نامه های اکبررادی:حدیثِ نفس درآئینهء وجود
-«مردانی هستند مثل مُدهای زنانهء دوروزه و مردانی برای تمام فصلها و من حساب یکّه تازانِ جادههای امن،پوپولیستهای تُرشیده،هنرمندانی که شیشهء عمرشان توی ژورنالیسمِ چرک است،لوَندهای جوانی که در نشئهء نامجویی،اعتراف که نه،ادعا میکنند پدر،جدّ،تبار ندارند و صاف از زیر بُته درآمدهاند و برندگان کاپهای نقره را -که در جشنوارهها و مراسم-پیشگامان بزرگ خود را گردن میزنند و صله میگیرند،از مردان باشکوه نگونبخت که مقدّر شدهاست برای سایه و پسِ مزارشان بنویسند و نجیبانه توی تابوت اهداییِ فرهنگهای قهر دراز بکشند تا در مرگ مظلومانهء آنها اهل روزگار هرچهبیشتر در نجاساتِ زمانه بغلتند و در انحطاط روح و قریحه و پسندهای خود،غوطهور شوند.آری! من حسابِ این قِدّیسان شوربخت را از آن یکّهتازان جادههای امن جدا میکنم.».
اکبر رادی
اکبررادی یکی ازبنیانگذاران ادبیات نمایشی مدرن و یکی ازبزرگ ترین،شریف ترین و نجیب ترین نویسندگان ایران است که درچهارشنبه بازارِ کنونیِ هنر و ادبیّات،جایگاه بلندش ناشناخته ماند.
کتاب «نامههای اکبر رادی» شامل ۷۳ نامه به ۴۳ نفر از نویسندگان، نمایشنامهنویسان، مترجمان،شاعران،هنرمندان و برخی از روزنامهنگاران و مسئولان نشریات فرهنگی است.مخاطبان این نامهها ازجمله هنرمندان و نویسندگان زیرهستند:
محمدعلی جمالزاده،هوشنگ گلشیری،بهرام بیضایی،رضا براهنی،حسین زندهرودی،جعفر والی، بهزاد قادری احسان یارشاطر، محمود کیانوش،یعقوب آژند، محسن یلفانی، خسرو حکیم رابط، عباس معروفی، ابراهیم رهبر، جان گیلفورد،مجید دانش آراسته،یدالله آقاعباسی، فرامرز طالبی، فرخنده حاجی زاده، علی دهباشی، جلال خسروشاهی، مهدی اخوان لنگرودی،فریندخت زاهدی، نغمه ثمینی، بیژن اسدیپور، علیرضا پنجهای،فرج سرکوهی، عبدالحسین آل رسول، نصرالله قادری، محمدتقی صالحپور، کمال حاجسیدجوادی،مجید فلاحزاده، محمدتقی پوراحمد جکتاجی،علیرضا پارسی، رحیم چراغی، هادی میرزانژاد موحد، سیدمحمد فصیحی،خانم آقاییپور،ابراهیم پاشا و نیز نامهای خطاب به «در پیشگاه عدل» نوشته شده است.
تاریخ نخستین نامهء رادی در این کتاب ۲۲ بهمن ۱۳۴۳ خطاب به حسین زندهرودی (نقاش) و تاریخ نگارش آخرین نامه دیماه ۱۳۸۶ خطاب به بهرام بیضایی است.
بسیاری ازنامه های اکبررادی بازتاب خشم و خروش های وی نسبت به مافیاهای ادبی و جریان های به اصطلاح فرهنگی-روشنفکریِ مسلّط برجامعه است،خشم و خروشی که باشخصیّت نجیب،آرام و فروتنِ اکبررادی مغایراست.او که زندگی فرهنگی-هنری اش را به دور از هیاهوهای محافل ادبی تهران گذراند،شایداین نامه ها راحدیثِ نفس درآئینهء وجود و فرصتی برای ثبت بیزاری هایش از رجّاله های ادبی و مطبوعاتی می دیدکه نمونه اش را در آغازِ این مقال دیده ایم:روزنامه نگاران و نویسندگانی است که« شیشهء عمرشان توی ژورنالیسمِِ چرک است».
اکبر رادی درنامه به محمدعلی جمالزاده -ازجمله-می نویسد:
-«درفضایی که توی آن نفس میکشم وظیفه من دست کم -به عنوان یک شاهد- بسیار سنگینتر از تعهداتی است که شما چهل سال پیش داشتهاید یا اصلاً نداشتهاید. پس،از من نخواهید که زاویهای به قرینهء خط نگاه شما در برابر زندگی انتخاب کنم. از من نخواهید که با کلمات و اصطلاحات و ظرف بیان شما نمایشنامه بنویسم. و از من نخواهید که ره چنان بروم که رهروان رفتهاند، در این حدود چهارصدساله بیشتر از ده نسل است که راهمان،راه رهروان بود که به این جا رسیدهایم. آیا این کفایت نمیکند؟ غرضم بیحرمتی به ارزش ها نیست.من به هر آن چه در گذشته، شایسته احترام بوده است و امروز هم ارجمند است، به دیده احترام نگریستهام …»
اکبررادی در دوران زندگی پُربارش حدود30 نمایشنامه منتشرکردکه-عموماً-نمایانگرِ زندگی و مسائل شهری هستند.
«نامههای اکبر رادی»به همّت همسربزرگوارِ وی،بانو حمیدهء عنقا گردآوری و تنظیم شده و در ۲۵۶ صفحه،با طرح جلدحسن گُل،توسط نشر نشانه منتشرشده است.
کتاب«رادی شناسی»(جلد2)نیز اخیراًبه همّت خانم حمیدهء عنقا ازسوی نشرنشانه انتشاریافته است.
گفتنی است که درسال 1389کتاب«شناختنامهء اکبررادی»،به همّت نویسنده ومنتقدِنام آشنا،فرامرزطالبی،ازسوی انتشارات قطره درتهران منتشرشده بود.