جایگاه سیاسی- نظامی حزب توده وسقوط دولت مصدّق(۳)،علی میرفطروس
بخش پایانی
*سازمان نظامی حزب توده، قبل از ۲۸ مرداد، نقشه و كروكی دقیق پادگانهای باغشاه،عشرتآباد، دانشكدهء افسری و كاخ سعدآباد را با ذكر دقیق محلّ اسلحهخانهها،موتورخانهها،انبار سوخت و… تهیـّه كرده بود.
*بابک امیرخسروی:«وقتی سازمان افسران حزب توده كشف شد،حتّی تودهایها را نیز به حیرت انداخت!».
*تبلیغات دیرپای حزب توده وتأثیرات عمیق آن بر روانِ سیاسی روشنفكران ایران،رویداد 28 مرداد را ـ بعنوان یك «کربلا» ـ در حافظهء تاریخی جامعهء ما تثبیت كرد.
* * *
اشاره:
شصتمین سالگرد سقوط آسان و حیرت انگیز دولت دکترمحمد مصدّق،منظره ها و مناظره های تازه ای را در میان ایرانیان داخل و خارج ازکشور پدیدآورده که هریک می تواند روشنگر این ماجرای مهم و پُرابهام باشد،امّا آنچه که کمتر به آن توجه شده،جایگاه سیاسی- نظامی حزب توده و تأثیرات داخلی وخارجی آن در سقوط دولت مصدّق می باشد.مقالهء زیر،مقدمه ای است در بارهء این موضوع اساسی. این مقاله از کتاب«دکترمحمدمصدّق،آسیب شناسی یک شکست»(چاپ چهارم)استخراج و در سه بخش تنظیم شده است که امیدوارم پرتوی براین بحث بسیار مهم و اساسی بشمار آید.تأمل دراسناد و روایت های ارائه شده نشان می دهد که چرا سازمان«سیا»طرح براندازی دولت مصدّق را«ت.پ.آژاکس»(پاکسازی ایران از حزب توده)نامیده بود.
ع.م
«پیروزی، كینه میآفریند
چون شكست خوردگان ناخشنودند»
سقوط آسان دولت مصدّق و كشف سازمان نظامی حزب توده وگسترهء حیرتانگیز آن در عالیترین سطوح نظامی،انتظامی و سیاسی كشور،نگرانیهای دولت آمریكا در احتمال«استیلای وحشت سرخ بر ایران» و درنتیجه، تدوین طرح TP-Ajax برای «پاكسازی ایران از حزب كمونیست توده» را پذیرفتنی ساخت. كشف شبكهء نظامی حزب توده ـ همچنین ـ دلنگرانیها و دغدغههای سیاستمدارانی مانند خلیل ملكی و دكتر بقائی در بارهء خطر استیلای حزب توده ـ به عنوان «بزرگترین خطری كه ایران و نهضت ملّی را تهدید میكند» را تأئید كرد(1)
چنانكه دیدیم: امیرخسروی در گزارش دقیق خود از نفوذ اعضاء سازمان افسران حزب توده در عالیترین سطوح نظامی وانتظامی كشور،ازكثرت تعداد افسران حزب توده در این زمان بعنوان «اردوی عظیم حزب توده» و «سپاه عظیم و رزمدیدهء تودهایها» یاد كرده است(2). این «سپاه عظیم و رزمدیده» منتظر بود تا در فرصتی مناسب، برای تغییر رژیم سلطنتی وارد عمل شود و گویا با چنین سودائی، ماهها پیش از 28 مرداد 32، حزب توده در تدارك تهیـّه سلاح و مسلّح كردن نیروهای خود و انجام عملیـّات خرابكاری برای تضعیف ارتش ایران بود، بطوریكه تشكیلات نارنجكسازی سازمان افسران حزب توده به مسئولیـّت و نظارت نورالدین كیانوری و با معاونت و شركت سروان محقّقزاده، مهدی ابوالفتحی، سرگرد لطفعلی مظفّزی، سرگرد هوائی پرویز اكتشافی، سروان مهندس مختار بانی سعید، ستوان یكم هوائی منوچهر مختاری و… فعّال گردیده بود(3). در این راستا، قبل از 28 مرداد، نقشه و كروكی دقیق پادگانهای باغشاه،عشرتآباد،دانشكدهء افسری وكاخ سعدآباد را با ذكر دقیق محلّ اسلحهخانهها،موتورخانهها،انبار سوخت و… تهیـّه كرده بودند.(4)
سازمان نظامی حزب توده ـ بلافاصله بعد از 28 مرداد ـ در تدارك مبارزهء مسلّحانه و خرابكاری در شبكههای ارتش بود كه خرابكاری در فرودگاه «قلعه مرغی» تهران و تهیـّه و ساخت هزاران نارنجك جنگی از آنجمله بود.(5)
كلیشهء روزنامهء اطّلاعات:
خرابكاری سازمان افسران حزب توده در فرودگاه قلعه مرغی
