Print This Post Print This Post
تازه‌ها


صادق هدایت و دکترمظفّربقائی،علی میرفطروس

اشاره:

زندگی و عقایدصادق هدایت هنوز درتار وُ پودِ راز وُ رمزهای فراوانی مفقود یا مغفول است چنانکه گفته می شودکه او هیچ عنایتی به مسائل سیاسی-اجتماعی زمانش نداشته است!.این نظر-امّا-بابرخی ازنامه ها و نوشته های هدایت  سازگارنیست.ازاین گذشته،بسیاری ازنامه های هدایت  دلبستگیِ عمیق وی به دکترمظفّربقائی را آشکار می کنند که می توانند نمایندهء بُعدِ تازه و ناشناخته ای از اندیشه ها و فعّالیّت های هدایت باشند. 

نویسندۀ شریف و صدیق،علی اکبرسعیدی سیرجانی، با«سی و چندسال آشنائی نزدیک و معاشرت مداوم بادکتربقائی»،ضمن اشاره به فضیلت اخلاقیِ بقائی می گوید:«بقائی باهمۀ وجودش ازشکنجه گران نفرت داشت تاآنجاکه موضوع درس اخلاقش[دردانشگاه] را هم منحصربه تاریخچۀ شکنجه کرده بود»[i].                     سعیدی سیرجانی درمقدمۀ«افسانه ها»نیزکه آنرا«به توصیۀ استاداخلاق خویش،دکترمظفربقائی کرمانی»سروده بود،باردیگرضمن ستایش ازدکتربقائی تأکید می کند:«باآشنایی چهل ساله و قریب سی سال دوستی مداوم و مصاحبت ِ دست ِکم هفته ای یک بار،به من این حق را می دهد که او[دکترمظفربقائی] را از اخلاقی ترین رجال سیاسی روزگارمان بدانم»[ii].

بااینحال،دشمنیِ آشتی ناپذیرِ دکتربقائی با حزب توده،چنان سرنوشتی برای وی رقم زد که سرانجام-مانندخلیل ملکی- در«حمّام فینِ حزب توده!»رَگ زده شد.

بااین مقدّمه و باتوجه به وسواسِ حیرت انگیزِصادق هدایت در معاشرت باافراد،پرسش اینست که دوستی هدایت با دکترمظفّربقائی برای چه؟یاچگونه بود؟.

مقالهء زیر می کوشدتاازخلال نامه های هدایت به این پرسش پاسخ دهد.این مقاله از چاپ پنجم کتاب«آسیب شناسی یک شکست»استخراج شده است.

                 ***

…درآن زمان،کافه فردوس( درخیابان استانبول)یکی از«پاتوق»های  صادق هدایت بودکه بقائی نیز-گاه- درآن ها حضور می یافت[iii].رواج کافه نشینی و بازتاب زندگی شهری درادبیّات داستانی آن دوران،نشانۀ رونق شهرنشینی،تجدّد و نمایندۀپیدایش طبقۀ نوینی درجامعه بود و بی تردید،هدایت یکی ازنمایندگان و پیشگامان این نوع ادبیّات بودهمچنانکه درعصرصفوی نیزقهوه خانه ها محل تجمّع شاعران و پیشه وران آن عصربود[iv]. دکترمظفربقائی دراین باره می گوید:

-«با مرحوم صادق هدايت ما تقريباً در حدود سال 22 آشنا شديم، به وسيله يكی از دوستانم مرحوم علی اصغر سروش كه مترجم بود…برنامه مرحوم هدايت هم اين بود كه بعداز ظهر‌ها می آمد كافه فردوس می نشست، آنجا،دوستانش می آمدند دُورش و بعد، از آنجا راه می افتاد.اگر برنامه‌ای داشت كه خداحافظی می كرد و می رفت،وإلّا به قدم زدن توی خيابان‌ها و سركشی به مشروب فروشی ها و اينها… من هم هر وقت كه فرصتی داشتم می‌رفتم در اين برنامه‌ها شركت می‌كردم…» [v].

