Print This Post Print This Post
تازه‌ها


کودتا علیه مصدّق، دروغ بزرگی که 60 ساله شد،گفتگو با دكتر محمود كاشانی

 ويژه نامهء روزنامهء اعتماد ، ٢٨ مرداد ١٣٩٢

                                                             

                                          

                                 دکترمحمود کاشانی،استادحقوق دانشگاه های ایران             

  • ·– به نظر شما تا چه حد ضرورت ملی شدن صنعت نفت در ایران احساس می شد و چه میزان این ملی شدن به پیشرفت کشور کمک کرد؟

* برای اینکه در مورد ‌ ملی شدن نفت اظهار نظر کنیم باید ‌کمی ‌به گذشته تر از آن برگردیم و به نهضت ملی ایران بپردازیم. می دانید که کشور ما در سال 1320 به اشغال نظامي متفقین درآمد. کشوری که دارای ثبات سياسي  و در حال پیشرفت اقتصادی اجتماعی و فرهنگی بود دچار آشفتگی شد و پدیده های شومی همچون ناامنی، قحطی و آشفتگی سیاسی و نظامی را در پی داشت. اما در برابر اين اوضاع،  یک نهضت ایستادگی به وجود آمد که آن زمان رهبری آن را آیت الله کاشانی به عهده داشت و ‌به دنبال انتخابات آزاد و حضور مردم در صحنه های انتخابات و راه یافتن نمایندگان حقیقی مردم به مجلس بود تا کشور از حالت استبدادی به مردم سالاری منتقل بشود و در حقیقت اراده مردم در سرنوشتشان مؤثر شود. ‌یک دهه مبارزه ‌انجام شد و آیت الله کاشانی 3 بار تبعید گرديد. بار اول از سوی انگلیس ها بازداشت شد در حالی که به نمایندگي مجلس چهاردهم انتخاب شده و از مصونيت پارلماني برخوردار شده بود و بار دوم در انتخابات مجلس پانزدهم بود که احمد قوام برگزار می کرد و هدف او این ‌بود که افراد وابسته به دولت، به مجلس راه پیدا کنند و بار سوم هم به دستاویز ترور شاه، آیت الله کاشانی را بازداشت و به بیروت تبعید کردند. ‌این تبعيد نیز در آستانه انتخابات دوره شانزدهم رخ داد چون سیاست انگلیس این بود که  قرارداد‌ الحاقی به قرارداد سال ١٣١٢ را در مجلس تصویب کند و با بودن آیت الله کاشانی این کار دشوار بود. به هر حال با این مبارزات این نهضت در آستانه پیروزی قرار گرفت و در سال 1329 هدف های آن کاملا مشخص شد که عبارت بودند از: 1- جلوگیری از بازداشتهای خودسرانه معترضان به حکومت استبدادی به دستاويز برقرار كردن حكومت نظامي 2- آزادی مطبوعات و جلوگیری از دخالت دولت در بازداشت روزنامه نگاران  3- ملی کردن نفت و استقرار حاکمیت دولت ایران بر منابع نفتی كشور و سرانجام اصلاح قانون انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه مجلس و انجمن هاي شهر. بنابراین نهضت ملی ایران یک روند مسالمت آمیز‌ و با اين هدف بود كه در چارچوب قانون اساسی مشروطیت و نظام سیاسی موجود، مجلس نيرومندي ‌تشكيل شود و حاکمیت در اختیار مردم قرار گیرد. ملی کردن صنعت نفت از دستاوردهای این نهضت بود چون نفت ایران در انحصار انگلیس بود و ‌حق امتیاز اندکی به ایران داده می شد و از طرفی شرکت نفت انگلیس عملا به عنوان دولتی در دل دولت ايران عمل می کرد یعنی در انتخابات دخالت می‌کردند، در انتخاب نخست وزیر دخالت می کردند و حتی در انتخابات استانداران در مناطق نفت خیز نقش داشتند. ملی کردن صنعت نفت در واقع ‌آرزوی دیرینه ملت ایران بود برای اینکه حاکمیت بر منافع نفتی ایران بر قرار شود  ‌ قانون ملی کردن نفت 24 اسفند 1329 در مجلس تصویب شد  یقینا این قانون در پیشرفت ایران تأثیر داشت و یک نقطه عطفی در تاریخ ‌كشور بود. ‌ اگر قرارداد 1312 را در نظر بگیریم كه مدت آن  60 سال بود ‌ باید این قرارداد تا سال 1372 خورشیدی ادامه پیدا می کرد و در این مدت مردم ایران از منابع نفتی خدادادی خود محروم می شدند.

