Print This Post Print This Post
مقاله‌ها و مصاحبه‌ها


بیداری ها وبیقراری ها:۲۷

از دفترِ بیداری ها و بیقراری ها

دراشکِ ناتوانیِ خود…

26تیرماه1395=16ژوئیهء2016

من سیستانی ها و بلوچ ها را به شرافت و شجاعت و جوانمردی  می شناسم.مردمی که از دوران داستانی(اسطوره ای) و باستانی تاریخ ایران تا به امروز،مرزبانان غیور و صبوراین آب و خاک بوده اند.دردههء1350 من با برخی ازسران و «سرداران»این نواحی آشنا بودم و حضور یک دبیر بلوچستانی (با چهره ای آفتاب زده و زییا) در دبیرستان های شهرِ ما(لنگرود) و رفت و آمدهای دائمی او به کتابفروشی پدرم،به این آشنائی و شناخت  غنای بیشتری داد.

سیستان و بلوچستان ازقدیم ترین ایام   پایگاه   تمدّن و فرهنگ ایران بود و- در واقع -سخن یعقوب لیث صفّاری در سرزنش از شاعران عرَب زبان  و اینکه: «شعری که من اندر نیابم،چرا می باید گفت»،رخصتی برای سرودنِ شعر به زبان فارسی شد،ازاین رو،ما به سیستانی ها بسیار مدیونیم.

درزمان جانشینان یعقوب نیزسیستان پایگاهی برای ترویج زبان و ادب فارسی بود بطوری که دوران حکومت ابوجعفرصفّاری(در اواسط قرن 10میلادی)دوران شکوفائی و رونق فکر و فلسفه و علم و صنعت و ادبیّات بود و از این رو،برخی پژوهشگران(مانندجوئل کرَمر)دوران وی را «طلیعۀ رنسانس ایرانی-اسلامی»نامیده اند.

مؤلف«احیاء الملوک»(تاریخ سیستان تا عصرصفوی) دربارۀ تولیدات ومحصولات غذائی سیستان در زمان شاه عبّاس صفوی(در قرن 16میلادی)یادآوری می کند که مقدارِ این تولیدات آنچنان بود که «8 هزار خروار(حدود 2میلیون 500 هزار کیلو) غلّۀ سیستان توسط شاه عباس  خریداری شد»…

ویا:

«یکی از امرای هند با10هزارشتربار،به سیستان آمدند و جمیعِ اهل قافله،مهمان حاکم سیستان شدند!»…

اگرساربانان و نگهبانان هرشتر را فقط دو نفر بدانیم،تعداد افراد این قافلۀ طولانی به 20 هزار نفر می رسد.این رقم نشان می دهدکه سیستان درآن زمان ازنظرشهری  و توسعۀ کشاورزی دارای چنان موقعیّتی بود که می توانست میزبان 20هزارنفرباشد!

    امّا…امروز، مقامات مسئول دراستان سیستان و بلوچستان گزارش داده اند:«400روستای سیستان در زیر طوفانِ شن مدفون شده اند…در 2 روز اخیر وضعیت هوای سیستان به نقطۀ بحرانی رسید و 400 روستا را دفن و راه های بسیاری را مسدود و بیش از 3500 نفر را راهی بیمارستان ها کرده است».

بانگاه به عکس های این گزارش بقول شاملو :

دراشکِ ناتوانیِ خود،ساغری زدم

 

سیستان 1

سیستان 2

سیستان 3

 

 

 

 

 

 

 

 

***

سخن ملک الشعرای بهار وحکایت ما

14خرداد1395=3ژوئن2016

ملک الشعرای بهار در آستانهء اضمحلال کامل ایران- در اواخر دوران قاجار-می گفت:

وزرا باز نهادند زکف   کارِ وطن

وکلا مُهر نهادند به کام و به دَهَن

علما را شُبهه نمودند و فتادند به ظنّ

چیره شد کشور ایران را انبوهِ فِتَن

ای وطن‌خواهان! زنهار، وطن در خطر است

حالا حکایت ملّت ما با این«اُپوزیسیون»است…بقول دوستی:

-«باید علیه رهبران سیاسی و مُدعیان حقوق بشردرخارج از کشور،اعتراض و اعتصاب غذا کرد!».

               

فرستادن این مطلب برای دیگران