ازکم وکیف دوستی هدایت بابقائی اطلاع چندانی در  دست نیست،امّاباتوجه به وسواس شدیدهدایت در دوستی ها و پرهیز او از«رجّاله ها»به نظرمی رسدکه  صداقت،صمیمیّت و صراحتِ دکتربقائی  باعث دلبستگی و دوستی هدایت با وی بود.

«رجّاله ها»درنظرهدایت،«آدم های بی حیا،پُررو،گدامنش و معلومات فروش»[vi] بودند؛افرادِ غیرامینی که با وقاحت و مغالطه  در رسانه های وطنی«اِبرازِ فضل»می کردندو هدایت ازآنان بعنوان«فضله های فرهنگی»یادمی کرد.هدایت بانجابتی استثنائی و در انزوائی آگاهانه  از این جماعت  بیزار بود.ازاین گذشته،ایراندوستی،اعتقادبه تمامیّت ارضی ایران و مخالفت هدایت و بقائی باحزب توده و«فرقۀ دموکرات پیشه وری» دلایل دیگرِدوستیِ هدایت بابقائی بود[vii].گفتنی است که پس ازغائلۀ آذربایجان واعتراض و انزوای هدایت از«رفقا»،احسان طبری بانوشتن مقاله ای بنام«روشنفکر مأیوس»،موجب خشم هدایت گردیده بود[viii].

درسال1324بقائی درکنارتدریس دردانشگاه تهران،مدتی نیزدرآموزشگاه ایرانشناسی به کارمشغول شد.دراین آموزشگاه،زبان های باستانی،تاریخ و زبان ایران باستان،فرهنگ ایران باستان،باستانشناسی و زبانشناسی تدریس می شد و از جمله استادانِ آن،استادابراهیم پورداوود،دکترماهیارنوائی،دکترمحمدجوادمشکور ودکترمحمدمعین بودند.صادق هدایت نیزدرآن دوران به فرهنگ ایران باستان عشق می ورزید و به آموختن زبان و ترجمۀ برخی متون پهلوی  پرداخت[ix].بنابراین،علاقه به فرهنگ ایران باستان حلقۀ مشترکِ دیگری بودکه هدایت و بقائی را بهم  وصل می کرد.ازاین گذشته،وجودنوعی ناسیونالیسم ستیزنده و مهاجم درهدایت و بقائی نیز بر دوستی و رابطۀ آن دو  تأثیرداشت بااین تأکید که ناسیونالیسم مهاجم بقائی بیشتر،سیاسی و متوجۀ انگلیسی ها بودولی ناسیونالیسم هدایت-اساساً-فرهنگی بود و رنگی ضداسلامی و ضدعربی داشت.

 

صادق هدایت و دکترمظفّر بقائی

باچنان مشترکات اخلاقی،فکری و فرهنگی،اغراق آمیزنیست اگربگوئیم که صادق هدایت ازشیفتگان دکتربقائی بودبطوریکه برای شنیدن سخنرانی های آتشینش درمجلس:«هدایت برای حضوردرلُژ تماشاچیان ازاو[بقائی] بلیط می گرفت.یکی-دوبار هم که بقائی درمجلس بست نشسته بود،به دیدار اورفت وبرایش شیرینی وُ گُل بُرد»[x].

بقائی درنامۀ سرگشادۀ3اردیبهشت 1332به دکترمصدّق بایادآوری گفتگوی خصوصی شان درشهرِلاهه(هلند)می نویسد:

-«آن روز صحبتِ ماازنویسندگان و ادبای معاصربودو سخن- قهراً-به مرحوم صادق هدایت کشید…راجع به نبوغ ادبی و آثاراو توضیحاتی دادم و درآن زمینه خوب بخاطردارم که به جنابعالی عرض کردم درطول مبارزاتی که کرده ام،پاداش های بزرگی گرفته ام و دراثرتوجۀ مردم  به افتخارات زیادی نائل شده ام،ولی ازنظرشخصی و احساس خصوصی،بزرگ ترین افتخاری که نصیب من شد،این بودکه درهنگام استیضاح من ازدولت ساعد،مرحوم صادق هدایت،سه دفعه برای شنیدن استیضاح من درجلسهء مجلس حاضرشد.معنای این جمله را کسانی درک می کنند که افتخارشناسائی مرحوم هدایت را داشتند»[xi].