  • ·  – آیا به نظر شما ملی شدن نفت با نگاهي که اکنون بر آن داریم بدون ایجاد شرکت های داخلی در سطح کشور و ایجاد بسترهای مناسب کار درستی بود ؟

* قانون ملی کردن نفت  قانون حساب شده اي بود. محتوا و ماهیت قانون این بود که منابع نفتی ایران از ‌كنترل شركت نفت انگليس خارج بشود و در کنترل دولت ایران قرار بگیرد. البته در آن زمان ایران امکانات تکنولوژیک اکتشاف، استخراج، تصفیه یا صدور نفت را به طور کامل نداشت با این حال می توانست کارهای تصفیه را تا حدودی در پالایشگاه آبادان انجام دهند. اما اساساً قرار نبود همه کارها را ایران بی درنگ خود انجام دهد و هیچ منعی وجود نداشت که ایران از کشورها و شرکت های نفتی خارجی مانند شرکت های آمریکایی استفاده کند و از این طریق جریان نفت کشور به خارج ادامه پیدا کند و این ‌ ‌ناسازگاري با قانون ملی شدن نفت نداشت.

  • · – آیا به نظر شما وارد شدن آیت الله کاشانی به موضوع ملی شدن صنعت نفت ایران صرفا نگرانی به جهت پیشرفت کشور ایران بوده یا نوعی وارد کردن مذهبیون و روحانیت به مسائل سیاسی کشور و تثبیت این قشر در سیاست هم مدنظر بوده؟

 8-مصدق وکاشانی

* – همان گونه که در آغاز این بحث اشاره کردم اگر به اهداف نهضت ملی ایران دقت کنید می بینید این     نهضت به دنبال آن نبود که نظام سیاسی موجود در کشور را واژگون کند. اين نهضت در حقیقت یک‌ دگرگونی     مسالمت آمیز ‌و براي اجراي اصول قانون اساسي  مشروطیت ‌در زمينه آزادی مطبوعات ، آزادی بیان، آزادي انتخابات آزاد بود‌. بنابراین نهضت ملی ایران را نباید با رویدادهای انقلاب اسلامی مقایسه کرد. ‌اگر آن نهضت با اهميت دچار مداخله بيگانگان نشده بود مي توانست دگرگوني ارزشمندي را در همه شئون كشور به وجود آورد.

  • · –  آیا منظور شما این است که این نگرش وجود نداشته ؟

* – البته گروههای فشار در آن زمان هم وجود داشتند که در حقیقت به دنبال ظواهر مذهبی بودند. اما آیت الله کاشانی ‌ به دنبال برگزاری انتخابات آزاد و اجراي اصول قانون اساسي مشروطيت بود.

  • · –  چرا پس از ملی شدن صنعت نفت صحنه همکاری میان دکتر مصدق و ایت الله کاشانی تبدیل به صحنه رقابت شد، رقابتی که شاید اگر نبود دستاوردهای دیگری هم برای کشور به ارمغان می آورد؟

*– من این پرسش را اصلاح می کنم. پس از ملی شدن صنعت نفت، در حدود 2 سال همکاری وجود داشت.  همکاری به این معنا که آیت الله کاشانی و مجلس از‌ مصدق حمایت می کردند ولی مصدق در عمل کار مثبتی انجام نمي‌داد. ‌به این نکته اشاره مي کنم هنگامي كه مصدق  نخست وزیر شد، نهضت ملی ایران در اوج قدرت خود بود چون ‌آيت الله كاشاني ، مجلس ، علما و مراجع و مردم در سراسر كشور از نهضت ملي ايران پشتيباني مي كردند.