دستگیری سروان ابوالحسن عبـّاسی (21 مرداد 1333) و سپس بیمسئولیـّتی و عدم تحـّرك مسئولان حزب توده و درنتیجه: كشف«دفترچهء رمز سازمان افسران حزب توده»(6)، نشان داد كه این سازمان شگفتانگیز حتّی تا درون گارد شاهنشاهی، كاخ سلطنتی، اطاق خواب سرلشكر زاهدی، دفتر فرماندار نظامی تهران (تیمور بختیار)، دفتر دادستانی ارتش،دفتر تجسّس و اطّلاعات ركن دو ارتش،بخش اطّلاعات و مراقبت شهربانی كلّ كشور و… نفوذی گسترده داشت و میتوانست تغییرات مهمّی در نظام سیاسی ایران پدید آوَرَد بطوریكه بقول امیرخسروی:
-«وقتی سازمان افسران حزب توده كشف شد، حتّی تودهایها را نیز به حیرت انداخت»(7)
كشف این سازمان نظامی، حتّی «رهبران بسیار دیرباور جبههء ملّی» را نیز دچار شگفتی و وحشت كرده بود(8) زیرا كه سرهنگ مبشـّری و سرهنگ حبیبالله فضلالهی (از اعضاء برجستهء سازمان افسران) در مقام دادیار دادگاه نظامی و معاون سرتیپ آزموده، مسئول رسیدگی به پروندههای دستگیرشدگان تودهای بودند(9). سرهنگ فضلالهی و سروان محمّد پولاددژ (مبهوت) عضو دیگر سازمان افسران حزب توده و همكار نزدیك سرهنگ مبصـّر در ادارهء تجسّس و اطّلاعات ارتش برای شكار افسران تودهای(10) جزو مأمورینی بودند كه در جریان بازرسی از خانههای حزبی و سازمانی افسران تودهای«هرچه توانستند اسناد و مداركی را كه میتوانست اسرار و مشخصـّات اعضای سازمان افسران را برملا كند، از بین بردند» و بدین ترتیب «تقریباً همهء ضررها و خطرات احتمالی كه موجودیـّت سازمان [نظامی حزب توده] را تهدید میكردند، خنثی شدند.»(11)
با چنین امكاناتی بود كه به قول سرگرد مهدی همایونی (عضو سازمان افسران حزب توده و فرماندهء نگهبانان زندان دكتر مصدّق) و ماشاالله ورقا (رئیس ادارهء اطّلاعات و مراقبت شهربانی كلّ كشور و عضو سازمان افسران حزب توده): در دورانی كه مصدّق در بازداشتگاه لشكر 2 زرهی بسر میبرد، سازمان افسران حزب توده به صورت منظّم، اطّلاعات، اخبار و مدارك و اسنادی كه مورد نیازمصدّق بود،به وی میرساند و حتّی به ابتكار خسرو روزبه به مصدّق پیشنهاد شد كه سازمان افسران حزب توده، قادر است مصدّق را از زندان برهاند و تعهـّد كند كه وی را به سلامت به هر كشوری كه مصدّق انتخاب كند، برساند،امـّا مصدّق با اظهار سپاس، این پیشنهاد را نپذیرفت(12)
سرگرد مهدی همایونی، عضو سازمان افسران حزب توده و فرماندهء نگهبانان زندان دكتر مصدّق در دادگاه نظامی.
سرگرد مهدی همایونی، عضو سازمان افسران حزب توده ،داروی دکترمصدّق را درفنجان می ریزد
چند هفته پس از سقوط دولت مصدّق، بیست و یك شبكهء حزب توده در تهران كشف گردید(13). در ماههای مهر، آبان و دی 1333، چاپخانههای اصلی و انبار مهمـّات حزب توده در خیابانهای روزولت و داودیـّهء تهران كشف شده و 12 هزار نارنجك و 900 بمب آتشزا بدست آمد. پیش از این نیز انبار دیگری از سلاحها و مهمـّات حزب توده در خیابان دلگشا كشف گردیده بود(14)
كشف انبار مهمّات سازمان افسران حزب توده
با كشف این مهمـّات و دستگیری رهبران برجستهء سازمان نظامی و اعضاء كمیتهء مركزی و هیأت اجرائیهء حزب توده، حیات تشكیلاتی حزب توده رو به زوال نهاد آنچنانكه «اردوی عظیم حزب توده» و «سپاه عظیم و رزمدیدهء تودهایها»(15)كه در زمان مصدّق تنها در سازمان ایالتی تهران، بالغ بر 20 هزار عضو داشت، در پایان سال 1333 به كمتر از صد نفر كاهش یافت. حدود 40 نفر از كادرها و اعضای برجستهء حزب و 37 تن از اعضاء و كادرهای مهـّم سازمان افسران حزب توده نیز به روسیهء شوروی گریختند(16)چنین ضربات سهمگینی هرچند كه حزب توده و سازمان نظامی آن را از عرصهء سیاسی ایران حذف كرد، امـّا تأثیرات سیاسی ـ ایدئولوژیك این حزب، سالهای سال بر حافظهء سیاسی ـ فرهنگی روشنفكران ایران باقی ماند.