  بقائی در بارۀ این دوستی ها می گوید:

 -«صبح‌های جمعه یك عده از دوستانم می‌آمدند منزل ما،یك عده همراه مرحوم صادق هدایت. با او خیلی دوست شده بودیم…» [xii].

 دکترناتل خانلری دریادآوری آخرین شب اقامت خویش درتهران به سوی پاریس(1326)تأکیدمی کند:

 -«حتّی شب خداحافظی ِ من،هدایت درمهمانی منزل دکتربقائی حضورداشت…هدایت بادکتربقائی  دوستی می کرددرحالیکه جناح وجبهۀ بقائی بادوستان سابق او تفاوت زیادداشت»[xiii].

 جهانگیرتفضّلی،روزنامه نگارمعروف نیزکه بقول خودش:«باهمۀ آشنائی و دوستیِ12ساله باصادق[هدایت]درصفِ چندنفردوستان نزدیک اونبود» درذکر«دوستان خیلی نزدیک»و«معاشرینی که بیش ازهمه باصادق[هدایت]الفت داشتند»،ازدکتربقائی نیزیادمی کند[xiv].

سال های 1327-1329سال های پُرخروشِ سیاسی و طلیعۀ ملّی کردن صنعت نفت بود و دکتربقائی درآن سال ها ازچهره های بسیارمحبوب سیاسی برای طرح خواست های ملّی بشمارمی رفت.مسئلۀ نفت،ترورشاه در15بهمن 1327 ،گسترش نفوذ و فعالیّت های حزب توده و تدارک مجلس مؤسسان برای تغییرقانون اساسی مشروطیّت ازجمله رویدادهای مهم سیاسی آن دوران بود.بقائی ضمن استیضاح دولت ساعدمراغه ای درسال1328 و مخالفت باقراردادنفتی«گِس-گلشائیان»،درنامۀ سرگشاده ای از شاه نسبت به تغییرقانون اساسی- شدیداً-انتقاد کرده وبه او هشدارداده بودتا«نسبت به اطرافیان متملّق و مُغرضِ چاپلوسی که پدرش رااحاطه کرده و میان او و مردم  فاصله انداخته بودند،واکنون همان اشخاصِ بداندیش  دُورِ او را احاطه کرده اند،هوشیارباشد».[xv].به روایت ساعدمراغه ای:استیضاحی که باسخنرانی های آتشین بقائی،حائری زاده، و مکّی علیه قرارداد«گِس-گلشائیان» تنظیم شده بودقریب 20روز درمجلس  موردبحث و گفتگو و مجادله قرارگرفت[xvi].

باسخنرانی های دکتربقائی،حائری زاده و خصوصاً حسین مکّی،عُمرمجلس پانزدهم به سرآمد و لایحۀ پیشنهادی«گِس-گلشائیان»،نتوانست ازتصویب مجلس بگذرد [xvii].

م.فرزانه-یکی ازدوستان نزدیک هدایت-می گوید:

 -«هدایت درتدوین لایحۀ استیضاح بابقائی همکاری هائی داشته است» [xviii].

فرزانه -همچنین-ازقول سیروس ذکاء تأکیدمی کندکه پس ازسوء قصدبه محمدرضاشاه در15بهمن 1327،سخنرانی دکتربقائی درمجلس را صادق هدایت نوشته است[xix].

چنان «همکاری هائی»نشان می دهندکه- برخلاف باورهای رایج-هدایت درآن زمان نسبت به مسائل سیاسی جامعه حسّاس بود و به قدرِتوان خود برای تغییر و بهبودشرایط سیاسی  تلاش می کرد.هدایت دراشاره به همین موضوع ملّی درنامۀ 27فروردین 1328به دوست نزدیک خود،شهیدنورائی می نویسد: 

-«یک هفته است که استیضاح دکتربقائی شروع شده است و لیکن هنوز تمام نشده.[بقائی]خیلی سخت دولت[ساعد]رابه بادانتقادگرفته.خدا آخر وُ عاقبتش را به خیربگذراند!.مطالب قابل توجّهی موردبحث قرارگرفته»[xx].

