بيداری ها و بیقراری ها(2)،علی میرفطروس
5خرداد95=25می2016
حسن روحانی وتقاضای انجام رفراندوم
ظاهراً حسن روحانی در تویترخود«برای اجرای مسئلهء بسیارمهمی که برای همه اهمیّت دارد» خواستارانجام رفراندوم شده است.
فکرمی کنم این دومین باری است که آقای روحانی چنین پیشنهادی را مطرح می کند.جداازهدف های سیاسی پنهان این پیشنهاد(ازجمله تعیین غیرمنتظرهء احمدجنّتی به ریاست مجلس خبرگان ودرنتیجه،بیم از انتخاب رهبرآینده،خصوصاًسیدمجتبی خامنه ای)،به نظرمن اپوزیسیون می تواندازاین پیشنهادبه نفع شعارهای خوداستفاده(یاسوء استفاده!)کند.به دوست عزیزی نوشته ام:
-بااین ماشین قراضهء«اُپوزیسیون»من فکرمی کنم که ملّت ما به آزادی ورهائی ملّی نخواهدرسید… اپوزیسیون آزادیخواه ایران بایدازاین شعارروحانی استفاده(یاسوء استفاده کند)وآنرا به سطح یک خواست ملّی و بین المللی ارتقاء دهد.
بسیارروشن است که حکومت اسلامی حاضربه انجام یک همه پُرسی آزادودموکراتیک نخواهدبود،امّااگرسُلطهء چهل سالهء نظامیان دربرمه(میانمار)،انتخابات اخیردرآن کشوروپیروزی قاطعِ حزب«آنگ سان سوچ» رابیادآوریم،آنگاه شایدبتوان گفت که باتوجه به ضعف وزبونی شدیدرژیم درعرصهء خارجی وباتوجه به نارضائی های گستردهء داخلی وامکانِ بروزِ شورش های کور،انجامِ همه پرسی- البته نه بامشخصّات وتمایلات حسن روحانی- برای عبور مسالمت آمیز ازجمهوری اسلامی،می تواند ممکن وراهگشاباشد… هدف من،راهی است که بتوان باکمترین هزینه،زودتر این شیّادان وشعبده بازان شریر را از حاکمیّت غاصبانه به زیرکشَد،هم ازاین روست که من شیوهء پیشنهادی را«مذهب علیه مذهب»یا«رفراندوم علیه رفراندوم»می نامم. فکرمی کنم که باشعارهای خودشان(میزان رآی ملّت است) بایدبه مَصافِ اینان رفت وحالا که آقای روحانی قدم به میدان گذاشته،چه بهتر:جاناسخن اززبان ما می گوئی…
طرح همه پُرسی(زیرنظرسازمان های بین المللی)،نقاب ازچهرهء روشنفکران ملّی و«ملّی-مذهبی»(خصوصاً عبدالکریم سروش،گنجی،کدیورو…)برخواهدداشت که سال هاست مُدعی«مرجعیّت آرای مردم»اند ولی، باکَندنِسنگرهای مصنوعی»(مانند«کودتای28مرداد»یا «قبض وبسط شریعت»و…)-عملاً -برای بقا و استمرارجمهوری اسلامی می کوشند…
بهرحال،نظرمن فقط مبتنی براین باورِ دیرینه است که معتقدم:ادامهء1روزبیشترِحکومت اسلامی،1سال میهن مارا به عقب(یاعقب تر) خواهدبُرد.
مسئله اینست!
****
6فروردین 1395=25مارس2016
دستنوشته ها نمی سوزند
دارم کتاب«دستنوشته ها نمی سوزند»رامی خوانم که حاوی نامه ها ویادداشت های روزانهء میخائیل بولگاکف وهمسرش است:روایتی ازرنج وشکنج های نمایشنامه نویس برجسته ای در دوران استیلای خونبارِاستالین.نویسندهای که باکتاب درخشان«مرشدومارگریتا»درادبیاّت معاصرروسیه تثبیت وجاودانه شده است.چقدراین رنج وشکنج ها آشناهستند.بایدمقاله ای دربارهء آن بنویسم.
****
14خرداد95=3ژوئن2016
دربهاران،برف می بارد!
هفتهء پیش بودکه حجم پُرشکوه گل های سرخِ رُز دروسط حیاط ،مارا بسیارسرزنده وشاداب کرده بودولی توفان شب گذشته آنهارا تاراج کرده است.
شکوفه های پراکندهء درختان یاس،اینک زمین را چنان سپیدکرده اندکه ناگهان بیاداین شعرعلیرضاشهلاپور-شاعرتبریزی- افتادم:
«بهاران
درباران
برف می بارد!».
مطلب مرتبط: