Print This Post Print This Post
تازه‌ها


غزل امروزایران،سوگل مشایخی

%d8%b3%d9%88%da%af%d9%84

بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بُغضی ابدی زنجیر است

آنچنان می فشرد فاصلهء ره  نفسم
که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است

رفتنت نقطهء پایان خوشی هایم بود
دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است

سایه ای مانده زمن بی تو که در آینه هم
طرح خاکستریش  گنگ ترین تصویر است

خواب دیدم که برایم غزلی می خواندی
که چگونه نفَسَم با غم تو درگیر است 

کاش می بودی و با چشم خودت می دیدی

دوستم داری و این خوب ترین تعبیر است

تارهای نفسم را به زمان می بافم
که تو شاید برسی حیف که بی تاثیر است

فرستادن این مطلب برای دیگران