بیداری ها وبیقراری ها(۳)،علی میرفطروس
ملینامرکوری وشیرین عبادی
24خرداد1395=13ژوئن2016
در سال های 1967-1974،هنرمندبرجستهء یونانی«ملینا مرکوری» با مبارزات پیگیر و سفرهای متعدّد به کشورهای مختلف،ضمن جلب نظر دولت های جهانی،در یک کارزارِمبارزاتی توانست یونان را از چنگ دیکتاتوری سرهنگ ها آزاد کند.
حال،سئوآل اینست که ما -بااینهمه هنرمند و حقوقدان جهانی- چرا نتوانسته ایم کاری کنیم؟و اصلاً فلسفۀ وجودی کسانی مانند خانم شیرین عبادی(برندهء جایزۀ صلح نوبل)چیست؟و درحالیکه مردم ما سال ها است برای برگزاری یک مهمانی ساده ،یک اعتراض صنفی و کارگری ،شلاق ها می خورند،انتشارِ هرازگاهیِ گزارشی دربارهء این یا آن زندانی سیاسی چه دردی را دوا می کند؟
75میلیون ایرانی در زندان بزرگی بنام ایران اسیر و زندانی هستند،چرا این «دلواپسان حقوق بشر»،در اقدامی هماهنگ و متشکل و جهانی،برای انجام یک همه پرسی آزاد و دموکراتیک(زیر نظرسازمان های بین المللی)اقدام نمی کنند؟تا جهانیان بدانندکه مردم ایران- اساساْ-«حکومت آیات عظام» را نمی خواهند.
باز این شعرِ«رنه کاستیلو»(شاعرِ تیرباران شدۀ گواتمالائی) را زمزمه می کنم:
–روزی خواهد آمد كه سادهترين مردم ميهن من
روشنفكران ابتَرِ كشور را استنطاق خواهند كرد
و خواهند پرسيد:
روزی كه ملّت
به مانند يک بخاری كوچک و تنها
فرو می مُرد
به چه كاری مشغول بوديد؟