برنامه هایی که مصدق برای دولت خود اعلام کرد همان اهداف نهضت ملی ایران بود 1- اجراي قانون ملی کردن نفت و استفاده از درآمدهاي حاصله براي رفاه و آسايش عمومي 2- اصلاح قانون انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه ، که این برنامه به ‌تصویب مجلس رسید و این ‌ یک تعهد قانونی و اخلاقی را برای دولت مصدق به وجود آورد که این دو بند برنامه را اجرا کند تا ‌با اجراي قانون ملی شدن صنعت نفت درآمدهای نفتی نصیب ایران شود و از سوی دیگر ‌با اصلاح قانون انتخابات ‌‌‌دولت نتواند در انتخابات دخالت کند و سیاست های خارجی و شبکه‌های بیگانه مانند فراماسون ها هم نتوانند عوامل نفوذی خود را وارد مجلس کنند. اما باید این پرسش مطرح شود که آیا مصدق به تعهدات خود عمل کرد یا نکرد؟

‌ به این نکته اشاره مي کنم که با ملی کردن صنعت نفت نه تنها در داخل زمینه ی موفقیت و دستیابی به این هدف وجود داشت بلکه در سیاست خارجی هم ‌ دولت آمریکا از ملی شدن صنعت نفت حمایت مي کرد. من می توانم به اسنادي كه ‌ در ‌سال ١٩٨9 يعني 40 سال بعد از ملی کردن نفت از سوي شوراي روابط خارجي امريكا انتشار یافت اشاره کنم.‌ از جمله این اسناد پیامی است به تاریخ 26 اسفند 1329 خورشیدی که دين آچسُن ، وزير امور خارجه امريكا به سفير اين كشور در ايران چنین اعلام کرده است:

« هرچند دولت امريكا با ملي كردن اصولاً موافق نيست ولي حق دولت ايران در ملي كردن صنعت نفت را تأييد مي كند مشروط برآنكه غرامت منصفانه و فوري پرداخت گردد».

‌ توجه شما را به این نکته جلب کنم که سیاست آمریکا در آن روز در قبال ایران شکلی متفاوت از سیاست کنونی در قبال جمهوری اسلامی داشت و این دلایل گوناگونی دارد که یکی از آن ‌ها رقابت شدید ميان آمریکا و شوروی بود. امریکا از نهضت ملی حمایت می کرد تا از این طریق افرادی با گرایش های ‌مذهبی و ناسيوناليستي به قدرت برسند تا یک سدی باشد در برابر توسعه طلبي اندیشه های مارکسیستی شوروی سابق. از سوي دیگر ‌دولت آمریکا اشتیاق فراوان داشت که ایران یک دولت قدرتمندی شود و از طریق ملی کردن نفت ‌ پای شرکت های آمریکایی هم به ایران باز شود و به نوعی یک رقابت میان آمریکا و انگلیس وجود داشت‌. دولت انگلستان بعد از روی کار آمدن دولت مصدق یعنی در 17 اردیبهشت 1330  ‌يادداشتي به دولت ایران تسليم كرد و در آن ملی شدن نفت را   برخلاف قرارداد 1312 اعلام کرد و درخواست کرد که این اختلاف ‌ به داوری ارجاع شود اما دولت ایران اعلام کرد ملی کردن، حق حاکمیت ایران است و امکان ارجاع به داوری وجود ندارد .

در اینجا ‌به سند دیگری اشاره مي کنم به تاریخ 20 اردیبهشت 1330 یعنی 3 روز پس  از نامه انگلیس به ایران.  این سند ‌پیام وزیر خارجه امریکا است به سفیر آن كشور در ایران كه درآن  ‌چنين آمده است:

« همان گونه که ایالات متحده آمریکا به بریتانیا اظهار داشت ، آمریکا نمی ‌تواند هیچ طرح پیشنهادی انگلستان را که در آن اصل ملی شدن نفت ایران در نظر گرفته نشده باشد بپذیرد زيرا به عقيدة ما امكان موفق شدن و تصويب ندارد».

بنابراین می بینیم که امریکا باز از انگلستان می خواهد که اصل ملی شدن نفت را به رسمیت بشناسند. اما دولت انگلستان راه جدایی از آمریکا در پیش گرفت و در 4 خرداد 1330 دادخواستی به دیوان ‌بين المللي دادگستري تسليم كرد و قانون ملی شدن نفت را الغای یک سویه قرارداد نفتی 1312 میان شرکت نفت ایران و انگلیس دانست. بنابراین ‌امریکا به دنبال صدور نفت ایران به بازارهای جهانی بود ولی انگلستان به دنبال توقف صدور نفت ایران و در واقع ایجاد بن بست مالی در ایران بود. ‌هنگامي كه کشوری از نظر مالی در تنگنا قرار می گیرد نارضایی عمومی ایجاد می شود. در اين اوضاع و احوال در چنین شرایطی دولت مصدق چه باید می کرد و چه راهی باید در پیش  می گرفت؟