درادامۀ استیضاح دولت ساعدتوسط بقائی،هدایت درنامۀ11اردیبهشت1328 یادآوری می کند:

 -«استیضاح دکتربقائی  ناتمام ماند و بعدهم به عنوان اعتراض حتّی ازمادۀ 109 نتوانست استفاده کند»[xxi].

به نظرمی رسدکه درماجرای کشف «اسنادخانۀ سِدان»نیزنقش صادق هدایت  بی تأثیرنبوده چراکه امیرحسین پاکروان-کارمندشرکت نفت ایران وانگلیس وعامل کشف آن اسناد-ازدوستان نزدیک هدایت بوده است.پاکروان پس ازمشورت باصادق هدایت و درحضورِوی،موضوع اسنادخانۀ سدان را بامظفربقائی مطرح کرده بود[xxii].

هدایت درنامۀ 7آبان 1328 می نویسد:

-«چندروزاست که گوش مان ازسر وُ صدای انتخابات   فارغ شده.حالا مشغول خواندن آراءهستند.دکتربقائی فعالیّت شدیدی نشان می دهد و تاحالا که مقدارکمی آراء خوانده شده،دومین وکیل تهران است.تابعدچه بشود!» [xxiii].

 هدایت دربسیاری ازنامه هایش به شهیدنورائی از رابطهء نزدیکش با دکتربقائی یادکرده،ازجمله،دراواخرسال1326:

 -«چندروزپیش  دکتربقائی را دیدم وشب را باهم گذراندیم»[xxiv].

 درنامۀ 1خرداد1327می نویسد:

دیشب بادکتربقائی بودم،گفت کاغذی ازشماداشته است.خانلری راهم گاه گُداری می بینم»[xxv].

 درنامۀ 20خرداد1327:

 -«…امّامطلبی که ممکن است به دردتان بخورداینکه دکتربقائی گفت درمجلس مشغول گذراندن قانونی است که ازاین به بعد،کتاب ها ازحق گمرکی  معاف بشود»[xxvi].

درنامۀ 14مرداد1327خطاب به شهیدنورائی می نویسد:

-«دیشب که کاغذهارسید،دکتربقائی هم اینجابود.خیلی عرض سلام رسانید.بعدهم رفتیم شمیران  هواخوری کردیم»[xxvii].

درنامۀ 13شهریور1327:

-«امروزبه سراغ بقائی می روم…» [xxviii].

درنامۀ 8آذر27به شهیدنورائی:

 -«دیشب خانلری درخانۀ دکتربقائی خداحافظی کرد و قراراست امروزصبح باهواپیمای سوئدی [به پاریس]حرکت کند»[xxix].

 درنامۀ 29دی 1327:

  -«دکتربقائی قصدمسافرت اصفهان را داشت،دیشب تصمیم گرفت که مراهم باخودش بَبَرَدوشبانه به خانۀ اورفتیم.صبحِ خیلی زودبه فرودگاه نزول اجلال کردیم و باتمام زد وُ بندهائی که کرد،بلآخره موفق به گرفتن بلیط رسمی نشد.مقداری سبیل چرب کرد و به زورچندوکیل وُ وزیر،پول بلیط راپرداخت،امّاچیزی که مُضحک شد،من ازپلّۀ هواپیماهم  بالا رفتم و بانهایت خجالت،ماراازهواپیما پائین آوردندوهمین.» [xxx].

دکتراحمدفردیدنیزدرنامه ای ازپاریس خطاب به دکتربقائی ضمن اعلام خبرخودکشی هدایت  یادآورمی شود:

هدایت نسبت به جنابعالی اعتقادخاصی داشت و میان ما،مکرّرذکرخیرِ سرکارمی شد…آنچه راکه مخصوصاًدرشخص سرکارمی ستود،یک نحو-به تعبیرخودش-حالت میستیک[عرفانی]شمابود… » [xxxi].