پایگاه اصلی حزب توده، طبقهء متوسّط شهری بود(17)كه هزاران كارمند و دانشجو را مجذوب خود كرده بود بطوریكه مجلّهء هفتگی و پرفروش «تهران مصـّور» در اواسط سال 1330 گزارش داد كه 25% دانشجویان دانشگاهها، عضو مخفی حزب توده و 50% دیگر هوادار حزباند(18). دیپلماتهای غربی مقیم ایران در این زمان اقرار میكنند كه 30% روشنفكران ایران در حزب توده فعالیـّت دارند و بقیـّه ـ به استثنای معدود كسان هوادار انگلستان و آمریكا ـ هوادار آن حزباند(19). در این زمان حزب توده در لفّافهء احزاب، جمعیـّتها و انجمنهای سیاسی، فرهنگی، هنری و اجتماعی مختلف، با جذب روشنفكران و نویسندگان و هنرمندان بسیار، در تهران و شهرستانها،حدود 100 روزنامه و مجلّه و نشریـّه منتشر میساخت(20) با این «ارتش فرهنگی»، حزب توده در جامعهء ایران افكار عمومی ساخت كه تأثیرات آن ـ خصوصاً در بارهء رویداد 28 مرداد 32 ـ هنوز نیز ادامه دارد.
اگر تراژدی را تقابل واقعیـّت (آنچه هست) با حقیقت (آنچه باید باشد) بدانیم، شكست سیاسی دكتر مصدّق را میتوان نوعی تراژدی بشمار آورد یعنی: تقابل واقعیـّت (ضعفهای شخصی دكتر مصدّق، محدودیـّتهای تاریخی و ضعف ساختارهای سیاسی ـ اجتماعی جامعهء ایران) با حقیقت (آرمانخواهی و استقلالطلبی مصدّق)، و اگر بپذیریم كه «مظلومیـّت» از عناصر اساسی تراژدی بشمار میرود و اگر این «مظلومیـّت» را با پیشواسازی و شیعهگرائی تاریخیمان بهم آمیزیم، آنگاه به راز تداوم «كربلای 28 مرداد» در ذهن و زبان رهبران سیاسی و روشنفكران ما آگاهتر میشویم.
محاكمهء ناروا و شتابزدهء دکترمصدّق و سپس استفادهء هنرمندانهء وی از تریبونِ آزاد این محكمهء نظامی، جلوهء دیگری از مواضع سیـّال و خصلت دوگانهء مصدّق برای «مظلومیـّت»، «قربانی بودن» و «قهرمان شدن» را به نمایش گذاشت.مصدّق كه با اراده، آگاهی و انفعال كامل در 28 مرداد،راه سقوط آسان دولت خویش را هموار كرده و سپس در برخورد با سرلشكر زاهدی، ضمن روبوسی، پیروزی وی را به او تبریك گفته بود، اینك، درفضائی مساعد و متفاوت،خود را بسان قهرمانی احساس میكرد تا شكستها و ناكامیهای خویش را بپوشاند و…
تبلیغات دیرپای حزب توده ـ كه با رویداد 28 مرداد، امید ایجادِ «ایرانستانِ» وابسته به شوروی را بر باد رفته میدید ـ و سپس تیرباران 26 تن از افسران سازمان نظامی حزب توده و نیز شاعر و نویسندهء محجوب مرتضی كیوان(21) و تأثیرات عمیق آن بر روانِ سیاسی روشنفكران ایران…، همه و همه،رویداد 28 مرداد را ـ بعنوان یك «کربلا» ـ در حافظهء تاریخی جامعهء ما تثبیت كردو ترانهء رشكانگیز«مرا ببوس!» حدیث عشقهای آتش گرفته و امیدها و آرزوهای بر باد رفتهء روشنفكران ایران گردید.گفته میشدکه ترانهء «مرا ببوس» با صدای حسن گلنراقی، در سوگ برخی افسران سازمان نظامی حزب توده سروده و خوانده شده است درحالیکه این ترانه 4 سال پيش از دستگيری و اعدام افسران حزب توده، در سال 1329 در مجموعهء اشعار «آسمان اشك» حيدر رقابی (هاله) چاپ و بوسيلهء انتشارات اميركبير منتشر شده بود.اين ترانه سپس توسّط مجيد وفادار (آهنگساز برجسته) و خوانندهء معروف آن زمان (خانم پروانه) ترانهء متن يك فيلم اجتماعی بنام «اتهام» گرديد (1335). حيدر رقابی (هاله) متمايل به جبههء ملّی بود كه در سال 1332 فقط 20 سال داشت و در همان سال عازم كشور آلمان گرديد. (22).