قطعا باید از کمک ‌آمریکا ‌بهره مي گرفت و موضوع نفت را حل و فصل می کرد. اما در تمام دوران نخست وزیری مصدق ‌هیچ اقدام مؤثری از سوی وي صورت نگرفت و در نتیجه ‌عملاً سیاست انگلستان را ‌دنبال كرد و با اجرا نكردن قانون ملي كردن نفت ، كشور را گرفتار بن بست مالي و اقتصادي كرد.

  • · – خوب اگر مصدق می خواست خواسته های انگلستان را دنبال کند در همان ابتدا طرح های پیشنهادی این دولت را می پذیرفت یا در دیوان لاهه از حقوق ایران در مورد ملی شدن نفت دفاع نمی کرد. شاید قبول نکردن پیشنهاد آمریکا به منظور حفظ استقلال ایران مد نظر مصدق بوده است.

* – پیشنهادهایی که از طرف امریکا مطرح شد به هیچ عنوان با ‌استقلال ایران و قانون ملی شدن نفت ناسازگار نبودند. در تیرماه 133٠ ‌فرستاده دولت آمریکا، ‌آورل هریمن، به ایران آمد ‌تا راه حلي براي صدور نفت ايران به بازارهاي جهاني را مورد گفتگو قرار دهد ولي مصدق از هرگونه مذاکره خودداری کرد بنابراین فرصت های ارزشمندی ‌از دست رفت.

‌ ‌ پیشنهاد ديگري در نيمه دوم سال 1330 ‌ از سوی بانک جهانی به ايران داده شد. ‌یک فرمول موقتی را به ایران پیشنهاد کرده بودند به مدت 2 سال که نفت ایران ‌صادر شود و در همین حال فرصت برای ایران باشد که بتواند برای قراردادهای دراز مدت ‌برنامه ريزي كند. در مورد ‌پیشنهاد بانک جهانی هم هیچ گفت و گویی از سوی مصدق صورت نگرفت و معاون بانک جهانی که ناامید شده بود ايران را ترک کرد.

‌ دولت انگلیس با دور اندیشی احساس کرد باید از ‌پشتيباني دولت امریکا برخوردار شود. بنابراین در 11 مرداد 1330 نامه ای را به دولت ایران تسلیم کرد و اصل ملی شدن نفت را پذیرفت ‌تا بتواند از پیشتیبانی آمریکا برخوردار شود اما دولت مصدق ‌ به جای ‌بهره گرفتن از فضای رقابت میان این دو کشور در جهتی حرکت کرد که این دو را در یک جبهه ‌و ‌در مقابل ایران قرار داد. ‌به هر حال با پذيرش اصل ملي كردن نفت از سوي انگلستان ، مباني دعوي اين دولت در ديوان بين المللي دادگستري از هم گسيخت و اين ديوان هم در ٣١ تير ١٣٣١ رأي به عدم صلاحيت خود در رسيدگي به دعوي دولت انگليس را صادر كرد.

 

·پس از صدور رأي ديوان ، سرنوشت اجراي قانون ملي كردن نفت چه شد؟

* –  پس از صدور رأی دیوان بین المللی دادگستری چند پیشنهاد به ایران داده شد که به آنها پیشنهادهای مشترک آمریکا و انگلیس می گویند. ‌نخستين پيشنهاد در 15 شهریور 1331 از سوی ‌اين دو دولت  به ایران داده شد که به نظر من ‌چارچوب خوبی بود برای گفت و گو. چون بزرگترین مشکل ایران، مسئله پرداخت غرامت بود و انگلیس مطالبه غرامت از ایران می کرد. ایران هم باید غرامت می پرداخت به ویژه اینکه در قانون 9 ماده ای طرز اجرای کردن قانون ملی شدن نفت هم كه در ٩ ارديبهشت ١٣٣٠ به تصويب مجلس رسيد پرداخت غرامت پیش بینی شده بود. در این ‌پيشنهاد مشترك پیش بینی شده بود که دیوان بین المللی دادگستری به ادعای غرامت از سوی انگلیس ‌و از سوی دیگر به ادعاهای متقابل ایران نیز رسیدگی کند. بنابراین این یک پیشنهاد خوبی بود و دیوان یک مرجع قضایی مستقل جهانی بود که قضات آن از چندین کشور و قاره هاي گوناگون بودند و در انحصار انگلستان نبود و این ‌می توانست بابی باشد برای صدور نفت ایران به بازارهای جهانی و خارج شدن ایران از تنگناي مالي. اما در مورد‌ این پیشنهاد ‌نيز مصدق نه مذاکره ‌و نه به مجلس ارائه کرد ‌و این پیشنهاد نيز مسکوت ماند .