علاقۀ دکتربقائی به فرهنگ و ادبیّات پس از28مرداد32 ،تبعید و انزوای سیاسی وی نیزادامه داشت بطوریکه تشکیل جلسات فرهنگی و دعوت از شاعران،نویسندگان وهنرمندان معروف- مانندسعیدنفیسی،شجاع الدین شفا،محمدحسین شهریار،نادرنادرپور،سیمین بهبهانی،فروغ فرّخزادو مرضیّه- ازفعالیّت های دکتربقائی بود،جلساتی که –گاه- تاساعت 3بامداد ادامه می یافت[xxxii].باوجودعدم علاقه و ارادت  دکتربقائی به احمدفردید،اونیزدراین جلسات شرکت می کرد.[xxxiii].

یکی ازجنبه های مشترک شخصیّت بقائی وهدایت، طنزگوئیِ آمیخته به هجو وُ هزل بودکه به کلام آن دو  جلوه ای خاص می بخشید[xxxvi]،مثلاً،پس ازمخالفت بقائی و برخی احزاب  نسبت به حضورِ هوادارانِ حزب توده درمراسم بزرگداشت شهدای 30تیر و سپس برگزاری آن مراسم درمیدان فوزیه،بقائی درطنزی گزنده بنام«استدلال منطقی» دراین باره نوشت:

 -«…شایدمیدان فوزیه  گورستان پیشه وری است»!![xxxv].

و یاوقتی روزنامۀ شاهد توقیف شد و به جای آن،روزنامۀ عطّار منتشرگردید،بقائی درزیرکلیشۀ آن نوشت:

این روزنامه ارگان خریداران قند وُ شکر به قیمت بازارسیاه است[xxxvi].

جنبۀ طنزآمیزهدایت-امّا-درکتاب«البعثة الاسلامیّه إلی البلادالفرنجیّه»به اوج می رسد.هدایت- که کتاب«توپ مروارید»را ابتداء بانام مستعار«هادی صداقت» منتشرکرده بود- درپُشت عکسی به دکتربقائی،باطنزی شیرین چنین نوشته بود:

-الاستاذ هادی صداقت فی خیابان فردوسی

1329هجَرَی شَمَسَی

صادق هدایت در قصّه هایش -خصوصاًدر«حاجی آقا»و«کاروان اسلام (البعثة الاسلامیّة الی البلاد الافرنجیّة)» با هشیاری کم نظیری  نقاب ازچهرهء«زاهدان ریائی» برداشت و سال ها پیش از«انقلاب اسلامی» به عواقب شومِ استیلای سیاسی  آنان هشدارداده بود.دکترمظفربقائی نیزدرآغازقدرت گیری  آیت الله خمینی و درشرایط بسیاردشوارِ سیاسی –برخلافِ عموم رهبران جبههء ملّی و حزب توده– در دوسخنرانی( درآذر-دی ماه 1358) درمحل حزب زحمتکشان ملّت ایران ازجمله گفت:  

قسمتی ازحرف هائی که خواهم گفت درجوّ فعلیِ مملکت،کُفراست… ما25سال بار ِاین بهتان[ازپُشت خنجرزدن به نهضت ملّی]را بردوش خودکشیدیم،حالاهم به محض اینکه دهن بازکنیم،دوباره آن بهتان بصورت وحشتناک تری تجدیدمی شود… من بارأی دادن به این قانون اساسی  مخالف هستم…من باروح این قانون اساسی مخالف هستم،هرچنداسمش را جمهوری اسلامی گذاشته اندولی اسمی بی مسمّاست…اسم جمهوری اسلامی باواقعیّتی که ساخته وپرداخته اند هیچ مطابقت ندارد.دراین قانون[اساسی]بسیارچیزهای مبتذل هست… یکی ازاین ها،شورای نگهبان است…نتیجه این می شودکه مجلس بدون وجودشورای نگهبان،هیچ ارزش واثرقانونی ندارد…این قانون اساسی جمهوری اسلامی نیست بلکه قانون اساسی تئوکراسی است…امّامن به این قانون[اساسی]اعتقادندارم وبه چیزی که اعتقادندارم،رأی نمی دهم…این حکومت اوّل کاری که می کنددرقانون اساسی،شیروخورشیدرا دور می اندازد.لااله الّا الله عبارت محترمی است،عبارتِ مقدّسی است ولی من هیچوقت روی پرچم ایران آنرا به شیروخورشید ترجیح نمی دهم ونخواهم داد...دربارۀ این موضوع[رفراندوم جمهوری اسلامی]برای اولین مرتبه درجلسۀ ماهیانۀ حزب[زحمتکشان]مخالفت خودم را بیان کردم واجازه ندادم که حزب ما آنراتأئیدکند… برای من مخالفت بااین قانون اساسی،موضوع اعتقاداست وبه این جهت،بهر صورت[باآن]،مخالف هستمدارم می بینم که چهاراسبه به طرف یک دیکتاتوری فجیعی داریدمی روید… »(37).

