یادباد!(نگاهی به خاطرات دکترمحمدحسن سالمی)،همایون داوودی
*یادباد!(گوشه هائی ازخاطرات محمدحسن سالمی)
* بهمّت مجیدتفرشی ومهندس نادررستگار
*انتشارات سایه،آمریکا
*151صفحه+34صفحه اسنادوتصاویر
* متاسفانه،بروزاختلاف وجدائی بین رهبران جنبش ملّی شدن صنعت نفت،چنان سایهء سیاهی برچهرهء رجال ورهبران مهم این جنبش کشیدکه نتیجهء آن می تواندمصداق ِ «انقلاب،فرزندانش را می خورَد»باشد.
* اگرنقش قاطع کاشانی درقیام 30تیرنمی بود،بااستعفاء یا کناره گیری دکترمصدّق وادامهء حکومت قوام السلطنه، تاریخ معاصرایران مسیردیگری می پیمودوچه بسا رویدادهای25و28مرداد32 نیزاتفاق نمی افتاد.
*آیت الله کاشانی، برخلاف سیّد حسن مدرس وعموم روحانیون آن زمان،درماجرای خلع سلسلهء قاجاریّه، درکناررضاشاه باقی ماند!
جنبش ملّی شدن صنعت نفت،بعنوان تداوم آرمان های جنبش ضداستبدادی وضداستعماری انقلاب مشروطیّت،شامل اقشار،اصناف وطبقات مختلف وگاه متضادی بودکه درمسیرخود،مانندانقلاب مشروطیّت،نمی توانست یکدست وهماهنگ وهمآواز باقی بماندبلکه باتوجه به فرازوفرودهای این جنبش وتعلّل درحل اختلافات موجودباشرکت نفت انگلیس(باوجود پیشنهادمناسب بانک جهانی ونیز،آخرین پیشنهادتکمیل شدهءانگلیس وآمریکا)،بیکاری گسترده،گرانی روزافزون ارزاق عمومی ونارضائی بخش مهمی ازجامعه، وخصوصاً قدرت گیری روزافزون حزب توده وسازمان افسران آن حزب،طبیعی بودکه رهبران اصلی جنبش ملّی شدن صنعت نفت،دچاراختلاف وانشعاب وپراکندگی گردند.
آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی درکناردکترمحمدمصدّق،یکی ازدوچهرهء برجسته درمبارزه برای ملّی کردن صنعت نفت وخلع یدازشرکت نفت انگلیس بود.نقش قاطع اودرقیام ملّی 30تیر1331وبازگرداندن دکترمصدّق به حکومت،برهیچ پژوهشگرمُنصف وبیطرفی پوشیده نیست بطوریکه گفته اند:«اگرنقش قاطع کاشانی درقیام 30تیرنمی بود،بااستعفاء یا کناره گیری دکترمصدّق وادامهء حکومت قوام السلطنه، تاریخ معاصرایران مسیردیگری می پیمودوچه بسا رویدادهای25و28مرداد32 نیزاتفاق نمی افتاد».
انقلاب،فرزندانش را می خورَد!
می گویند:«انقلاب فرزندانش رامی خورَد!».این سخن باتوجه به انقلاب فرانسه(سرنوشت خونین دانتون وروبسپير)،انقلاب چین(سرنوشت لین پیائو ولیوشائوچی)،انقلاب مشروطیّت(سرنوشت سّتارخان وباقرخان)،جنبش ملّی شدن صنعت نفت(سرنوشت آیت الله کاشانی،حسین مکّی،دکترمظفربقائی)وانقلاب اسلامی ایران(سرنوشت بنی صدر،صادق قطب زاده،آیت الله منتظری ودیگران)می تواند درست باشدوبهمین جهت است که مثلاً پس ازگذشت60سال هنوزهم چهره های مهم وبرجستهء جنبش ملّی شدن صنعت نفت درهاله ای از«سیاه نمائی»ودروغپردازی های سیاسی،پنهان وناشناخته مانده اند.باتوجه به اینکه هم فرانسوی ها وحتّی چینی ها بافاصله گرفتن ازوقایع خونین انقلاب شان ضمن ارزیابی تازه، شخصیّت های تاریخی شان را درجایگاه شایستهء خودقرارداده اند،شایسته است که مانیزبانگاه تازه به شخصیّت های تاریخ معاصرایران،دررفع هاله های غرض آلود دربارهء این شخصیّت ها بکوشیم.