پیشنهاد دوم در يكم اسفند 1331 به ایران داده شد که از پیشنهاد اول بهتر بود. مصدق سه‌ بار با لوئي هندرسن،  سفیر امریکا گفتگو‌های طولانی ‌‌ در خانه خود انجام داد. اما این پیشنهاد و مذاکرات محرمانه بود و فقط مصدق این پیشنهاد را به نزدیکان خود نشان داد و از آنها نظر خواهی کرد و در نهایت اطرافیان ‌او بر اين عقيده بودند که این پیشنهاد به مجلس ارائه شود. ‌ ‌در اين زمينه سند شگفت انگيزي در اسناد وزارت خارجه امريكا وجود دارد كه تاريخ آن ١٨ اسفند ١٣٣١ مي باشد . در اين سند گفته شده كه مصدق تلفني با هندرسون تماس گرفت و پيام زير را داد:

«کل مذاکرات نباید قبل از طرح آن در هیأت وزیران به هیچ جا درز پیدا کند و باید چنین انگاشته شود که اصلا مذاکره ای صورت نگرفته است».

بنابراین خواسته مصدق این بوده که پیشنهادهای آمریکا و انگلیس به ایران در جایی منتشر نشود تا زمانی که در هیأت وزیران مطرح شود ولي این موضوع در هیات وزیران هم مطرح نشد. اگر مصدق به دنبال اجراي قانون ملي كردن نفت بود بايد اين پيشنهاد را به مجلس ارائه می داد تا مجلس نیز نقش خود را ایفا کند ولي این کار را نکرد. من در اینجا می‌خواهم یک واقعیت تاریخی را بگویم و آن اینکه انگلیس ها اگر چه در این پیشنهادها خواسته های خود را مطرح کرده بودند، اما خواسته اصلی آنها این بود که نهضت ملی ایران شکست بخورد و در نهایت پس از براندازی نهضت ملی ایران یک دولت ضعیف روی کار بیاید و با آن وارد مذاکره شوند تا دوباره بتوانند کنترل خود را بر نفت ایران برقرار کنند و به همین سبب انگلستان به هیچ عنوان به دنبال پیشنهاد مشترک نبود و این آمریکا بود که دائما فشار می آورد که این پیشنهاد مشترک در ایران به نتیجه برسد. اما مصدق نه تنها این مسئله را با مجلس در میان نگذاشت بلکه روز 29 اسفند 1331 یک نطق رادیویی در حدود یک ساعت و نیم انجام داد ‌كه چهار بار در راديو پخش شد و پس از بيان شرح طولاني از ملي كردن نفت از جمله گفت: «باب مذاکرات با دولت انگلستان مسدود نیست و هرگاه آن دولت بخواهد با رعایت حقوق ایران برای نفت مذاکره کند دولت ایران حاضر است». و حال آنکه  دولت انگلستان به دنبال مذاکره با ایران نبود . بنابراین براساس این اسناد و مدارک نتیجه ای که می گیرم این است که مصدق از تعهدات خود در قبال مجلس و ملت ايران تخلف کرد و عملا راه سیاست انگلیس را در پیش گرفت و در سال 1332 وضعیت مالی ایران را با ورشکستگی کامل روبرو  کرد .