 

_________________________

پانویس ها:

[i]ـ فصلنامۀ ره آورد،شمارۀ31،آمریکا،پائیز1371،صص295-300.

[ii] ـ سعیدی سیرجانی،علی اکبر،افسانه ها، انتشارات مزدا،آمریکا،1992،ص12

[iii] ـ دربارۀ پاتوق های صادق هدایت(ازشهریور1320-1329)نگاه کنیدبه مقالۀ یکی ازدوستان هدایت:دانائی برومند،مریم[به کوشش]،صادق هدایت دربوتۀ نقدونظر،نشربوم،تهران،1377،صص159-173

[iv]ـ برای آگاهی ازنقش قهوه خانه ها درعصرصفوی وحضورشاعران و پیشه وران در آن ها ،نگاه کنیدبه:میرفطروس،علی،تاریخ درادبیّات،چاپ دوم،نشرفرهنگ،کانادا،2008،صص98-157

[v] ـ بقائی،خاطرات،نشرعلم،تهران،1382،ص174

[vi] ـ بوف کور،چاپ چهارم،انتشارات امیرکبیر،تهران،1331،صص10،9 ،92،55،و99

[vii] ـ هدایت درنامۀ 2سپتامبر1947/11شهریور1325به شهیدنورائی ازنامۀ مفصّل خود«راجع به توده ای ها»و«کثافت کاری دموکرات ها»که «خیانت توده ای هاراتحت الشعاع گذاشته»یادمی کند.درنامۀ 27بهمن ماه1325(1947)درنامه به فریدون تولّلی نیزهدایت خشم خودازغائلۀ آذربایجان راچنین ابرازمی کند:

-«مطالب بسیارمفصل وعجیب است،ولی خیانت دو-سه جانبه بود و حالا توده ای ها خودشان راگُه مالی می کنندبرای اینکه اصل مطلب را بپوشند».نگاه کنیدبه:نامه های صادق هدایت،،گردآورنده محمدبهارلو،نشراوجا،تهران،1374،صص235و367

[viii] ـ نگاه کنیدبه:فرزانه،م، فرزانه،صادق هدایت درتارعنکبوت،نشرفروغ، آلمان،2004 ،صص106-107؛فرزانه،آشنائی باصادق هدایت،ج1،پاریس،1988،ص62-63

[ix] -ازجمله:ترجمۀ«گجسته ابالیش»،کارنامۀ اردشیربابکان،«یادگارجاماسب»«گزارش گمان شکن».این ترجمه هاموردتوجۀ استادابراهیم پورداوود قرارگرفته بودند.نگاه کنیدبه:مجلّۀ سخن،شمارۀ 6،خردادماه1324،ص419

[x] ـ کاتوزیان،محمدعلی همایون،صادق هدایت ازافسانه تاواقعیّت،ترجمۀ فیروزۀ مهاجر،چاپ دوم،1376،ص220   ؛خاطرات خلیل ملکی،مقدمۀ کاتوزیان،ص84

[xi] ـ نگاه کنیدبه:روزنامۀ شاهد،5اردیبهشت 1332

بقائی درنامۀ 5آوریل1984 به احمداحرار ازنامۀ صادق هدایت و وشعرستایش آمیزپژمان بختیاری خطاب به وی یادکرده وتأکیدنموده که «این نامه وشعر  باعث افتخارمن است».باسپاس فراوان ازدوست بزرگوارم احمداحرارکه این نامه را دراختیارم گذاشته اند.