از این زمان، زمستان فكر و اندیشهء سیاسی در ایران آغاز شد و بار دیگر، «تاریخ» به «تقویم» بدل گردید و اندیشهء سیاسی، به آئینها و عزاداریهای مذهبی تبدیل شدآنچنانکه بقول فروغ فرخزاد:
«مردابهای الكل
انبوهِ بیتحـّرِك روشنفكران را
به ژرفنای خویش كشیدند
در دیدگانِ آینههاگوئی
حركات و رنگها و تصاویر
وارونه منعكس میگشت
دیگر كسی به عشق نیاندیشید
و هیچكس، دیگر به هیچ چیز
نیاندیشید.»
هم از این روست كه گفتهایم: انقلاب اسلامی ایران را- از جمله- می توان محصول كينهها و كدورتها و عصبيـّتهای روشنفكران و رهبران سياسی ايران بعد از 28 مرداد 32 بشمار آورد…
بخش نخست
http://mirfetros.com/fa/?p=6816
بخش دوم
http://mirfetros.com/fa/?p=6675
______________________________
پانویس ها:
1 ـ نگاه كنید به: علم و زندگی، شمارهء 3، خردادماه 1332، صص203-206 و 291-295؛ روزنامهء شاهد، شمارههای 20 فروردین 1332 و 7-15 و 23-25 مرداد 1332
ـ امیرخسروی، صص743 و8722
3ـ نگاه كنید به: اكتشافی، صص84-106؛ بانی سعید، مختار، «سازمان افسران حزب تودهء ایران و تشكیلات نارنجكسازی»، خسروپناه، ص112-114؛ نصیری، نصرالله، «ماجرای خرابكاری در پادگان هوائی قلعه مرغی» (31 شهریورماه 1332)، خسروپناه، صص103-105؛ سیر كمونیسم در ایران، صص103-104، 433 و 635-636
4ـ نگاه كنید به عموئی، ص69
5 ـ نگاه كنید به: اكتشافی، صص76-97
6ـ نگاه كنید به: عبـّاسی، صص123-129؛ عموئی، صص47-48 و 82-91؛ مبصـّر، صص323-337
7ـ امیرخسروی، ص709
8-سپهر ذبیح،ایران در دوران مصدّق،ص207
9 ـ سرهنگ مبشـّری در جریان دادرسی و محاكمهء دكتر مصدّق، معاون سرتیپ آزموده و سرهنگ فضلالهی از جمله بازپرسان دكتر مصدّق بوده است. روزنامهء اطّلاعات، 6 مهرماه 1332؛ خواندنیها، شمارهء 3، 10 مهرماه 1333، ص14 به نقل از: خسروپناه، ص200
10 ـ نگاه كنید به مبصـّر، صص310-318
11- عموئی، صص47-48. مقایسه كنید با روایت سرگرد فریدون آذرنور، در خسروپناه، ص39
12ـ ورقا، ص65؛ خامهای، انور، خاطرات سیاسی، صص1040-1041؛ خسروپناه، صص198-201
13 ـ تهران مصـّور، شمارهء 526، 20 شهریورماه 1332
14ـ تهران مصـّور، شمارهء 595، 8 بهمن 1333
15- امیرخسروی، صص743 و872
16 – امیرخسروی، صص870 و872
17ـ نگاه كنید به نمودار پایگاه طبقاتی حزب توده، آبراهامیان، صص298-299
18 ـ آبراهامیان، ص302
19 ـ آبراهامیان، صص302-305
20ـ حدّادی، بهمن، «مطبوعات تودهای» در: حزب تودهء ایران، ج2، صص256-286
21 ـ نگاه كنید به: مرتضی كیوان، بكوشش شاهرخ مسكوب، تهران، نشر نادر، 1382
22ـ نگاه كنيد به: گفتگو با مجيد وفادار، مجلّهء تهران مصـّور، شمارهء 1418، 11 آذرماه 1349؛ نـّواب صفا، اسماعيل، قصّهء شمع (خاطرات هنری 50 سال موسيقی معاصر)، صص104-105؛ خطيبی، پرويز، خاطراتی از هنرمندان، ص77؛ انقطاع، ناصر، صص90-93