  • · – اگر تمام این ‌مستندات را درست تلقی کنیم و مبنا را بر اینگونه رفتار دولت مصدق قرار دهیم آیا به نظر شما مخالفت‌هایی که با دولت مصدق از سوی آیت الله کاشانی و مجلس صورت گرفت بیشتر به ضرر کشور تمام نشد؟ شاید اگر این مخالفت ها نبود کودتاي 28 مرداد به راحتی اتفاق نمی افتاد؟

*نخست من از شما مي پرسم مخالفت هاي آيت الله كاشاني و نمايندگان پيشگام نهضت ملي ايران در مجلس   با مصدق بر سر چه موضوعاتي بود؟ ‌آیت الله کاشانی بر سر دو موضوع با ‌مصدق اختلاف پیدا کرد و همین طور پیشگامان نهضت ملی ایران؛ ‌نخست بر سر اختیارات قانونگذاری به این معنا که مصدق در ‌دی ماه 1331 خواستار واگذاری اختیار قانون گذاری مجلس به ‌ شخص مصدق شد ولي  آیت الله کاشانی که طرفدار اقتدار مجلس و اصل تفكيك قوا بود هرگز زیر بار این لایحه نرفت و با نامه های متعدد او را از این خواسته خلاف قانون اساسي بر حذر داشت . اختلاف مهم تری که پیش آمد در تیر ماه سال 1332 بود که مصدق به دنبال منحل کردن مجلس بود، مجلسی که نیرومندترین مجلس دوران مشروطیت بود، اما مصدق تصمیم گرفت این مجلس را منحل کند. چرا؟ آیا شما توجیهی برای این مسئله دارید؟

  • · – خوب من شناخت دقیقی از آن مجلس ندارم اما به نظر من اگر مجلسی ناکارآمد باشد شاید انحلال آن برای کشور مفیدتر از وجودش باشد.

* – ‌ به نظر من حتي یک مجلس بد وجودش بهتر از عدم آن است. ‌اگر مجلسی منحل شود کشور دچار هرج و مرج می شود و به استقلال آن کشور ‌آسيب وارد می سازد. اما مجلس هفدهم ‌نيرومندترين مجلس ها در همه دوران مشروطيت بود كه در آن شخصيت هايي چون آيت الله كاشاني ، دكتر بقايي ، سيد ابوالحسن حائري زاده و جمعاً  ٢٣ نماينده شجاع و مبارز درآن حضور داشتند. طرح انحلال اين مجلس هدفی بود که انگلستان دنبال می کرد به خاطر این که حق انتخاب نخست وزیر به دست شاه بیفتد. زیرا از مدتها پیش زاهدی خود را نامزد نخست وزیری کرده بود ولي شاه با نخست وزیری زاهدی موافق نبود. زاهدی از رأی تمایل مجلس هم برخوردار نبود چون نظامی بود. بنابراین تنها راه برای نخست وزیری زاهدی این بود که مجلس منحل شود تا شاه بتواند بدون رأی تمایل مجلس، فرمان نخست وزیری او را صادر کند. این از رازهای تاریخ نهضت ملی ایران و واقعیتی است غیر قابل انکار چرا که روز 22 مرداد 1332 وزیر کشور مصدق نتایج رفراندوم نمایشی براي انحلال مجلس را اعلام می کند و ‌فردای آن روز شاه حکم نخست وزیری زاهدی را صادر می کند و روز 24 مرداد فرمان بر کناری به مصدق ابلاغ شد و مصدق هم آن فرمان را می پذیرد و از آن با عنوان ‌«دستخط  مبارک»  یاد كرد.

  • · –  به نظر شما با تمام این شرایط آیا کودتاي 28 مرداد به نفع ایران تمام شد؟ و آیا وجود دولت مصدق با تمام فراز و نشیب ها بهتر از آن کودتا و کنار رفتن دولت مصدق نبود؟

* – من از شما می پرسم کدام کودتا؟! چون شاه روز 23 مرداد فرمان نخست وزیری زاهدی را بر پايه اختياراتي كه داشت صادر کرد‌ و مصدق هم فرمان را پذیرفت. بنابراین مصدق از روز 23 مرداد دیگر نخست وزیر نبود که روز 28 مرداد علیه او کودتايي ‌انجام شود. روز 28 مرداد هم هیچ یک از ‌واحدهاي  نظامی کشور حرکتی علیه مصدق نکردند ولی چرا دائم سخن از «کودتا» در میان است؟ به این دلیل است که ملت ایران را فریب بدهند و طرح انگلستان پنهان بماند. «کودتای 28 مرداد» یک دروغ بزرگ تاریخی است و کسانی که مدعی کودتا هستند باید دلیل بر اثبات این ادعا بیاورند ولي كمترين دليلي براي اثبات اين ادعاي موهوم وجود ندارد.