دربارهء جنبش ملّی کردن صنعت نفت،متاسفانه،بروزاختلاف وجدائی بین رهبران جنبش(که گاه با شیوه های قهرآمیزِهر دوطرف نیزهمراه بود)چنان سایهء سیاهی برچهرهء رجال ورهبران مهم جنبش،یعنی کاشانی،بقائی و حسین مکّی، کشیدکه نتیجهء آن می تواندمصداق«انقلاب،فرزندانش را می خورَد»باشد.کتاب«یادباد!» (گوشه هائی ازخاطرات دکترمحمدحسن سالمی)کوششی است در زدودن سایه های سیاه ازچهرهء یکی ازرهبران اصلی جنبش ملّی کردن صنعت نفت.
دکترسالمی نوهء دختری ِ آیت الله کاشانی است ولی درسراسرکتاب ازآیت الله بعنوان«پدربزرگ»یادمی کندوازاین نظرچه بسا که خاطرات او رنگی از ارادت و علاقهء شخصی دکترسالمی نسبت به کاشانی داشته باشد.دکترسالمی باقبول این علاقه وارادت یادآورمی شود:
«انکارنمی کنم که نگاه من به پدربزرگم،نگاهی جانبدارانه است…امادرتمام مقالات وکتاب هائی که نوشته ام،قصدم این بودکه بگویم بستن مجلس(توسط دکترمصدّق)کاردرستی بوده یانه؟آیا رفراندوم لازم بوده یانه؟آیاگرفتن اختیارات،مفیدبوده یا نه؟و إلّا کجا نوشتیم که چراآقای دکترمصدّق درایران،راه به راه غش می کردامّادرآمریکا40روز سپری کردوبه غش وضعف نیفتاد؟ماکجاگفتیم که یک پیرمردی که مدام غش می کرد،چطور روز28مردادازچنددیواربالا رفت وپائین آمد وسرش گیج نرفت!»(صص143 و95).
مهندس نادررستگار(یکی ازمصاحبه کنندگان)نیزاشاره کرده:واقعیّت این است که دراین 60سال بجای اسنادواستدلال های دکترمحمدحسن سالمی-بعنوان یکی ازنزدیک ترین افرادبه آیت الله کاشانی –عموماً- به روابط فامیلی وی با آیت الله کاشانی اشاره کرده انددرحالیکه سخنان وروایات افرادفامیل دکترمصدّق(ماننددکترغلامحسین مصدّق،فرهاددیبا وهدایت الله متین دفتری)دربارهء مصدّق را «وحی مُنزل» دانسته اند(صص144-145).
دکترمحمدحسن سالمی،فعّالیت های سیاسی خودراازکلاس ششم ابتدائی آغازکردو«درهمین کلاس ششم بودکه برای اولین بار زندانی شد»(ص29).اوسپس به گروه«خداپرستان سوسیالیست»(به رهبری محمدنخشب)پیوست وبهنگام ملّی شدن صنعت نفت برای نامزدهای جبههء ملّی فعالیّت می کرد(ص41).او تاماجراهای منجربه رویدادهای 25-28مرداد32،یکی ازنزدیکان آیت الله کاشانی بشمارمی رفت بطوریکه حدود9بارپیام های آیت الله کاشانی توسط محمدحسن سالمی به دکترمصدّق رسانیده شد(ص110). بهنگام بازگشت دکترمصدّق ازسفرلاهه،محمدحسن سالمی ِ جوان،جزو مستقبلین بوده ومصدّق ضمن روبوسی باسالمی به اومی گوید:«اوه!اوه!چه ریشهائی!…».(ص6).
