امر بديهی،مورد پذيرش قرار می گيرد.

استقبال کم سابقه از کتاب«آسیب شناسی یک شکست» و چاپ چهارم آن در مدّتی کوتاه،نمودارِ مرحلۀ سوم حقیقت است!*

                                                                               حسن اعتمادی

                         بخش نخست

زیرنویس ها:

*متن تکمیل شدهء گفتگوباخانم سوزی یاشارکه درسه برنامه از تلویزیون کانال یک(لوس آنجلس)پخش شده است.

1- بنگریدبه فصلنامهء شیعه شناسی،پائیز1389،شمارهء31،صص39-68    

2-يادداشت‌های كيخسرو شاهرخ، به كوشش وزير نويس جهانگيری اشيدری،انتشارت پرچم، تهران، 1355،ص69   

3-محمدترکمان،تشنّجات و درگیری های خیابانی و توطئه ها در دوران حکومت دکتر محمد مصدّق، انتشارات رسا،تهران،1359

4-گفتگوی محمدامینی با تلویزیون«کوچه»،14ژوئیهء2012

درهمین باره:

http://mirfetros.com/fa/?p=5941

http://mirfetros.com/fa/?p=6699

http://www.youtube.com/watch?v=wNffPPLmi80

http://www.youtube.com/watch?v=UP5Tqs73OeM&feature=youtu.be
http://www.youtube.com/watch?v=sHZKT4CyYTE&feature=youtu.be
http://www.youtube.com/watch?v=Z9wTMcHvDk8
http://www.youtube.com/watch?v=Tb0StaO6oYE

 نقل از:ایران پرس نیوز،پارس دیلی نیوز،بالاترین،آزادگی،کیهان نوین،میزخبری ایران،خبرنت و….

فرستادن این مطلب برای دیگران