  • · – اگر به گفتة شما کودتاي 28 مرداد یک دروغ تاریخی است چرا آیت الله کاشانی بعد از 28 مرداد پیام تبریک در رادیو می دهند؟

* – هرگز چنین پیام تبریکی از آیت الله کاشانی ‌وجود ندارد و این همان تبلیغات مسمومی است که در این سالها برای تخریب و ترور شخصیت ایشان به کار گرفته شده است. ‌آيت الله كاشاني در ١٠ اسفند ١٣٣١ در يك گفتگوي مطبوعاتي اعلام كرد كه با نخست وزيري زاهدي موافق نيست و پس از روي كار آمدن او نيز با بسياري از كارهاي او مبارزه شديد كرد.

  • · –  مسئله دیگری هم که از این قبیل ابهامات وجود دارد، ‌اين است كه آيا  شعبان جعفری در ‌رويدادهاي به قدرت رسيدن زاهدي نقش داشته است ؟

* –  این موضوع نیز از همان‌ تبلیغات ‌دروغين است.  شعبان جعفری، ‌ در خاطرات خود واقعيتي را بیان می کند كه ‌ جالب است. در حالی که همه اصرار بر نقش داشتن شعبان جعفری در کودتاي 28 مرداد ! دارند وی از روز 9 اسفند 1331 تا عصر 28 مرداد در زندان بود و زمانی که زاهدی در پشت میز نخست وزیری نشست دستور آزادی زندانیان سیاسی از جمله شعبان جعفری را صادر کرد و اگر به روزنامه اطلاعات روز 31 مرداد 1332 مراجعه کنید این واقعیت را ‌در آن می بینید.

  • · –   اما عکس هایی وجود دارد که آیت الله کاشانی در کنار شعبان جعفری و طیّب ایستاده اند.

* –  بله این عکس ها مربوط است به سال 1330 یعنی زمانی که شعبان جعفری از مدافعان ‌مصدق بوده و حتی ‌ در ماه300 تومان از شهربانی دولت مصدق حقوق دریافت می کرده ‌كه سند آن هم در صفحه ٣٢٧ كتاب آقاي علي ميرفطروس (آسیب شناسی یک شکست) منتشر شده است.  

 · – ‌به نظر شما ‌کنار رفتن مصدق و روی کار آمدن زاهدی و همین طور وقایع 28 مرداد ١٣٣٢ به نفع چه کسی تمام شد؟

* – ‌ ملت ایران از انتخابات آزاد و اجراي اصول قانون اساسي مشروطيت و برخورداري از نتايج قانون ملي كردن نفت محروم شد بنابراین بیشترین زیان نصیب ملت ایران ‌گرديد و بیشترین سود نصیب انگلستان شد که دوباره کنترل نفت ملی شده را به دست گرفت و شرکت های امریکایی هم با آن سهیم شدند .‌

  • · –  به عنوان آخرین سوال موضع آیت الله کاشانی در قبال وقایع 28 مرداد چه بود ؟

* –  آیت الله کاشانی ‌در ماههاي پاياني نخست وزيري مصدق ترور شخصيت شده بود . با اين حال در ماههاي تير و مرداد سال ١٣٣٢ با همه توان با صدور اعلاميه ها و پيام ها با رفراندوم نمايشي كه براي منحل كردن مجلس از سوي مصدق در دست انجام بود مبارزه كرد و در اين مبارزه نمايندگان پيشگام نهضت ملي ايران در مجلس نيز با آيت الله كاشاني همگامي داشتند. آيت الله كاشاني جلسات سخنرانی در خانه خود دائر کرد ولي ‌مصدق افرادی را بسیج کرد برای جلوگیری از این سخنرانی ها و آنها به منزل آیت الله کاشانی هجوم بردند و ‌حتي  یک نفر را در منزل ایشان کشتند. آیت الله کاشانی مجبور شد اين جلسات را ‌متوقف کند. اما پس از 28 مرداد باز هم  پرچم مبارزات به دست آیت الله کاشانی به همراه دکتر بقایی ‌افتاد و سنگين ترين مبارزات را در برگزاري انتخابات دوره هجدهم مجلس و تحميل قرارداد كنسرسيوم به ايران انجام دادند كه در نهايت به بازداشت آنان در دي ماه سال ١٣٣٤ انجاميد‌.

 

                                                                                                                           

                                                                                                                                    

 

فرستادن این مطلب برای دیگران