درآستانهء رویداد28مرداد،نامهء هشداردهنده و حمایت آمیز27مرداد32آیت الله کاشانی به دکترمصدّق توسط محمدحسن سالمی به دست دکترمصدّق رسانیده شد.دربارهء تشکیک برخی نسبت به این نامهء آیت الله کاشانی وهشدار او به مصدّق نسبت به احتمال وقوع کودتا وبُردن آن نامه توسط حسن سالمی ِ جوان( 21ساله)دکترسالمی می گوید:
«آقای مصدّق اجازه داشت با12سالگی مستوفی خراسان شودومن با21سالگی اجازهء نامه رسانی رانداشتم؟….[بهنگام ملاقات بامصدّق]بااشاره به موهایم که درزندان تراشیده بودند،گفت:«به به!سرت را که تراشیده اند،خوشگل بودی،خوشگل ترشده ای!»….بعدحرف عجیبی زد:«بدنشدزندان رفتی،وگرنه ممکن بودبلائی سرت بیاید.بیرون آنقدرشلوغ بودکه احتمال داشت کشته شوی!»…من فقط سکوت کردم واونامهء پدربزرگم[آیت الله کاشانی]راخواند.در حین خواندن نامه،حالت صورتش تغییری نکردونمی شددریافت چه فکرمی کندوچه احساسی دارد.کاغذراگذاشت زیرمُتکّا….آخرسرهم دستی به پُشت من زدوگفت:«این چیزها[وقوع کودتا]را توده ای ها سر ِزبان انداخته اند،باورنکنید!».(صص11-112).به روایت دکترسالمی، فتوکپی نامهء27مرداد آیت الله کاشانی را نه دربعدازانقلاب بلکه آنرا بسال1962 درآلمان درکتابی چاپ ومنتشرکرد که نسخه ای ازآن کتاب موجوداست.این کتاب،بعدهاتوسط عدّه ای بنام«حقیقت چیست؟»منتشرشده است(ص114).
سکّه ای دو رویه!
آیت الله کاشانی، برخلاف سیّد حسن مدرس وعموم روحانیون آن زمان،درماجرای خلع سلسلهء قاجاریّه، درکناررضاشاه باقی ماندوبهمین جهت درزمان رضاشاه با عزّت واحترام می زیست.رضاشاه می گفت:«تنهاآخوندی که حرفش باعملش می خوانَد،مجتهد کاشانی است»(ص24).ازاین گذشته،مبارزات طولانی کاشانی علیه نیروهای انگلیسی(ازانقلاب عراق تامبارزه علیه سلطهء انگلیسی ها درایران)، بازداشت اوتوسط انگلیسی ها ،همراهی قاطع کاشانی بامصدّق برای ملّی کردن صنعت نفت،نفش قاطع وتعیین کنندهء اودرقیام 30تیر1331،پیونداوبافدائیان اسلام ودرعین حال،ممانعت کاشانی ازبرخی حرکت ها واقدامات افراطی فدائیان اسلام(ازجمله،مخالفت کاشانی با اجرای حدود واحکام اسلامی،اجباری کردن حجاب، و… به بهانه«دشمن اصلی ما، الآن دولت انگلیس است، بگذاریداول درمسئلهء نفت،پیروزشویم تابعدبه دیگرمسائل بپردازیم »)،جدائی کاشانی ازفدائیان اسلام ومخالفت فدائیان با وی،مخالفت شدیدکاشانی با قراردادکنسرسیوم نفت دربعداز28مرداد32وسخنرانی تند پسرش(مصطفی کاشانی)درمجلس علیه این قرارداد و… سرانجام، محاکمهء کاشانی دردادگاه نظامی پس از رویداد28مرداد (دی ماه 1334 )و….نشان می دهندکه شخصیّت آیت الله کاشانی«سکّه ای دو رویه» است که می بایدهردوسوی آن را منصفانه نگریست،ازاین نظر،با توجه به اینکه،کاشانی درانقلاب مشروطیّت، مشاور آخوندکاظم خراسانی بود،شاید وی را تداوم سنُت روحانیون انقلاب مشروطیت(مانندآیت الله نائینی،آیت الله سیدصادق طباطبائی،آخوندکاظم خراسانی)دانست.