[xii] ـ بقائی،پیشین،ص60

[xiii] -الهی،صدرالدین،نقدبی غش(مجموعه گفتگوهای دکترپرویزناتل خانلری باصدرالدین الهی،کالیفرنیا(آمریکا)،زمستان1385/2007،ص96

[xiv] ـ نامه های صادق هدایت،پیشین،ص367

[xv]ـ نگاه کنیدبه:مشروح مذاکرات مجلس،23فروردین تا17اردیبهشت1328،مکّی،استیضاح،انتشارات امیرکبیر،تهران،1357

[xvi] ـ خاطرات سیاسی ساعدمراغه ای،بکوشش باقرعاقلی،نشرنامک،تهران،1373،صص24-25

[xvii] ـ دراین باره نگاه کنیدبه:میرفطروس،پیشین،صص83-85

[xviii]ـ هدایت؛هشتاد ودونامه به حسن شهیدنورائی،بامقدمه وتوضیحات ناصرپاکدامن،نشرچشم انداز،پاریس،1379،ص239

[xix] ـ فرزانه،آشنائی باصادق هدایت،پیشین،ص199

[xx] ـ هشتاد و دونامه،پیشین ،ص171

[xxi] ـ همان،ص172

[xxii] ـ نگاه کنیدبه:آبادیان،ص120

[xxiii] ـ هشتاد و دونامه،پیشین ،ص186

[xxiv] ـ همان،ص213

[xxv]– همان،ص137

[xxvi]– همان،ص133

[xxvii]– همان،ص144

[xxviii] ـ همان،ص151

[xxix] ـ همان،ص160

[xxx]ـ همان،ص164،همچنین نگاه کنیدبه نامه های مندرج درصفحات147،149،151و156

[xxxi]ـ دستخط احمدفردید به تاریخ29/2/1330 :آبادیان،پیشین،ص371

[xxxii] ـ ظاهراً اینگونه جلسات ادبی  متأثّرازفعالیّت های پدربقائی-میرزاشهاب الدین- بود.درآن جلسات نیز شخصیّت های  برجستۀ ادبی وفرهنگی -مانندسعیدنفیسی،سیدحسن تقی زاده ودکترمحمودافشار-شرکت می کردند.نگاه کنیدبه:آبادیان،پیشین،ص57

[xxxiii] ـ دراین زمان،بقائی- به طنز-احمدفردیدرا«دکترهایدگر»می نامید نگاه کنیدبه نامۀ 10شهریور1336بقائی به دوستش،علی زُهری:آبادیان،پیشین،صص216-217.هدایت نیزبه احمدفردیدنظرمساعدومثبتی نداشت .نگاه کنیدبه نامه 2دسامبر1947/11شهریور1325خطاب به شهیدنورائی: نامه های صادق هدایت،پیشین،ص386

[xxxiv] ـ گفتگوی نگارنده باروزنامه نگارپیشکسوت،دکترصدرالدین الهی.همچنین نگاه کنیدبه:فرزانه،آشنائی…،پیشین،171

[xxxv] ـ روزنامۀ شاهد،شمارۀ746

[xxxvi] ـ دربارۀ طنزوطنزنویسی صادق هدایت نگاه کنیدبه:کاتوزیان،همایون،«طنزوطنزینه درآثارصادق هدایت»،مجلۀ ایران شناسی،بهار1375،صص80-91و تابستان1376،آمریکا،صص259-271؛کاتوزیان،هدایت ازافسانه…،ص249-260

[xxxvii] ـگفتگوی نگارنده باروزنامه نگارپیشکسوت دکترصدرالدین الهی.همچنین نگاه کنیدبه:فرزانه،آشنائی…، پیشین،ص171

37-آنکه گفت:نه!(وصیّت نامۀ سیاسی دکترمظفّربقائی)،آمریکا،1984،صص31، 41- 47 .چاپ های متعدّدی ازاین کتاب درایران وخارج ازکشورچاپ ومنتشرشده است که گاه آغشته به تغییر و تحریف است.نسخۀ مورداستفادۀ نگارنده،کتابی است که دکترمظفربقائی-شخصاً- آنرا برای دوست بزرگوارم، دکترمحمدحسن سالمی امضاء و اهداء کرده است.

 

 

فرستادن این مطلب برای دیگران