کاشانی باآنکه درسن 25سالگی به درجهء اجتهادرسیده بود،امّاهیچگاه رسالهء علمیّه ای ننوشت شایدبه این خاطرکه بقول او:«اگررسالهء ام منتشرمی شد،موردتکفیرعلما قرارمی گرفتم».کاشانی مخالف مراسمی مانندقمه زدن درروزعاشورا بود،این امرشایدناشی از نوجوئی ونوگرائی آیت الله کاشانی درامردیانت بودبطوری که دائرکردن« دانشکدهء علوم وطب»یا دایرکردن ِ کلاس زبان انگلیسی در«دانشکدهء معقول ومنقول»توسط استادبدیع الزمان فروزانفرباتشویق کاشانی،نشانهء همین نوگرائی او بود«درحالیکه تاآن زمان،کسی صلاح نمی دانست آقایان علما زبان خارجی واروپائی بدانند»(ص16).شایدباچنین نوگرائی و باوری بودکه بسیاری ازدختران وپسران ودیگراعضاء خانوادهء آیت الله کاشانی به تحصیلات علوم جدید پرداختند، دکترسالمی نیزبه تشویق آیت الله کاشانی برای ادامهء تحصیلات عالیه عازم آلمان شدودردانشگاه گوتینگن به تحصیل پرداخت.او و همسرش، بانوناهیدمکّی نژاد(ازخاندان مستوفی الممالک معروف)بعنوان متخصّص زنان وزایمان ازآلمان فارغ التحصیل شدند.
28مرداد32و رازهای پنهان!
دکترسالمی رویداد28مرداد32وعدم مقاومت مصدّق وجلوگیری او ازهرگونه تظاهرات ضدسلطنتی را برنامه ای ازپیش تهیّه شده می داندومعتقداست که پس ازدادن ِ نامهء هشدارآمیزآیت الله کاشانی به مصدق دربعدازظهر27مرداد32،هندرسون(سفیرآمریکادرایران) واردخانهء مصدّق شد ودرهمان دیدار،هندرسون به مصدق توصیه کرد:«شماجلوی توده ای ها را بگیرید،ماتکلیف را روشن می کنیم»(ص134).
متعاقب این دیداروتوافق بودکه بایک چرخش 180درجه ای،مصدّق ازغروب 27مرداد 32شروع به دستگیری توده ای ها وقلع وقمع سازمان ها ی وابسته به این حزب کردآنچنانکه«ازساعت 8شب درخیابان اسلامبول هرکه را که پیراهن سفید ِ آستین کوتاه پوشیده بود وسبیل داشت،بدون مقدّمه می گرفتند….یکدفعه درشهر چُو افتادکه توده ای ها را می گیرند.همین مسئله باعث شدفردای28مرداد،کسی جرأت نکندبه خیابان ها بیایدومقاومت بکند»(ص134)
این سخن دکترسالمی با اسنادتاریخی وسخنان شاهدان عینی(ازجمله باگواهی آقای بابک امیرخسروی ودیگر کادرهای برجستهء حزب توده)ونیزبا توصیه های خود دکترمصدّق جهت درخواست ازمردم برای ماندن درخانه های شان درروز28مردادوعدم هرگونه تظاهرات ضدسلطنتی، مطابقت دارد.این روایات پراکنده اگردرکنارهم گذاشته شوند،تصویری به خواننده ارائه می کنندکه حاکی ازتوافق قبلی مصدّق برای خالی گذاشتن خیابان ها درروز28مردادبوده است،مسئله ای که «کودتای 28مرداد»وافسانه سازی های «کرمیت روزولت» در28مرداد را عمیقاً دچارتردیدمی سازد!
دکترسالمی بنقل ازکتاب«درخدمت وخیانت روشنفکران»(جلال آل احمد)می گوید:«تنها برندهءکودتای28مرداد،شخص دکترمصدّق بودکه باسقوط یک دولت ناتوان وروبه اضمحلال،ازخودش یک قهرمان جاودانه ساخت»(ص140)
****
ازدکترسالمی قبلاً کتاب پُرحجم«تاریخ نهضت ملّی شدن صنعت نفت ایران ازنگاهی دیگر»(1388)منتشرشده است.کتاب«یادباد!»(گوشه هائی ازخاطرات محمدحسن سالمی) بهمّت پژوهشگرسرشناس تاریخ معاصرایران،آقای مجیدتفرشی ومهندس نادررستگار تنظیم وتوسط انتشارات سایه ،در151صفحه+34صفحه اسنادوتصاویر منتشرشده که برای آشنائی بابخشی مغفول از تاریخ معاصرایران،بسیار مفیدفایده است.